3 شعر از علی رضا پنجه ای
بازار ماهي فروش ها
سري با زار مي زنم
ماهي هاي درياي كودكي ام نمكسود و دودي
و ماهي هاي امروز تو فرزندم
همين هاست كه ديشب از دام صياد
به سيني هاي مدوّر ماهي فروش ها رسيده است
و فرزندِ فرزندم
ماهي هاي درياي تو هنوز آزادند
۸۰-۱۰-۱۵
كريسمس پابرهنه ها
تمام سلول هايم انفرادي ست
من حق ندارم
تمام راه بي راهت بگويم
امشب خدا حتماً به زير شيرواني سر مي زند
امشب برف مي بارد
به كاج هاي رنگارنگ بالادست نگاه ! . . .
تصادف
زير اتوبوس گلويم
كودكِ بغضي
زير گرفته ام
همهمه (خوره اي از درون)
و آژير و سوت پليس (بيم و دلهره از بيرون)
آه من سرخورده از سرنوشتم
گريستم
از اين تصادف هيچ گزارشي واصل نشد
سرِ آخر همه خنديدند
هم در اتوبوس
هم در هياهوي خيابان وشهر (بيرون)
۸۰-۱۱-۱۴