نگاهی به چرایی پایین بودن سرانه مطالعه/3 پنجه ای:

کتاب های آموزشی باید محصلین را به مطالعات بیرونی ترغیب کند

کتاب گران است و درآمدها غالبا زیر خط فقر. وقتی در طول یک سال طبق آمار رسمی 32 درصد و طبق آمار حقیقی 132 درصد به قیمت کالاهای مورد نیاز مردم افزوده می شود دیگر توانی برای خرید کتاب نمی ماند.

 
آپلود عکس
">علی رضا پنجه ای (شاعر، نظریه پرداز و روزنامه نگار)
 
 


 

خبرگزاری تدبیر هیج ملتی از این که فرهنگ کتاب خوانی در جامعه‌اش توسعه بیابد لطمه نمی‌بیند و این جریان می‌تواند برای همه مفید باشد. پس دلیل قهر مردم با صفحات کاغذی چیست؟ چرا قیمت کتاب گران است؟ نویسندگان قادر به جذب مخاطب نیستند یا جامعه دل و دماغ مطالعه ندارد؟ نقش دولت‌ها در جا انداختن این فرهنگ چگونه است؟ کار‌شناسان مختلف به سوالات ما در این حوزه پاسخ می‌دهند. پاسخ های «علیرضا پنجه ای» شاعر، نظریه پرداز ،منتقد و روزنامه نگار که تاکنون مجموعه اشعاری همچون «پیامبر کوچک»، «شب هیچ وقت نمی خوابد»، «عشق اول» و... از این قرار است:

 

 

سال هاست که از سیر نزولی کاهش سرانه مطالعه در کشور صحبت به میان می آید، و طبق آخرین اعلام رسمی مدیر نهاد کتاب خانه های کشور، این سرانه در سال 91 به هجده دقیقه در روز رسیده است، شما علل میزان پایین بودن مطالعه در ایران را با توجه به جمیعت و در واقع عدم استقبال قشر وسیعی از جامعه از کتاب خوانی را در چه مسائلی جست و جو می کنید؟

