گپ و گفت اخگرکرفکوهی با علی‌رضا پنجه‌ای در خصوص چامک

 

فرمت‌های گوناگون چامک از زبان واضع چامک
گفت و گوی خودمانی مرتضی اخگرکرفکوهی مدیر پایگاه اینترنتی چامک‌سرا با علی‌رضا پنجه‌ای
□■□

#روزنامه‌ی آرمان ملی، ش ۵۹۹ سال سوم،ص۱۱، پنج‌شنبه ۷ آذر ۹۸ :
علی‌رضا پنجه‌ای شاعر، نظریه‌پرداز و منتقد  ادبی،  نامِ چامک را معادل انواع شعرکوتاه قدیم و نو ، به‌طور عام پیشنهاد داده است.
این پیشنهاد از ابتدای طرح آن زمزمه‌ی پنهان محافل شعری بوده است و البته ناگفته نماند که در بسیاری از محافل مورد استقبال تنی چند از شاعران نوخاسته‌ی نوپرداز به‌ویژه در فضای مجازی قرار گرفته است.
پنجه‌ای علاوه بر پیشنهاد چامک به‌عنوان آلترناتیو و معادل برای هر‌گونه شعر کوتاه پارسی  پیشنهاد داده  که "حتا هایکو و گونه‌های قدمایی را می‌توان در زبان پارسی چامک بنامیم، چندان که چامه نیز در خصوص اشعار سایر زبان‌ها در پارسی و نیر تمام گونه‌های شعری شایستگی فراوانی بیش‌تری در محافل ادبی دارد، او در قبال تداول تمام گونه‌های چامه و چامک نزد مردم معتقد است :  "چامه  و  چامکِ خاص به‌جوهره و غایت زیباشناسی (Aesthetics)  نظر دارد.‌این گونه‌ها با توجه به رشد فن‌آوری، قابلیت تسری به نسل نو را دارد .
پنجه‌ای در مورد گونه‌های جدید چامک و نیز ضرورت تاکید  بر  چامه‌نگار و چامک‌نگار خطاب کردن به جای چامه‌سرا یا چامک‌سرا  به سایت چامک‌سرا چنین می‌گوید:
"هدف از این تنوع و گونه‌گونی، پیش‌ رو نهادن انواع فرمت‌هایی‌ست که هر یک توان فاصله از وضعیت خطی و پلکانی نویسی دارد،  توان فاصله‌گذاری از نویسش شعر و تغییر به نگاره. چرا که چامه‌سرا یا چامک‌سرا معطوف به وزن و قافیه‌ بوده که آن‌ها در زمان خود  کاربرد مطلوبی داشته‌اند و در دوره‌ای هم نگاریدن چون در آن نقش‌بندی و ترسیم و نویسش هست  نگاریدن در چامه‌ و چامک قابلیت دلالت بر بهره از صوت،  تصویر ، ایموجی ، انیمیشن و پویا نمایه و... را دارد حتا اگر بگوییم چامه‌پرداز یا چامک‌پرداز مشمولیت مقبول‌تری دارد. چون در هر حال چامه و چامک در هر "صورتی" که سیرت نمایاند وسط آفرینش‌گر آن مورد پردازش قرار می‌گیرد. در صورتی  که سراییدن  و سرودن و گفتن و نویسش بیشتر معطوف به شعر موزون و گونه‌های شعر منثور پسا نیمایی‌ و شاملویی‌ست. بنابراین بهتر است  بگوییم چامه‌نگار یا چامه‌‌پرداز تا چامه‌سرا یا چامه‌نویس. چون نگاریدن و پردازیدن بر گونه‌های نو و تجربی نیز متمرکزتر دلالت می‌کند."
