چراغم در این خانه میسوزد /علیرضا پنجهای
علیرضا پنجهای
چراغم در این خانه میسوزد
بهمناسبت نوزدهمین سال کوچ شاعر بزرگ الف_بامداد
دوات، کلک سردبیر:شمارهی ۷۹ سهشنبه ۱۵ اَمرداد۹۸:
مدتهاست در گیر و دار فشار مضاعف به برخی از شخصیتها هستیم. درست در مقطع چهلسالگی انقلاب، که باید طبیعتن سیاستها پختهتر اعمال شوند و خاصه در چنین شرایط حساس مملکت از آندسته حواشی که به افتراق مردم میانجامد پرهیز شود برخی نا مسوولانه با نامحرم شمردن مردم حتا خود را موظف به توجیه و توضیح در خصوص علت حذف برخی از چهرهها و مجریان تلویزیون نمیبیند، بهگونهای که در بین طیفهای مختلف مردم چنین مطرح میشود که چه تدبیری میتواند در پس حذف این سرمایههای رشد یافته از پول مردم در صدا و سیما وجود داشته باشد؟ راندن نخبگان ، چهرهها و ستارگان عرصهی دانش، فرهنگ، ورزش و ... بهراستی برآمده از کدام نفع ملیست؟ البته سالهاست که نحلههایی بی کارنامه تحت عناوین مختلف، هدایت شده و گاه مزدور این جریان و آن جریان و منفعتطلب و تمامیتخواه سعی در تخریب چهرهایی که در طول زندگی جز خیر، شری از ایشان متوجهی فرهنگ جامعه نبوده، با اغلب دروغپراکنی و اتهام و بعضن بزرگنمایی برخی کاستیها و خطاهایی که جز خدا و معصومین ادیان نمیتوان کسی را از آن بری دانست، سعی در نفی نخبگی آن شخصیت بهواسطهی تیوری توطیهی طراحی شده میکنند. یعنی با بزرگنمایی خصوصیترین مناسبات اشخاص تاثیرگذار در مناسبات بینارشتهای، سعی میکنند از تاثیر چهرهی اصلی او تا بهحد نابودی او در جامعه بکاهند؛ حال باید پرسید کدام قوم و کدام دسته از تخریب داشتههای ارزشمند خود نفع برده که چنین رویهی مشکوک و ناخوشایندی باید بهمثابهی الگوی جامعهی ما قرار گیرد و اینکه با چنین تخریبهای سازمانیافته و هدفمند، آیا دیگر کسی میماند که بتوان از آن بی شایبه الگوسازی کرد؟ آیا با چنین رویهای، فرهنگی میماند؟ آیا از تاک و تاکنشان اثری بر جا خواهد ماند؟ چنانکه لسانالغیب فرمود: "چو پردهدار به شمشیر میزند همه را /کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند". مردم میپرسند چرا جریانی با ادوات و طرق مختلف سعی در تخریب آندسته از شخصیتهای مورد احترام جامعه میکنند؟ هدف سازماندهی شده است یا پسا مدتی خواهیم گفت عدهای خودسر چنین و چنان کردند! شاید برای آنکه فساد بی رویه و دامنگیر، نانجیبزادگان را فرافکنی کنند عیادی ایشان با نفوذ در جایگاههای تصمیمگیرنده، دارند روند آگاهی جامعه را منحرف میکنند؟ همان دستها که نوزده سال سنگ مزار شاملو را میشکنند، عدهای که بر اساس آموزههای آیینیشان دستِکم مرده دیگر باید برایشان محترم باشد. اما درست در نوزدهمین سال وفات یک شاعر پر طرفدار و تاریخساز، اقدام به ساخت و پخش کولاژفیلمی موهن و آماتورساز میکنند که میتوان از آن چنین برداشت کرد که تمام هم و غم تشکیلاتی که از پول مردم ماهیتن باید در مقام رسانهی ملی ظاهر شود، میشود نادیده انگاشتن بخش عمدهای از علایق مردم آگاه جامعه و کژتابی در نقش ارجمند و تاریخساز فرهنگی هماو. وقتی چنین نیت ناپسندی در پس امیال پخش مستندی نامیمون دیده میشود بهراستی نباید به تخریب هر به چندی و هر به شکلی شخصیتهای موثر در فرهنگ، هنر و ادبیات توسط حتا همطیفهایشان شک کرد؟ پاری، ما با شعر "بر سرمای درون" شاعر بزرگ ایران احمد شاملو بود که زمستان ۵۷ را به بهار کشاندیم، تا شاید عشق را بهتجربه بنشینیم، ما رپ رپهی قلب آبایی را در شعر بامداد شنیدیم و دانستیم که باید در قفل در کلیدها را بچرخانیم و فرزندان در بندمان را رها سازیم، ما با شعر او دریافتیم که وارطان چرا سخن نگفت و از پسِ آن چیزی نگذشت که از کوچههای تاریک جمعه گذشتیم و دیدیم که مرده میبرند کوچه به کوچه و نگذشت دیری چندانکه بر ستمشاه شوریدیم و جنگ را با موشکبارانش تحمل کردیم و وطن را رها نکردیم چرا که او گفته بود:"چراغم در این خانه میسوزد"
سوم اَمرداد۹۸