چامک؛ بایدها و نبایدها

علی‌رضا پنجه‌ای در پاسخ به اخگر کرفکوهی مدیر سایت چامک در خصوص  چامک؛ بایدها و نبایدها گفت: چامک مصغر واژهٔ پارسی چامه(شعر) است، که با استفاده از حرف کاف  تصغیر‌  توان و پتانسیل پوشش تمام شعرهای کوتاه و کوتاهه‌های شعری را دارد.

این نام پیشنهاد در معنای عام خود تمام انواع کوتاهه‌های  شعر نو نیمایی، منثور(سپید، موج نو، حجم، گفتار، حرکت، انواع شنو دیداری و دیداری: شعرپستال، مربع، چیستان نو،شعر رنگ، وسط‌چین، کانکریت،   ...)،  و نیز انواع شعر کوتاه در قالب‌های قدمایی مانند یک‌مصراع، تک بیت، دوبیتی، رباعی و... را شامل می‌شود، اما در معنای خاص،  چامک راه دست‌یابی به ظرفیت‌های روزآمدِ قشنگ‌‌شناسانه‌ی شعری را بر مخاطبان خود نمی‌بندد، چامک در ژانر روزآمد خود مدام در حال نوشدگی خودبه‌خودی‌ و  آپدیت شدن است. چرا که استتیک ذاتن  جامد نیست و روح‌پذیر است، بنابراین مدام می‌تواند تغییر ظرفیت یابد؛ درست مانند لوبیای سحر آمیزی که امروز تا زانوی ما رشد کرده و چندی بعد بلندتر از ما و چندی بعدتر سر به آسمان می‌ساید. و آسمان به آسمان سقف به سقفش افزوده می‌شود. چامک به افق‌های دست‌نایافتنی در جهان شعر نظر دارد و هر نقطه‌ی پایانش نقطه‌ی آغاز است: نو از نو! بنابراین آوانگاردیسم و پیشروی شاخصه‌ی حیاتی چامک خاص است.   و از مهم‌ترین شاخصه‌های این اشعار موجز بودن است.این ایجاز علی‌رغم رعایت اقتصاد کلمات که فراوانی‌ش سبب تطویل و تضییع معیارهای قشنگ‌شناسانه‌ می‌شود، از اهمیت دوچندان برخوردار است. نیز  عنصر نابه‌هنگامی و ایجاد شگفتی از شاخصه‌های یک چامک به‌روز شده است. چامک امروز از ظرفیت‌های دیحیتال انواع اپلیکیشن‌ها،اینترنت و ملاحظات تحت وب دیداری و چندرسانه‌ای بهره‌ می‌برد.و در آتی نیز از امکانات زمان خود،  در واقع هر چامک برای دور شدن از معنای عام به خاص باید راه صیقلی در معیارهای قشنگ‌شناسی و استتیک زمانه را بر خود هموار کند. و به پیش رو نظر داشته باشد،  هرگونه رضایت از معیارهای زیباشناسه‌ی زمانه درجازدگی‌ست و با ذات پیشروی و ضد نماد و الگو شدن چامک منافات دارد. بهترین و تراش خورده‌ترین چامک با نقد خود گویی که مستعمل و گندیده شده مخاطب را به راضی نبودن از وضعیت موجود خود و آینده‌ی خود و چامه‌نگار  فرا می‌خواند. خاستگاه چامک اکنون است و خواستگاه آن بی‌افق و بی‌مرز. اگر چه هر کوتاه شعری  چامک عام است، منتها برای چامک خاص ، چامکی که همچون مروارید در کف صدف باشد باید به اندازه‌ی ظرفیت‌های زیباشناسانه خود از چامک امتیاز گرفت.بی که غره شد که زیباترین مروارید در کف من است چه دریا و اقیانوس بسی مروارید زیباتر از زیبا نیز در کف صدف‌های خود دارد.باید در جست و جوی آن "ذات پنهان" تا نفس داریم  از پای ننشینیم.

چامک لزومن معنامند نیست، اگر چه  چون گل بوییدنی‌ست. چامک با پیش‌فرض‌ها درک شدنی‌ نمیشود. برای رسیدن به هسته‌ی اتمیک آن نیاز است که ابتدا بر اساس هر چامک به ساختارش پی‌برد. هر کس به‌قدر وسع قشنگ‌شناسی خود از چامک بهره می‌برد. 

کرفکوهی خواست وی چند نمونه‌ی موفق از چامک‌های خود  را  به‌عنوان واضع وضعیت چامک  و نقش آن تبیین کند.

پنجه‌ای نمونه‌های زیر را ارایه‌داد:

چامک۱:

پشت این‌همه لبخند:

سُک!   سُک!

چامک ۲

کلمات همه

سرریز ِ خیابانِ من بود

چامک۳ وصف‌العشق:

سپیده‌ی

بی شبم

چامک۴ وصف‌الحال:

اکنونم

بی‌تو هرگز

چامک۵

خیزش ابرها!

مردمک‌ها!

چامک۶ شیطنت:

_:سنگ ریزه ای به شیشه خورد

_:باور نمی کنی
گاه عشق‌هم  
به سرش می زند...
_:بی‌خوابی!

چامک۷:مجنونِ فروغِ آتشین

آتش‌نشان
ابراهیم گلستان است
۳ بهمن۹۵

از کتاب در دست تدوین:

سُک‌ سُک‌های عاشقانه