و اما در خصوص چرایی پیشنهاد این گونه‌ها می‌افزاید: " این بستگی دارد به ماهیت آن‌ها  که بر آمده است از  پرهیز  و استنکاف از اطلاق یک خوانش از شعر، پرهیز از دیکتاتوری نهفته در زبان ما که ریشه در فرهنگ و تاریخ مطلق‌ اندیش و تمامیت‌ خواه ما دارد.
ما  می‌خواهیم شاعر را از بالا بکشیم پایین تا بشود  چامه‌نگار یا چامه‌پرداز ، ما آمده‌ایم تا  دیوار بین او و مخاطب را بشکنیم، ، ما خواستیم چامه‌ و چامک نگار(پرداز)   در خدمت زبانیت چامه و چامک باشد  نه آمر مطلق آن ،آمدیم بگوییم این گونه‌ها و فرم‌ها هر آن‌چه زبان،  توان برتافتن جلوه‌هاش را دارد، در هسته‌ی مرکزی خود دارند."
او سپس در خصوص تاکید بر بهره از فرمت‌های پیشنهادی‌اش چنین می‌گوید: "دموکراسی در چند صدایی یا پلی‌فونیک، بدون هنجارگریزی ناممکن است. هنجار اعتیادآور است،  اگرچه در گفتم گفتی‌های حافظانه و در  آثار منظوم کلاسیک  و  منظومه‌هایی مانند افسانه‌ی نیما نیز  وجه دراماتیک و نمایشی بوده  ولی زبان باز مطلق از سوی عقل کل بیان می‌شود، اما در نمونه‌‌های چامه و چامک‌ مورد نظر حتا خود چامه‌نگار و چامک‌نگار نمی‌داند کدام خوانش توسط مخاطب ارجح است و هر کسی از ظن خود تواند یار خوانش متن باشد. بنابراین چامه و چامک می‌شوند مانند همان امکانی که یک ارکستر پدید می‌آورد، هماهنگی سازها در جهت ارایه‌ی یک پرفرمنس پر از صدای سازهای ناهمگون اما همآهنگ. نمونه را می‌توان در
"چامک‌چیستان" یا "چیستانه" نمونه‌های روزآمد لغز و معما
"چامک‌چارگوش" یا "چامک‌وسط‌چین" یا "چامک‌چرخانه "که  نمونه‌ی عینی نزدیک به کارکرد چامه و چامک چند صدایی می‌شوند گویی در تالار گفت‌و‌گوهایی که در ذهن شاعر امکان مطلقیت و تمامیت‌خواهی نمی‌یابند، در فرمت‌های پیش روی چامه و چامک امکان بیان می‌یابند، صداهای در ذهن که از پستوی شفاف ذهن به‌در آمده و حیات می‌گیرند در پرفرمنس‌ها. در واقع دموکراسی در پرفرمنس(اجرا و ارائه‌) به‌منظور پرهیز از دیکاتوری زبان مطلق شاعر، تجلی و جسمیت می‌گیرد ، انگار بخواهیم که مخاطبان را مشتری بپنداریم و در  ویترینی از  ماتریال مشخص بخواهیم چند غذای مختلف در معرض انتخاب مشتری بگذاریم.
در گونه‌های متنوع چامه و چامک اما امکان مشارکت را در غذاسازی  برای مخاطب نیز فراهم می‌سازیم؛ چرا که در فرهنگ و باور ما  او صرفن مشتری و مصرف‌کننده‌ نیست."
می‌پرسیم آیا چامه و چامک مورد نظر شما نوعی شعر سپیدند؟ واضع چامک می‌گوید: "چامه و چامک مورد نظر ما شعر سپید نیست بل هم‌چون شعر منثور است.
