سایت پیامبر کوچک:کشف لحظه های پنهان / درنگی در نخستین مجموعه شعر حسن همایون
رضا گویا
کشف لحظه های پنهان*
درنگی در نخستین مجموعه شعر حسن همایون
برف تا کمر در تاریکی نشسته
شعرهای 81تا90
حسن همایون
124ص/رقعی/پاییز 92/1100 نسخه/نشر مروارید69000 ریال
حسن همایون را از خبرگزاری ایسنا می شناسم،ندیده امش تا حالا مگر که صدایش را بارها و البته بعدها تصویر صورتش را(عکس)ش را. و پیش از آن که مجموعه شعرش را بفرستد برایم، یکی خرید برایم. زمانی هم کتابش به دستم رسید که چند شعرش را خوانده بودم. شعرهایش مانند خودش از پیرایه به دور است؛ اما ظرافت های زیرکانه دارد، او علی رغم آن که با شعر و شاعران بسیاری آشنا ست و مراوده دارد و اگر چه با کلیات روند انواع شعر معاصر آشناست خود، بی آن که وامدار کسی باشد -هر چند اثرگیری و اثرگذاری مبتلا به آدمی ست و هنرمندان و شاعران نیز از این واقعیت مستثنی نیستند – او برای بیان درونیات خود در هیات شعر، زبانی روایی را اختیار کرده است و البته تلاش دارد از ، خود، آنات و تجربیات خودش بنویسد: او چندان که گفته :"دوستت دارم را به هر شکلی می شناسم"(ص58 )هم از این رو نگاهش به دوستت دارم بین ابژه و سوبژه در نوسان است؛ عینیت شعرش دوستت دارم را به طعم ترش نارنج و رنگش را سرخ به طعم تمشک می بیند)همان( و سپس از زبان عاشقی –گیرم- که سرزمینش را دوست دارد و مدتی رفته و برگشته و دیده : "نارنجک برداشت می کنند از شاخه ها/دهان ها طعم گازهای شیمیایی را می چشند")همان ص59 (و بعد گویی تجاهل العارف گونه می پرسد:"تو می دانی چه شد هنگامی- که – ( به گمان جای "که" در سطر خالی ست)خانه را ترک کردم؟)همان( و کم نیستند شعرهایی که بشود به واکاوی شان نشست، برخی از شعرهای این مجموعه ما را با همذات پنداری ، غریب گردانی، تشخص، و بهره ی نو از آرایه های هزار سال شعر پارسی و یک صد سال شعر نو و تجربه ی شعر جهان مواجه کرده است ، به ویژه در عصر مهندسی ژنتیک و دنیای مجازی و دیجیتال،که شعرِ ما را دستخوش تغییر در نگره ها نموده است، هر چند تعداد شعر نویسان دارد از شعر خوانان فزونی می گیرد و رسانه های مجازی و دیجیتال در این میان نه که صرفا پر نقش، بل در برخی موارد به مثابه ی قواره ی بافته ی جان ظاهر شده اند ،هرچند نیما یوشیج نیز تصریح کرده بود :"تکامل ادبیات در مفاهیم اذلی و ابدی نیست بل در تکنیک است "(نقل به مضمون) و لسان الغیب که: یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب/از هر زبان که می شنوم نا مکرر است" .
بهره از این آرایه ها و مفاهیم بینامتنی توسط شاعر در نخستین کتابش و بیان شباهت و همذات پنداری اش با ماهی هایی که در آب های آزاد جهان صید نشده اند و در بازگشتش به خویشتن خویش در لابه لای شعرها ، به گونه ای ست که او را برانگیخته نموده تا به رصد آنات پیرامون و چشم انداز جهان خود بنشیند، نیز خود را در این تنهایی همچون ماهی بپندارد که در اتاق خود را از پشت شیشه ی پنجره - بخوان _تنگ_ می نگرد:" دهانم را بر شیشه باز و بسته می کنم")ص60( ، درنگادرنگ چنین دریافت هایی به تشخص شاعرانه اش برای عناصر غیر ذی شعور می رسیم ، شعر او ما را تا شعر 7 از سه اپیزود نوستالژیک می کشاند:" چهارشنبه ها زنی بلند بود/از خواب های هفته بیرون می آمد/دستش را حلقه می کرد دور کمرم/قدمم می زد تا به قرار برسیم- که می شد البته از "برسیم" صرف نظر کرد- /سلام بدهیم بخندیم/چهارشنبه ها...(ص 103) و یا در شعری که عنوانش نام کتاب شده:"برف تا کمر در تاریکی نشسته")ص61( خود را به هیات مردی در تنهایی می یابد که به:" کشف لحظه های پنهان ِ در راه " نشسته است)همان)هم از این رو می گوید:"بیرون آمده بودم از کفش هایم، بارانی ام دویده بودم/تا نزدیکی دست هایم که زیر بهمن تکان می خورد/اما مگر جهانی پوشیده از برف/با بی شمار ردِ پاهای مانده بر دامنه نمانده بود(همان ص62) شباهت آنات او نیز از روایتی ملموس حکایت دارند:" سربازها ایستاده اند/ در شباهت نزدیک به ردیف درخت های سپیدار(شعر سربازها، سپیدارها - ص63) او می بیند که :"شب در تاریکی آدم ها رفت و آمد دارد"( شعر از لای تصویرهای گم شده - ص98) . دراستفاده از ایهام نیز سهم و جایگاهی برای هوش مخاطب قایل است:"گاهی بی هوا صدایت می زنم/تا سر بچرخانی و ببینی نیستم".
نخستین دفتر حسن همایون برایش جای غبنی که نگذاشته هیچ ، به عنوان اثر نخست ، دارای دقایقی ست که مخاطب را وادار به درنگ در ضرباهنگ خوانش شعرها برای دریافت آنات شعری شاعر می کند.
پیش از همه در این فرصت باید به نشر مروارید تبریک گفت که چاپ چنین مجموعه هایی از سر لابد تصادف، آن را از قرار گرفتن در فهرست مطلق ناشران متمایل به چاپ آثار مورد پسند بازار باز می دارد، به گونه ای که مخاطب جدی ادبیات می تواند از هر ده ها ده کتاب چاپ شده اش لااقل به ملاحظاتی از سر استثنا و از این دست نیز دل خوش دارد.
_______________________________________________
* منبع: ماهنامه ی ره آورد گیل/آبان و آذر92/ص53 و54