" کمی بیش تر از عشق" عنوان روایت های داستانی نو از زندگی پیرامونی فرامرز نجدی است.
اگر چه استعداد شعر و داستان نویسی و علاقه به ریاضی( هر دو دبیر ریاضی)؛ بین دو برادر(بیژن و قرامرز) مشترک بوده، ولی تاثیر محیط و تجربیات اجتماعی بیژن در شمال و فرامرز قریب 5 دهه در شهر انار_ساوه_ _هر یک سبب آمد تا هرچند دل مشغولی ها یکی، ولی با یکدیگر توفیر ماهوی به لحاظ  ژانر(نوع) نوشتن شعر و داستان داشته باشند.
فرامرز
نجدی  که در سال 88 توسط نشر حرف نو مجموعه شعر "مرا بخوانید کتاب خواهم شد" را در قالب آزاد نشر داده، در کتاب اخیر خود "کمی بیش تر از عشق"  در 22 قطعه روایت های زندگی پیرامونی را با نثری صریح و روان با واگویه های  قهرمان های داستانی اش از زبان اول شخص به تصویر کشیده است.
شایان ذکرآن که فرامرز نجدی 2 سال کوچک تر از بیژن داشته و  اگر چه  در قد و قواره و صورت  شباهت بسیاری به  آن زنده یاد دارد، اما در کار نوشتن و خلاقه  هریک  از دو برادر دنیا و راه خود را به تجربه نشسته و پیش گرفته اند.
 
با هم به قسمتی از قطعه ی چهارم این مجموعه که توسط نشر حرف نو در سال 89 با شمارگان 1000 نسخه  چاپخش شده توجه کنید.

" من با کامپیوتر قهرم آشتی هم نخواهم کرد.تازه اگر هم بخواهم وقتی نمانده است. تقصیر هیچ کدام از ما نیست. نباید هم زمان می شدیم ما با هم ناسازگاریم. مثل شعله و آب مثل درد  و خواب. کاش من بیست و پنج سال زودتر یا دیرتر به دنیا  می آمدم. اگر دیرتر بود خیلی راحت تا حالا با همه چیز آداپته شده بودم و اگر زودتر آمده بودم احتمالا تا حالا رفته بودم بدون تحمل سنگینی حجم محیط بر من. حالا من در همه زمینه ها محاط شده ام. آن روزها یادش به خیر برای دادن پول آب و برق و غیره به بانک می رفتیم ساعتی در صف می ماندیم با آشناها اختلاط می کردیم با غریبه ها دوست می شدیم برای ما خوب بود..."  ص  55