نام، نام تو ( شعر ی که در مجله ی نگاه نو چاپ شد)
نام، نام ِ تو
--------------
دريا دريا
جوهر شد
تا تو را بنويسم
كهكشان كهكشان
از راه شيري گذشتا گذشتم
با نويس*ستاره ها
به جست و جوي نام ِ تو بودم
آه به آه تازه گرداندم
دل به دل
تا به تو برسم
هنوزا هنوز
گذشتاگذشت
از كلمه ها چيزي نهيافتم
پنداشتم
شايد در نگارهها
رد ِ تو نشاني از گم كردهام باشد
نه يافتم
به آسمان ِ كتابها پناه جستم
بههر الف پي ِ نقطهاي از تو
بههر لام پي ِتو كه نه بودي
بههر ميم
گفتم شايد
نهان ِحلقهاش شده باشي
نه، نهيافتمت
سليماني شدم
با جادوي قاليچه
در سرزمينهاي خيالي
مسيحا مسيح شدم
بهجز جلجتا
چيزي از تو دستگيرم نشد
هزاران هزار كاغذ سياه كه
يهودا يهودا ورق زدم
و چه ابولهبها كه لعن مرا خريدند
چه گفتارهاي نيك
پندارهاي نيك
كردارهاي نيك
نهيافتم تورا
مينويسم
شباروز،روزاشب
شايد
از پس ِ رستاخيزي
تورا تنها نشان ِ خالي
در چهره بيابم
كه عشق سرانجامي گيرد
تو تمام پهنهاش باشي و من
شباني كه گوسفندان سپيد ِ شعرم را
در مرتع ِ سبز ِتو چرا دهم
آسايشي جاودانه بگيرم
تنها به اميد رخصتي كه
بنويسم:
نام، نام ِ تو!
__________
نويس: پيشنهادي براي كلك، قلم، مداد و هر آنچه مي نويسد
86.6.24 رشت