مصر این روزها مصمم شده تا از شر نامبارک خلاص شود. چندی پیش دیدم پسری در تظاهرات را که به ضرب گلوله عوامل رژیم شهید شده است. جگرم سوخت از فریادهای پدر که مقابل دیدگانش عصاره ی زندگی اش را از پا درآورده اند.

حسنی نا مبارک  ۸ ماه از کارش در تصدی رییس جمهوری بیش تر نمانده است. چه طور روز روشن آدم می کشد و شب طوری  خطابه صادر می کند که انگار  هیچ اتفاقی روی نه داده (نداده) است! زهی بی شرمی!

این شعر را خطاب به حسنی مبارک نوشته ام.  از مترجمان شعر  می خواهم این شعر را ترجمه کنند تا بل که او بخواند و  سر عقل به آید(بیاید) و از کشتار فرزندان سرزمین اش  دست کشد.

 

علی رضا پنجه ای

 

من با خطابه های تو آرام نه می گیرم(نمی گیرم)

خون  ِ فرزندم را 

از آسفالت ِخیابان 

به رگانش باز بسپار

و به او بگو

هیچ اتفاقی نه افتاده(نیافتاد)

می توانی به آغوش خانه بازگردی!

۱۱-۱۱-۸۹