اسدلله امرایی-روزنامه ی اعتماد: گفتم شاملو. ديروز سالمرگ اين بزرگمرد بود. که هرچند بر صدر ننشست اما قدر ديد. نه از اطرافيانش. از دوستدارانش. حتي دشمنانش هم. راستي مگر مي شود با شاعر دشمني کرد. کساني ناديده پاس مهرش را داشتند. يادش گرامي. انسان دوپا/ دوپاي بامداد/ راستي در هيچ شعري کسي براي بامداد پايي نياراست/ از لنگه تا خورده شلوارت گفتم/ که هنوز مي شد از خاطره هايش شنفت/ و تو هرگز نديده يي از زيارت بامداد/ چگونه گريبانم نمک سود گريه بود. اين هم روايت علي رضا پنجه يي شاعر گيلاني است از شاملو. «شب هيچ وقت نمي خوابد» و «پيامبر کوچک» دو مجموعه شعر اوست که فرهنگ ايليا منتشر کرده. تنوري است و داغ داغ مي چسبد. سپيد يعني من مي نويسم تو مي خواني/ من با زبان بي زباني/ با نشانه/ تو بي نشانه رمز مي گشايي. شايد سپيد يعني من نمي نويسم تو مي خواني. خدا را چه ديدي،