شعر منثور کلی‌ست که قابلیت زیر مجموعه کردن شعر شاملویی موسوم به سپید، شعر حجم، موج نو ، شعر دیگر، موج ناب،  ... را دارد.
شعرپسا قدمایی را می‌توان  با آغاز انقلاب نیما  به "شعر آزاد(موسوم به نیمایی)"   ، "شعر سپید موسوم به شاملویی" تقسیم کرد که درآمدی  بر  "شعر منثور" بوده، در واقع شاملو با نمونه‌های شعر خود  وزن عروضی شکسته‌ی نیمایی و قافیه را به آهنگ درونی و نوعی  نثر مسجع جدید ملهم از زبان تاریخ بیهقی سوق داد که با بهره‌ از آرکائیسم(احیای واژگان و مفاهیم فراموش‌شده)، استفاده‌ی مصدری از افعال و فرهنگ مردم توانست از شعر نیمایی فاصله بگیرد.  و البته   "شعر چند_رسانه‌ای". به‌گمانم این تقسیم بندی درست‌ترین تقسیم‌بندی‌ای باشد که بر اساس آن می‌توان مکتب‌ها،سبک‌ها، نحله‌ها، جریان‌ها، ژانرها و.... را فرموله و کلاسه کرد.  انواع شعرهای دیداری نیز به عنوان زیر مجموعه‌ی شعر چندرسانه‌ای   دلالت دارد:
ما به بهانه‌ی پیشنهاد کاربرد چامه و چامک جای شعر و انواع شعرهای کوتاه در نظر داریم مبانی نظری خود را وارد یک پارادایم جدید کارکردی کنیم. " این نظریه‌پرداز ادبی در  ادامه‌ی بیان آرایش در خصوص احیای واژگان اصیل چنین می‌گوید:
"چرا نباید به‌جای نثر از واژه‌ی "چانش" استفاده کنیم. ما کلمات اصیل پارسی از اوستایی و پهلوی تا دری را کنار گذاشته‌ایم. ببینید چقدر زیباست این عبارات زادبومی فراموش شده. هم‌از‌این‌رو چرا نباید برای شعر از چامه استفاده کنیم، ما به همین بهانه خواسته‌ایم با طرح واژگان پارسی، پارسی نویسی را با فراوانی مواجه کنیم. هم‌از‌این رو  این دیدگاه تلاش دارد با چنین روی‌کردی  وضعیتی دیگر از امکان بهره‌وری از احیای واژگان اصیل پارسی  ارایه دهد و با بهره از ماحصل  جریانات منظوم و منثور شعر قدمایی می‌خواهد چامه و چامکی دیگر بسازد وز نو مخاطبی دیگر. (آدمی در عالم  خاکی نمی‌آید  به‌دست /  عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی_حافظ)
نیک می‌دانیم که هر گردی‌ای هم گردو نیست."
از پنجه‌ای  در خصوص نقش شاملو در نوزایی ادبیات شعری پرسیدیم او  گفت:" شاملو شاعری بزرگ و آغازگر است، او نخستین تجربه‌ی هم‌زیستی  شعر منثور در کنار شعر قدمایی و شعر آزاد نیمایی را فراهم آورد. شاملو در تداوم انقلاب نیما  ملهم از تاریخ‌بیهقی تاثیر به‌سزایی بر روح و کالبد شعر ایران گذاشت. کار ما اما بخشی از حرکت نوین زیباشناسانه را مد نظر دارد که در راستای انقلاب پسا نیمایی و انقلاب دوم شاملویی است.

