س مثل سبلان، سپیدرود
برابر تو باد نیست که بایستد
اندوه را سر بریدم
شانههامان
از چلچراغ آرزو خاموش شد
این امید سر بریده و سرکش
ما را تا کدام تخته سیاه می کند
گچها آرزوهای سیاه و سفید را
تا سبلان بردند
سپیدرود
رودارود
پیچید
تا ارس از یاد نرود
و صمد
که به اندازهی کلاه پشمیاش
نخهای نرسیدهی آرزویش را
قاصدکها
به باد سپردند،
به سیمهای برق
خشک شده
بیرونق
مثل مهمانیهای بیسور و سات
۲۹-۸-۸۶
+ نوشته شده در شنبه سیزدهم مرداد ۱۳۸۶ ساعت 16:7 توسط علی رضا پنجه یی
|