چند برگردان به پارسی: علیرضا پنجه ای
وداع بامدادي
رابرت براونينگ
دریا به ناگاه از گرداگرد دماغه برآمد
و خورشيد از لبه ی كوه ها نگريست
چرا كه بزرگراه طلايي اش
ترسيم شده بود
چرا كه جهان
نيازمند مرداني برای من بود
آه
لنگستون هيوز
ـ آه!
خداي غبار و رنگين كمونا!
كمكمون كن كه ببينيم
ـ مي دوني كه بي اين همه غبار
رنگين كموني نمي مونه!
+ نوشته شده در سه شنبه هفتم آبان ۱۳۸۷ ساعت 9:52 توسط علی رضا پنجه یی
|