سپانلو / عكس آرشيوي است

نشست بررسي «آفرينه‌هاي محمدعلي سپانلو» روز گذشته (پنجشنبه، 31 مرداد) در خانه‌ي فرهنگ گيلان برگزار شد.

به گزارش بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، سپانلو در اين نشست كه در حلقه‌ي شاعران پنج‌شنبه‌ها هميشه‌ي خانه‌ي فرهنگ گيلان برپا شد، در پيامي تلفني گفت: سي و پنج سال پيش بود كه من شبي مهمان دانشگاه گيلان بودم. آن ديدار من با گيلاني‌ها خاطره‌انگيز و باشكوه بود. هميشه گيلان براي من پايگاه دوستانم بوده است؛ از صالح‌پور ياد كنم كه از نوجواني دوستش بودم و كارهايم در ويژه‌نامه‌هايش چاپ مي‌شد تا اكبر رادي عزيز كه اخيرا درگذشته است. اين‌ها دوستان بسيار مورد علاقه‌ي من بودند كه هميشه خاطرشان برايم عزيز بوده است. گيلان را هميشه به خاطر پايمردي دوستان اهل هنر و ادبياتش دوست داشته‌ام.

سپس عليرضا پنجه‌اي - مسؤول گروه شعر خانه‌ي فرهنگ گيلان - در سخناني گفت: خوشحالم از اين‌كه در هنر و ادبيات كادح، مصاحبه‌ي خوبي با سپانلو داشته‌ام. آن‌ زمان من عضو شوراي سردبيري آن مجله بودم همراه بهزاد عشقي، و محمدتقي صالح‌پور هم پيشكسوت و بزرگ‌تر ما بود. از ميان سه شعر ارسالي كه بايد همراه مصاحبه چاپ مي‌شد، شعر تازه سروده‌شده‌ي «نام تمام مردگان يحيي است» را براي چاپ برگزيدم و اين شعر براي اولين‌بار چاپ شد.

پنجه‌اي عنوان كرد: سپانلو شهري‌ترين شاعر ماست. در آثار شعري او، شما چهره‌ي يك جامعه‌شناس و كارشناس خبره‌ي جغرافياي شهري را مي‌بينيد. او با تمام كوچه پس كوچه‌ها، آداب و رسوم تهران و تهراني‌هاي اصيل آشناست.

وي معتقد است: در شعر سپانلو، ما گرد و غبار نشسته بر چهره‌ي واقعي تهراني را كه اكنون تهران غربتي‌ها و مهاجران است تا تهران تهراني‌ها، زدوده‌شده و شفاف مي‌يابيم. شعر سپانلو اگر مي‌خواهد تصويري بيافريند، اين تصوير با تخيلي ويژه و دست‌نايافتني و انديشه‌اي برآمده از جامعه‌شناسي، جغرافياي شهري و تاريخ‌نگاري همراه و ادغام شده است.

اين شاعر متذكر شد: درواقع، سپانلو بعد از نيما اشكال ديگري از افسانه‌ را در منظومه‌هايش پي گرفته و به نوعي منظومه‌ي افسانه را در فرم‌ها و ساختار بديع‌تري ارتقا بخشيده است. اگرچه افسانه‌ي نيما از تخاطبي عاشقانه و دراماتيك برخوردار است؛ اما سپانلو وجه دراماتيك را در بيان عشق‌ با تخاطب تاريخي و نه عاشقانه، ارائه مي‌دهد و اين از وجوه تمايز منظومه‌سرايي نيما و سپانلوست.

پنجه‌اي ادامه داد: اگرچه در دهه‌ي 70، بعضا مدعي چندصدايي و پلي‌فونيك شده‌اند؛ اما طرح اين موضوع با نيما، آن‌هم در شعرهاي دراماتيكش و منظومه‌هاي سپانلو به يك شوخي يا فرصت‌طلبي كه از جهل و نبود شناخت مخاطب جوان سود مي‌جويد، بيش‌تر شبيه است.

سپس مزدك پنجه‌اي يكي از شعرهاي سپانلو را براي حاضران خواند و او را شاعري كه با نوستالژي شعر مي‌گويد، توصيف كرد.

همچنين علي رمضاني - مترجم - با تكيه بر برخي مباني نظري فلاسفه‌ي معاصر هنر، تراژدي در آثار سپانلو را مورد ارزيابي قرار داد، كه عليرضا پنجه‌اي كاربرد طنز و نوستالژي را با تراژدي مغاير دانست و سپانلو را شاعري كه در آثارش بر تراژدي و اسطوره تأكيد ويژه دارد، ندانست و افزود: غرابت مخاطب با فرهنگ شعري سپانلو منجر به تلقي موهوم بهره‌ي شاعر به طور مطلق از اسطوره و تراژدي مي‌شود.

كامران دهلوي‌نژاد - مدرس فلسفه‌ي هنر - نيز به پاي‌بندي سپانلو به شعر نيمايي و نيز علي‌رغم بهره‌ از وزن و فرهنگ غني اسطوره‌سازش، به مخاطب‌گريزي و وجود موانع براي ارتباط هرچه بيش‌تر مخاطب با شعرهايش تأكيد كرد.

عليرضا پنجه‌اي در ادامه‌ي اين بحث گفت: مخاطب بدون غور جدي در شعرهاي سپانلو، به هيچ وجه با تورق نخواهد توانست با شعرهايش كنار بيايد؛ چراكه بر شعرهاي سپانلو عقلانيت حاكم است؛ عقلانيتي كه همه‌ي عناصر شعري را كه مي‌تواند در جذب مخاطب به شعر كمك كند، گرد خود انسجام مي‌بخشد و برخورداري از شعر سپانلو تنها در گرو تلاشي است كه براي شناختن جهان شاعر، زندگي و طرز تفكر او در شعر از خود نشان مي‌دهد. شعر سپانلو دير به دست مي‌آيد؛ اما اگر به دست آمد، به اين زودي‌ها از دست نمي‌شود.

پنجه‌اي در پايان با اشاره به كم پرداختن به شعرهاي سپانلو گفت: جا دارد منتقدان ما بيش‌تر براي شناخت شعري سپانلو وقت بگذارند؛ چرا كه لقب شواليه و بردن جايزه‌ي اول شعري فرانسه به راحتي به يك شاعر داده نمي‌شود. ما درباره‌ي سپانلو غفلت كرده‌ايم، سپانلو را بايد چندبار نوشت، تا غلط‌نويسي درباره‌ي او از يادمان برود.