شعر های چاپ نشده
۱
از خودم
بیشتر شبیه خودم
۲
مثل فرشته از هم
گم نشدیم
پرسمان
همه ی آن چه که از تو نبود و نیست را
نمی توان
نه نمی توان
ندید و دید
نگفت و گفت
نه شعری
شعری که نباید ندارد
نیست نباشد
هستی که نیستی
نیستی ی تو هست که نباشد؟
اردی بهشت ۸۶
کابوس
من خواب های نخوابیده را دیده ام
یک نفر داشت خنجر از پهلوی سایه ام می کشید
بعد
دایره که کامل می شد
خنجر بی سایه ماند
من نیز
افتادم این جا
بخش کشف و حفظ صحنه ی جرم
آن طرف تر
دور سایه ای از من
داشت صحنه ی جرم را
ثبت می کرد
قاضی کشیک
تو خاطره ی نزدیک من
در جست و جوی اثر جرم
بشمار!
۳-۱۱-۸۴
+ نوشته شده در دوشنبه شانزدهم مهر ۱۳۸۶ ساعت 11:16 توسط علی رضا پنجه یی
|