چامک؛ بایدها و نبایدها

چامک؛ بایدها و نبایدها

علی‌رضا پنجه‌ای در پاسخ به اخگر کرفکوهی مدیر سایت چامک در خصوص  چامک؛ بایدها و نبایدها گفت: چامک مصغر واژهٔ پارسی چامه(شعر) است، که با استفاده از حرف کاف  تصغیر‌  توان و پتانسیل پوشش تمام شعرهای کوتاه و کوتاهه‌های شعری را دارد.

این نام پیشنهاد در معنای عام خود تمام انواع کوتاهه‌های  شعر نو نیمایی، منثور(سپید، موج نو، حجم، گفتار، حرکت، انواع شنو دیداری و دیداری: شعرپستال، مربع، چیستان نو،شعر رنگ، وسط‌چین، کانکریت،   ...)،  و نیز انواع شعر کوتاه در قالب‌های قدمایی مانند یک‌مصراع، تک بیت، دوبیتی، رباعی و... را شامل می‌شود، اما در معنای خاص،  چامک راه دست‌یابی به ظرفیت‌های روزآمدِ قشنگ‌‌شناسانه‌ی شعری را بر مخاطبان خود نمی‌بندد، چامک در ژانر روزآمد خود مدام در حال نوشدگی خودبه‌خودی‌ و  آپدیت شدن است. چرا که استتیک ذاتن  جامد نیست و روح‌پذیر است، بنابراین مدام می‌تواند تغییر ظرفیت یابد؛ درست مانند لوبیای سحر آمیزی که امروز تا زانوی ما رشد کرده و چندی بعد بلندتر از ما و چندی بعدتر سر به آسمان می‌ساید. و آسمان به آسمان سقف به سقفش افزوده می‌شود. چامک به افق‌های دست‌نایافتنی در جهان شعر نظر دارد و هر نقطه‌ی پایانش نقطه‌ی آغاز است: نو از نو! بنابراین آوانگاردیسم و پیشروی شاخصه‌ی حیاتی چامک خاص است.   و از مهم‌ترین شاخصه‌های این اشعار موجز بودن است.این ایجاز علی‌رغم رعایت اقتصاد کلمات که فراوانی‌ش سبب تطویل و تضییع معیارهای قشنگ‌شناسانه‌ می‌شود، از اهمیت دوچندان برخوردار است. نیز  عنصر نابه‌هنگامی و ایجاد شگفتی از شاخصه‌های یک چامک به‌روز شده است. چامک امروز از ظرفیت‌های دیحیتال انواع اپلیکیشن‌ها،اینترنت و ملاحظات تحت وب دیداری و چندرسانه‌ای بهره‌ می‌برد.و در آتی نیز از امکانات زمان خود،  در واقع هر چامک برای دور شدن از معنای عام به خاص باید راه صیقلی در معیارهای قشنگ‌شناسی و استتیک زمانه را بر خود هموار کند. و به پیش رو نظر داشته باشد،  هرگونه رضایت از معیارهای زیباشناسه‌ی زمانه درجازدگی‌ست و با ذات پیشروی و ضد نماد و الگو شدن چامک منافات دارد. بهترین و تراش خورده‌ترین چامک با نقد خود گویی که مستعمل و گندیده شده مخاطب را به راضی نبودن از وضعیت موجود خود و آینده‌ی خود و چامه‌نگار  فرا می‌خواند. خاستگاه چامک اکنون است و خواستگاه آن بی‌افق و بی‌مرز. اگر چه هر کوتاه شعری  چامک عام است، منتها برای چامک خاص ، چامکی که همچون مروارید در کف صدف باشد باید به اندازه‌ی ظرفیت‌های زیباشناسانه خود از چامک امتیاز گرفت.بی که غره شد که زیباترین مروارید در کف من است چه دریا و اقیانوس بسی مروارید زیباتر از زیبا نیز در کف صدف‌های خود دارد.باید در جست و جوی آن "ذات پنهان" تا نفس داریم  از پای ننشینیم.

چامک لزومن معنامند نیست، اگر چه  چون گل بوییدنی‌ست. چامک با پیش‌فرض‌ها درک شدنی‌ نمیشود. برای رسیدن به هسته‌ی اتمیک آن نیاز است که ابتدا بر اساس هر چامک به ساختارش پی‌برد. هر کس به‌قدر وسع قشنگ‌شناسی خود از چامک بهره می‌برد. 

کرفکوهی خواست وی چند نمونه‌ی موفق از چامک‌های خود  را  به‌عنوان واضع وضعیت چامک  و نقش آن تبیین کند.

پنجه‌ای نمونه‌های زیر را ارایه‌داد:

چامک۱:

پشت این‌همه لبخند:

سُک!   سُک!

چامک ۲

کلمات همه

سرریز ِ خیابانِ من بود

چامک۳ وصف‌العشق:

سپیده‌ی

بی شبم

چامک۴ وصف‌الحال:

اکنونم

بی‌تو هرگز

چامک۵

خیزش ابرها!

مردمک‌ها!

چامک۶ شیطنت:

_:سنگ ریزه ای به شیشه خورد

_:باور نمی کنی
گاه عشق‌هم  
به سرش می زند...
_:بی‌خوابی!

چامک۷:مجنونِ فروغِ آتشین

آتش‌نشان
ابراهیم گلستان است
۳ بهمن۹۵

از کتاب در دست تدوین:

سُک‌ سُک‌های عاشقانه