خرده­ريز­هاي خاطرات 

 

<br/><a href="http://i37.tinypic.com/qy8qdy.jpg" target="_blank">View Raw Image</a>

نه اشگ

نه مشگ

اشگم دَم ِ مَشگم بود

مَشگم

نَشكن

بشكن

بالا بنداز

اين آخرين پياله

باشه

بنداز

اينجا بندازم

يار گلّه داره

گله­شو  گرگ زده

زَده كه رَده

چوپونش تو خواباي زنجيره­اي

دمبال ني­اش مي­گشت

خورده اين­ور ديوارو

خيسونده

شراب مي­شه خُب

خره تا حالا فكريدي

شراب يعني

آب ِشَر

خير بده نيست

خير و شر هم حاليش...

اين دَفعه گِله داره

اونجا بشكنم

حوصله داره

- لابد داشته الان نداره -

صله داده كه بخونيم

                         بشنويم

اي ريچارد!

ريچارد پير!

براتيگانتو  برم

خوب گذاشتي جماعتو

         سر كار  

         ستوان

          به­خدا

          ستوران تو وان

             جا نمي­شد

              ايستادن كه ما رد شيم

كوزه بخر پسر

كوزه خريدن داره

ر...ر...ر...

فوزه فوزه فوزه

فوزيه فوزيه

هوا چقد گرمه

كوچولو !

ابروي چَپتو چرا شكستي؟

كار زن دايي شجاعم بوده

تو ساوه

يه سال بيشتر نداشتم

حالا ما شاء الله ۸-۷ تا كتاب داري

به جز يه مشت عين خودش

كسي سوار تاكسي­ش نمي­شه

فوزيه فوزيه

                                                           ۸۷-۵-۱ 

 

------------------------------ نظرات شما دوستان-----------------------------

چهارشنبه 9 مرداد1387 ساعت: 18:58 توسط:بیژن باران

با مقایسه عنوان و متن شعر این برداشت می شود: دیالوگ ذهنی نه ضبط محاوره عینی از محیط. این خاطره یک دیالوگ از جریان سیال ذهنی راوی است. روایت ذهنی با اول شخص مفرد آغاز می شود. بدرستی از توصیفات زمانی مکانی تهی است. زیرا در ذهن راوی بازآوری شده جنبه دراماتیک دارد. پرسش این جاست: دیالوگ راوی با کی است؟ طرف/حریف کی است؟ هجاها تداعی و تناظر صدایی دارند. افعال در زمان بی فعلی /عبارتی- گذشته- امری -حال صرف شده اند. فعلهای خیسوندن و فکریدن بدون فعل کمکی از ایجاز ذهنی حکایت میکنند. 2 واژه عربی فوزه با فوزیه شاهزاده مصری قافیه درست می کند. زبان محاوره ای است که با دیالوگ می خواند. نوآوری خرده­ريز­هاي خاطرات در دیالوگ ذهنی است با اپیزودهای دراماتیک محاوره ای. چنانکه مانند تسبیحی از گفتگوی اول شخص و مخاطب پدید می آورد. مانند ای که امپلیفایر صوتی به مغز شاعر وصل است که دیالوگ ذهنی بظاهر خاموش را بلند کرده برای شنیدن آن بوسیله مخاطب. زمان در شعر با شتاب است. پرش از یک پاساژ به دیگری گاهی با تداعی صدای هجاست گاهی رابطه معنایی. هر 2 در مغز با شبکه های عصبی همجوار خازن صوت و معنی می توانند به هم اتصال پیدا کنند. سطرها کوتاهند. تقطیع شعر گاهی متریک /عروضی است گاهی بی وزن. ایجاز این شعر بدل می نشیند. لحن بازآوری خاطره اگرچه ملانکولیک نیست ولی رگه های از تاسف را در خود دارد. این شعر موفقی است. ادامه این سبک نوآوری های بیشتری در پی خواهد آورد.