علی رضا اسپهبد نقاش گیلانی الاصل رفت


 

با علیرضایی که موقع مرگ ۵۵ سال داشت ،حدود سال ۶۶  یعنی ۳۶ سالگی اش  در" دنیای سخن" آشنا شدم بعد هم با شاملو آمده بود نزد کلکی همراه مسعود خیام  عکسی هم آستارا گرفته بودند با بچه های آستارا، ندیدمش وقتی آمد نزد نصرت رحمانی و یکی از تابلو هایش را داد به او.

رفت نقاشی که یکی از استوانه های نقاشی ایران در جهان بود اگر نمونه کارهایش را در اینترنت به نام خودش بیابید آن موقع با دیدن آن اسب ها که نه اصلا سوررئال نیستند به قول فریدا "من سوررئالیسم خودم را می کشم" در واقع علی رضا اسپهبد نیز سوررئالیسم خودش را می کشید به حضور اسب در کارهایش نگاه کنید، او مردنی ست؟ نه هرگز نمی میرد آن که با دست هایش  شکوه هستی را بیشتر می نمایانده است. دیدار ما با او نیز شاید وقتی دیگر...

این گزارش را از خبرگزاری  بخوانید:

"عليرضا اسپهبد" هنرمند پيشكسوت گرافيك و نقاشي ايران صبح شنبه بر اثر عارضه قلبي در بيمارستان ايران مهر تهران درگذشت .


"شهرناز خوانساري" مدير نگارخانه ماه به خبرنگار فرهنگي ايرنا، گفت:
جامعه هنري ايران امروز هنرمندي بي‌نظير و خلاق را از دست داد.

وي افزود: اسپهبد بامداد امروز بر اثر حمله قلبي به بيمارستان ايران مهر منتقل شد و پس از ساعاتي متاسفانه فوت شدند.

اسپهبد آذرماه ‪ ۱۳۳۰‬در تهران متولد شد و از كودكي ذوق به نقاشي او در شاگردي استادي مانند جعفر رهنما متبلور شد.

وي در سن هفده سالگي وارد دبيرستان هنرهاي زيباي پسران تهران شد و در رشته نقاشي شروع به تحصيل كرد. در سال ‪ ۱۳۵۰‬از آن رشته فارغ التحصيل گشت و در سال ‪ ۱۳۵۴‬وارد دانشگاه هنرهاي تزئيني شد و بعد از آن نيز در دانشگاه دولتي انگلستان به ادامه تحصيل در رشته دلخواهش پرداخت و در سال ‪ ۱۳۵۷‬در رشته نقاشي ( ليتوگرافي ايچينگ ‪ (Litography Eching‬با درجه فوق ليسانس فارغ التحصيل شد.

استاد اسپهبد در طي سال‌هاي ‪ ۱۳۴۶‬تا ‪ ۱۳۵۰‬در چندين نمايشگاه گروهي همراه با ديگر هنرجويان هنرستان نقاشي پسران نمايشگاه داشته، پس ازآن در سال ‪ ۱۳۵۰‬همزمان با رفتن به دانشگاه، عضو تالار ايران قندريز شده و تا سال ‪ ۱۳۵۲‬در چند نمايشگاه گروهي در همين تالار شركت داشت . در سال ‪ ۱۳۵۴‬اولين نمايشگاه انفرادي خود را در نگارخانه سيحون به نام كلاغ‌ها به نمايش در آورد.

چنان كه خودش مي‌گويد: به هنگام خواندن درس نقاشي در انگلستان نمونه ظريف و نيرومندي از طراحي‌هاي خطي كار كرده بود كه جهت حركت تند و تيزش را از مجموعه كلاغ‌هايي كه كشيده، در همان طراحي‌هاي خطي مي‌توان ريشه يابي كرد.

آيدين آغداشلو در اين‌باره مي‌نويسد: او تصويرگي جهاني پيچيده و هزار توي است كه انسان محبوبش، جايگاه مطمئن و در خور عزت و شوكتش را در آن نمي يابد. پهنه‌هاي وسيع بوم، آوردگاه تضاد و تصادمي در هم شكننده‌اند كه در آن انسان و حيوان با شتاب و سراسيمه در جهات مختلف زير آوار ضربه رنگ توده شده قطور مدفون مي‌شود