چها شعر به هم پیوسته برای عمران صلاحی از :علیرضا پنجه ای
" مرا به نام کوچکم صدا بزن "
عمران صلاحی
1
همه را آباد می کرد
خودش خراب بود
آن که نام کوچکش
عمران بود
2
عمران که مرد
نوشتم
طنز ایران سکته کرد
و صفحه بند لوگوی ایران را
کنار طنز نشاند
3
طنز یعنی
آن قدر بغض داشته باشی
که غم باد بیاوری
و جماعت از شباهت آن
با بعض ِ چیزها
از فرط خنده
نیششان باز شود
4
در صف تشییع یکی گفت :
این بچه را به مادرش برسانید
مُرد از بس که هق هق زد
- بچه جان از کجا آمده ای
به کجا می روی
- من بچه ی جوادیه ام آقا
بعد ِ تشییع
کسی او را ندید
یکی می گفت
گوشه ی لبش تبسم تلخی داشت
با چشم هایی کوچک و شوخ .
16-7-85
+ نوشته شده در شنبه بیست و دوم مهر ۱۳۸۵ ساعت 14:1 توسط علی رضا پنجه یی
|