پیش از همه بگویم من اصلا به این آمارها خوشبین نیستم، فکر نکنم سرانه مطالعه در ایران از5 دقیقه تجاوز کند، یک آماری 3-2 سال پیش از سرانه ی مطالعه ی کتاب ، نشریات و... دیدم که آمار رشت و گیلان  را نسبت به کل ایران  نوشته بود، کلی سبب انبساط خاطر آدمی می شد! البته کلمه ی "مطالعه" که واژه ای عربی ست و معادلش در پارسی را می توان به  "روشن شدن"  منتسب کرد ،  البته مطالعه می تواند از دریچه ی  یک پنجره ی حقیقی یا در دنیای جدید توسط رادیو، تلویزیون، انواع آگهی و تبلیغات تصویری:ال سی دی، تی وی های شهری، بنر، تراکت،اطلاعیه، بروشور و آگهی نامه و....، رایانه، اینترنت ، ماهواره و... روی می دهد. در دنیای مجازی که امروز فیس بوک بزرگ ترین و  پر جمعیت  ترین  کشور مجازی جهان  به شمار می رود، چه را که کاربرانش  به رقمی  نزدیک 2 میلیارد می رسند.بنابراین باید آمارگیران و نظرسنجان از دید سنتی فاصله گیرند  و   واژه ی مطالعه  را  پهناور تر و همه جانبه ترببینند.و اما در  شکل بسته و دیتایلی واژه ی  مطالعه یعنی در بررسی  یک پارامتر از آن   می توان گفت: کتاب گران است و درآمد ها غالبا زیر خط فقر. وقتی در طول یک سال طبق آماررسمی 32 در صد و طبق آمار حقیقی برخی اقلام تا 132 در صد به قیمت کالاها ی مورد نیاز مردم افزوده می شود دیگر توانی برای خرید کتاب می ماند؟ دستمزدها  اما 20  تا 25در صد اضافه شده اند در حالی که  پشت جعبه قرص فشار کاملا ایرانی نوشته 1500 تومن اما داروخانه در وسط شهر از ما گرفته 3400 تومن؟!  لابد 32 درصد تورم را می شود این گونه محاسبه کرد! اهل حساب و کتاب لطفا فعلا شاخ در نه آورند! بنابراین خرید کتاب  فقط برای معتادان ِ پیشکسوت  و تعدادی قلیل که تازه معتادِ کتاب خوانی شده اند قابلیت بررسی می یابد. تفریحی خوان ها رفته رفته عطای کتاب را به لقایش می بخشند. از سویی کتاب خوب چون ناشر حرفه ای به معنای بنگاه نشر هم که حرفه ای عمل کند در ایران تا اطلاع بعدی( یوخیمیز دی )= یعنی نه داریم! ناشران یا  بنگاه پول و پخش از شما ، چاپ از ما هستند؛ یا با استخدام جوانان خوش تیپ  تنها برای شاعره های خوش قد و بالا سرمایه گذاری می کنند، این جور آدم ها را می گذارند به عنوان مشاور انتخاب کتاب! برخی ناشران خوش سابقه هم کم کم  دارند به صف  ناشران زرد می پیوندند. پیشترها شما یا  به اعتبار  نویسنده و شاعر  کتابی می خریدید یا  به اعتبار ناشر، الان ناشران دارای اعتبار که بسیار کم شده اند و مولف هم که هر کی از مادرش قهر می کند 800-700 هزاری تومن می دهد صاحب کتاب می شود ، حالا توی  خواننده می مانی با مبلغ ناچیزی که برای خرید کتاب گذاشته ای کنار په گونه سره از ناسره را به یابی! بنابراین می توان نتیجه گرفت:1- تورم اقتصادی و ضعیف شدن درآمد مردم  و اولویت سیر کردن شکم تا سیر کردن ذهن2 – نابسامانی در کارکرد ناشران، عدم توزیع برخی از کتاب ها، عدم وجود منتقد تیز بین و نه باری به هر جهت ، و فقدان فضای کافی نفد سالم کتاب، چند رسانه ای شدن و تنوع در انواع وسیله ها و فورمت های مطالعه، کمبود  کتاب فروشان حرفه ای که خود اهل مطالعه باشند و یارای معرفی کتاب داشته باشند، کمبود افراد توانا و بی حب و بغض  در نشریات و سایت ها برای معرفی و نقد بی طرفانه ی کتاب، همه و همه از جمله بنیان ها و دلایل آسیب شناسانه ی تقلیل جدی آمار کتاب و کتاب خوانی ست.  نهادهای مرتبط هم با تقدیر مولفان  و پرهیز از خودی و ناخودی برگزاری مسابقه ادبی با داوری افراد شایسته و نه نان به نرخ روزخور و دلال! باز هم بگویم؟...

از طرفی استقبال از کتاب های عامه پسندتر(به ویژه در رُمان)وضعیت بهتری دارد، به نظر شما چرا این گونه است؟

کاستی  ظرفیت  های نقد و چالش و محفل های کتاب خوانی، کمبود فضای سالم نقد در رسانه ها، و بسیاری از عوامل برشمرده در پاسخ بالا و البته  دنیای پیچیده ی افتصادی و اجتماعی امروز و هزار توی معضلات پیش پای مردم سبب می شود که دیگر در دریافت برخی مفاهیم پیرامونی،  خود را به زحمت نه اندازند و سراغ کتاب های سهل الوصول باشند.رمان هایی با مناسبات  خاله خان باجی  و سریال های ترکی شبکه های ماهواره ای با مضامین مشترک در اغلب شان و سناریوهای مختلف و بازیگران و نام هایی متفاوت در میان مایه گی مردم و خواننده تاثیربه سزایی گذاشته اند. ما نیازمند آثار درخشان نویسندگانی هستیم که هسته ی زندگی ایرانی را بشناسد و روان شناس و جامعه شناس و مردم شناس باشند و بدانند چه دارند می نویسند و برای که؟ طیف بندی مخاطب لازم است ؛ این که کتاب برای چه گروه سنی و طیفی از جامعه است ، خواهد توانست  تا اندازه ای خواننده را از سردرگمی برهاند.

