یاد آر ز شمع مرده یاد آر

خبر  مثل همیشه کوتاه بود: اکبر رادی در گذشت!

 

بالاخره سرطان خون کار خودش را کرد. چند ماه پیش می خواستیم برویم ملاقاتش. اوایل خیلی کم می دانستند که در بیمارستان است نمی خواست کسی از بیماری اش  با خبر شود. یا لااقل دوست نداشت دیگران از رنجش ناراحت شوند. در دوره ی سردبیری فصل نامه ی گیلان زمین ۱۳۸۱-۱۳۷۳ نمایشنامه و نامه های زیبایی از او خطاب به من چاپ کرده ام. نثر او رشگ برانگیز بود.

...باری باید گفت نقش کاربردی اصطلاحات و فرهنگ عامه در آثار رادی مجموعه نمایشنامه ها و آثار منثور او را به مثابه ی یک مینیاتور ایرانی که به جای نقش و نگار  با حروف و کلمات آراسته شده اند جلوه می دهد. رادی را بی گمان می توان در فرهنگ و زبان ملی و بهره از فرهنگ گیلان در نمایشنامه هایش ستود، او از قصه نویسی به نمایشنامه نویسی رسید نخستین داستانش که برنده مسابقه داستان نویسی شد "جاده" نام دارد. همشهری رادی  از چهره های ممتاز، مانا و بزرگ تاریخ ادبیات نمایشی ما محسوب می شود. نامه هایش را با هم در وبلاگ خواهیم خواند بگذارید از   اندوه سیراب شوم بعد برایتان از کسی که مثل هیچ کس نبود خواهم گفت هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق / ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما.