روزنامه ی اعتماد - علی رضا پنجه ای: اگر از ما چند گزينه را به رايزني بگذارند چه پاسخي خواهيم داشت، و اگر اين چند سوال را از چند شاعر و منتقد و شعرخوان بپرسند، چرا که نه، توسط همين صفحه آخر پروپيمان اعتماد؛ بعد در پايان آماري از پاسخ ها بدهند و ببينند واقعاً مشکل از کجاست.من از خودم مي پرسم؛ آيا تيراژ کتاب شعر کم است؟و پاسخ مي دهم؛تا چه کتابي باشد؟بعد خواهم افزود؛... پاسخ صريح به اين سوال در گرو چندين و چند توضيح است. اينکه کلاً تيراژ کتاب شعر به خصوص در دو دهه اخير کم شده، در حالي که ما در مملکت گل و بلبل زندگي مي کنيم يک حقيقت نه ملي که جهاني است. علت آن هم روند زندگي در دنياست، حقيقت دنياي پيچيده امروز و جايگزيني انرژي ميکرو الکترونيکي و پيامد آن ماهواره ها، اينترنت، سخت افزار و نرم افزارهاي محصولات ديجيتالي، دست يازي بشر به مهندسي ژنتيک و تحول در علوم پزشکي و... آيا اينها در انواع نوازنوشان همه گير نشده اند.

پر واضح است که توفير آشکاري بين زندگي سه - چهار دهه پيش تاکنون اتفاق افتاده است. من کودک در کوچه ها گردوبازي و فوتبال گل کوچک مي کردم، امروز من کودک در خانه مي نشينم پاي بازي هاي متنوع کامپيوتري (رايانه يي) جام جهاني فوتبال برگزار مي کنم و تيم هاي دنيا را خودم ارنج مي کنم، بازي و نتيجه اش هم بستگي به مهارت من دارد.

باور کنيم اگر تکنولوژي تمام ريخت و پاش آشپزخانه را به اندازه يک قوطي کف دست آدمي تبديل کرده، ديگر در اين گيرودار که همه در ادبيات شعري سر آن دارند نيما بشوند و مانيفست بنويسند مطمئناً بايد شاهد فاصله شد و تيراژ کتاب هم روز به روز کمتر شود. مگر براي هر پديده يي نو تبليغات نمي کنند تا بازار را قبضه کنند، حالا همين جريان جديد شعر به جز وبلاگ و سايت هاي معدود در کجاها قدرت تعرفه دارد؟ در نشريات که براي آنها پپسي باز نمي کنند.

بنابراين طبيعي است که بين عرضه شعر - به ويژه - مدرن فزاينده و بازار آن فاصله مي افتد، مخاطب روشنفکر که تازه از «طاق ابروي يار» فارغ شده و ياد گرفته بايد در شعر «قطاري ببيند که سياست مي برد و چه خالي مي رفت غاشاره به شعر زنده ياد سهراب سپهريف ناگهان با انواع فزاينده شعرهاي تجربي و کارگاهي مواجه مي شود، او بي تقصير است، بنده خدا شاعر هم تقصيري ندارد، در اين مافياي پخش کتاب که هيچ توليت همه گير و ملي يي براي آن دست و پا نشده تازه اگر تمام اين گونه شعرها به هزينه شاعر چاپ شوند، اگر صد تا نسخه اش فروش رود مطمئناً حاصل تلاش ميداني خود شاعر بوده است.

دنيا روند فزاينده يي دارد، ما نمي توانيم شاعر پيشرو را ملامت کنيم که اينها چيست مي گويي، هر چند برخي به بهانه نوآوري دارند ريشه شعر را مي خشکانند و شعرشان ربطي به مقوله شعر ندارد، شيري است بي يال و دم و اشکم. بنابراين بايد شاعران پيشرو و نوآور با افزودن بر کارگاه هاي شعر و يک فعاليت طاقت فرساي ميداني در اشاعه تفکر پيشرو بکوشند، البته مي شود مثل حافظ هم شعر گفت که عوام و روشنفکر هر کدام به زعم خود يار شعر شوند، يا براي خلق و آفرينش نو حد اعتدال رعايت کرد به طوري که بين شاعر و مخاطب و بازار شعر فاصله يي نيفتد، که البته من در مجموعه شعر عشق اول تا حدودي به اين شق جامه عمل پوشانده ام. مجموعه يي که در عرض دو سال و اندي به چاپ سوم رسيده است. البته دوستان آوانگارد و پيشرو بر من خرده نگيرند، در دفترهاي بعدي مطمئناً براي آنها نيز خرگوشي در کلاه دارم.