به آذین رفت؟
رفتن یعنی چه ؟ از کجا؟ به کحا؟ از دنیای واقعی به دنیای مجازی؟ دنیایی که شکل هستی ات در آن تغییر ماهوی می یابد ؟ یا این که نه! ادامه ی همان نوع حیات که دوستش داشتی، ولی این بار در دنیای
مجازی!هستن برای برخی از آدمها مهمترین مساله است و تمام تلاششان به هستن با همهی رفاهیات به هر چیز دیگرمیچربد؛اما هستن و رفتن به آذین از آن نوعی بوده که رشکبرانگیز است برای خاص و احمقانه برای بسیاری که هنوز فرق بین آدمیت و هستن وحوش را در نیافته اند هر چند ادای آدمهای متمدن را در بیاورند؛ بهآذین برای نسل من و پیش از من یعنی الگو، الگویی که همه چیزش برامان سرمشق بوده است؛او 93 سال شرافتمندانه و پر فایده زیست و عاقبت 10خرداد 85 بدرود حیات گفت. رفت، در زمانه ای که کمتر امکان دارد که یک همچو اویی را مادر فلک بزاید؛ در زمانه ای که جوان تا دوره ای ازت تغذیه کرد فکر می کند باید تئوری نفی استاد را عملی کند و فکر می کند نفی استاد یعنی آنکه چنان با تو کند که هیچ کاربلدی حتی با شهریهی نجومی هم تمایل به انتقال آموزه های خود به نوآمده ای نداشته باشد، بزرگی گفته نفی استاد یعنی تو با بهره از آموزه های استاد بتوانی آموخته های او را ارتقا دهی و دریچه های جدیدی در آن پدید آوری نه این که غوره نشده مویز شوی و بر اساس آنکه فکر میکنی استاد شده ای با هر نوشته ات به مخاطب بفهمانی که چه قدر هنوز خامی و درس را نیمه کاره رها کرده ای؛ اینجاست که باید هزار بار نوشت : قدر استاد نکو دانستن حیف استاد بهمن یاد نداد. و او که باید بفهمد نمیفهمدکه استاد بهخاطر این تو را بهحال خودت رها میکند که مصداقش این بیت است : چوب را آب فرو مینبرد دانی چیست؟/ شرمش آید ز فرو بردن پرورده ی ِ خویش!ما به احترام همشهری بهآذین که دنیایی معرفت از آن آموختهایم در پیشگاه آفرینه هایش کلاه از سربرمی داریم ،
که گفتهاند:
ازشماردوچشمیکتنکم / وزشمارخردهزارانبیش