این وضعیت تا چه زمانی ادامه پیدا خواهد کرد؟ و چه راهکارهایی برای برون رفت از آن و افزایش سرانه مطالعه در جامعه وجود دارد؟

من در پرسش اول شما به بسیاری از پاسخ های مورد مطالبه تان جواب گفته ام، برای برون شد هم راه کارهایی ارایه داده ام. دنیای نشر و کتاب و کتاب خوانی نیازمند سازو کار و سامانه ای  قانون مند  و حرفه ای ست.مولف حرفه ای، روشن شدن  سره از ناسره به هنگام انتخاب کتاب و نویسنده ی آن، نشریه و سایت با کادری جریان ساز و حرفه ای ، منتقد حرفه ای، کتاب فروشِ کتاب شناس و حرفه ای، موزع و پخش کننده حرفه ای، مشاور حرفه ای، مدیر قرهنگی کارشناس و نخبه و اهل تعامل، نماینده ی مجلس و مدیری که مردم را ولی نعمت خود بداند ونه مجیزگوی کسانی که موجب رشد ریاستی اش شوند و راه پیشرفت  را برایش  باز کنند نباشد، طوری که در قرن هشتم حافظ از ایشان تبری جسته و به کنایه  برملا کرده  تزویرگران و ریاکاران  وغش صوفیان  و واعظ و زاهد کژراه پیشه و بی عمل و ... را و مخلص کلام  قرآن به سرنیزه کنندگان و ماکیاولیست های وطنی!را سخت مورد شماتت قرار داده است!

نقش نظام آموزشی در این زمینه به چه صورت است؟ نظام آموزشی اغلب و صرفن تاکید بر خوانش کتاب های درسی دارد و کم تر دانش آموزان و دانش جویان را به مطالعه کتاب های متفرقه در زمینه های مختلف علوم انسانی تشویق می کند، فکر می کنید چرا؟ و نظام آموزشی چه کمک اساسی می تواند در این زمینه به ترویج فرهنگ کتاب خوانی داشته باشد؟

راستش نقش کتاب های درسی  مانند آن است که پدر یا مادری کیف پر از پولی پیدا کند و مدت ها  دست  فرزندش را بگیرد و کوی به کوی و برزن به برزن  به دمبال یافتن صاحبش باشد؛ نقش ایت تلاش با هزار کلمه و کتاب از ذهن کودک محو نمی شود. داستان های چوپان دروغگو، تصمیم کبرا، لاک پشت، و... نظم هایی مانند نابرده رنج گنج میسر نمی شود و... این ها شالوده ی شخصیت کودک را می سازند و ادبیات ما پر از این هاست.ما باید به اصل خود باز گردیم و کتاب های آموزشی را از شعار بپیراییم. نسل من غرور ملی اش را در منظومه ی آرش کمانگیر باز جست.باید کتاب های آموزشی ما محصلین را به مطالعات بیرونی ترغیب کند، متاسفانه امروزه ما در جامعه لیسانسیه و فوق لیسانس های بی سواد و کم سواد بسیار داریم. من معتقدم تا مقطع دکترا بدون کنکور باشد رفتن به دانشگاه آسان اما بیرون آمدن از آن فقط کار نخبگان باشد. امروز هر مکتب نه دیده ای رفته انواع مرکز دانش گاهی تاسیس کرده، قرار ما این نه بوده که  به بی سواد مدرک دهیم. به پیرامون مان بنگریم  چه قدر کاردان و کارشناس و کارشناس عالی و ... داریم که اگر استعداد هم داشته باشند در رشته ای غیرداشته اند و به خاطر ملاحظاتی چند در رشته ای تحصیل می کنند که نه ذوقی در آن خصوص  دارند و نه استعدادی در آن! در این میان اگر چه آمار ظاهری تحصیل کردگان دانشگاهی مان فزونی گرفته،  اما جامعه مان نیک می داند که در جاده های پر از مخافت و تقاطع مرگ، این گواهی نامه ی رانندگی نیست که توان رانندگی  به رانندگان می دهد،  بل استعداد و تجربه و ممارست اوست که تواند بار را به سلامت به مقصد رساند.