نشست کارگاه شعر در خانه‌ی فرهنگ گیلان:على‌رضا پنجه‌یی: شعر، معشوقه‌ی تمامیت‌خواه زندگی‌ست

علی‌رضا پنجه‌یی :https://t.me/davat1394/17139
شعر، معشوقه‌ی تمامیت‌خواه زندگی‌ست

نشست کارگاه شعر فارسی خانه فرهنگ گیلان دوم دی ماه هزار و چهارصد و سه با حضور علی‌رضا پنجه‌یی شاعر، نظریه‌پرداز ادبی و روزنامه‌نگار برگزار شد.
در ابتدای این نشست مزدک پنجه‌ای عضو هیات مدیره‌ی خانه‌ی فرهنگ گیلان پیرامون فعالیت ادبی علی رضا پنجه‌ای مقدمه‌‌ی مبسوطی را ارایه کرد.
سپس از ایشان خواسته شد تا ضمن پاسخ‌گویی به این پرسش‌ها پیرامون سایر مباحث پیرامون خود و ادبیات سخنرانی کند.
چه چیزی یک شعر را زیبا می‌کند یا یک شعر زیبا چه ویژگی‌هایی دارد و شما چه طور شعر می‌نویسید؟چه طور شعر در شما شکل می‌گیرد و مراحل ایجاد شعر چگونه است؟
علی‌رضا پنجه‌یی در این باره گفت: اگر دوباره به دنیا بیایم سراغ شعر نمی‌روم، چرا که ایجاد تعادل بین شعر، تعهد به زندگی و خانواده و اجتماع سخت است.
https://t.me/davat1394/17139

ادامه نوشته

شب شعر  خانه ی فرهنگ گیلان  همراه تنی چند از شاعران ایران

🔹شب شعر خانه فرهنگ گیلان برگزار شد



▫️به گزارش گروه شعر فارسی خانه فرهنگ، عصر روز یکشنبه ۲۳ اردیبهشت در عمارت خانه فرهنگ گیلان نشست شب شعر شاعران خانه فرهنگ گیلان به همت گروه شعر فارسی این خانه با حضور شاعران، اعضا و علاقه‌مندان برگزار شد.
ستار جانعلی‌پور گرداننده‌ی این نشست در ابتدا از پیام تصویری هرمز علی‌پور رونمایی کرد و دلیل عدم حضور ایشان را در این نشست، به واسطه‌ی فوت یکی از اقوام نزدیک بیان کرد.
در ادامه از علی‌رضا پنجه‌ای شاعر دعوت به میان آمد. پنجه‌ای در ابتدا پیرامون وضعیت بغرنج شاعران و عدم فروش کتاب‌های شعر در کتاب‌فروشی‌ها حتی با قیمت ناچیز ابراز نگرانی کرد و آن را آسیب‌شناسی جدی خواند و سپس شعری از کتاب «تو را به اندازه‌ی تو دوست دارم» خواند.
سپس از رقیه (سیما) کاویانی شاعر دعوت شد تا چند شعر خود را برای حاضران در جلسه قرایت کند. وی توضیحاتی را درباره تاخیر انتشار مجموعه‌های آماده‌ی چاپش بیان کرد.
در ادامه از افشین کرد، هیلدا احمدزاده، حسن صادقی پناه، سیدمحمدرضا روحانی دعوت شد تا اشعار خود را قرائت کنند. در پایان این نشست نیز ستارجانعلی‌پور و سمیه ربیعی شعر خواندند.
شایان ذکر است در این نشست شاعرانی از استان گیلان، کرمانشاه، گرگان، البرز و تهران دعوت شده بودند
.

kfgil@
🔻🔻🔻

هنگامِ هنگامه‌   چامه‌ای از علی‌رضا پنجه‌یی

">http://آپلود عکس

هنگام هنگامه
ندیدیم ما دست‌های خدا را
شیطان ولی معرکه‌گردان محشری بود
انسان‌ سترد از لوح آسمان و
شباشب خدعه آغازید
از خطابه‌ها چیزی نماند ما را
هر چه بود
گوش هوش به گرو ستاند و
رفتیم سوی دوزخ خود
از‌ایرا...
رستاخیز عمر
ما را
هیچ جز این نه‌بود

۲۲ اردی‌بهشت ۱۴۰۲

علی‌رضا پنجه‌یی

آپلود عکس" />

لبنک خرید مسافرخانه‌ء بهشت گیلان علی‌رضا پنجه‌یی از نمایشگاه مجازی کتاب _ انتشارات دوات معاصر

آپلود عکس" />

کلیک کنید👇 :

خرید مسافرخانه بهشت گیلان علی‌رضا پنجه‌ای از نمایشگاه مجازی کتاب لینک انتشارات دوات معاصر

بهار ۱۴۰۱ چامه‌ای از علی‌رضا پنجه‌یی

بهار ۱۴۰۱
بهار آمده و من
مراقب خط‌های میزان‌الحراره‌ام
نگران وزن و لرزهای‌ام استم
سنبل‌ها عطر کدورت و افسردگی از خانه زدوده‌اند و
من فکر زخم‌های‌ام استم
همیشه‌بهارها
مانند پروانه
با باد خنک نوروزی
پر پر بازی می‌کنند
و من به پرهای کلاغی این خرچنگ ناخوانده فکر می‌کنم
بهار گیلان اما
با این همه دردادرد
هنوز بهار گیلان است
و مرا با خود می‌برد
تا دوردست‌های دبستان رشیدی‌
تا کوچه چهرزادِ همیشه پر از زندگی
گر چه با دست‌های تنگ
تا بغل گرفتن عروس خانه
و به‌قول مامان
با کون در باز کردن و با جفتک بستن‌هاش
بهار آمده و من جرات ندارم نلرزم
بیرون بهمن با سردی ناخوانده‌اش
دست روى دست گذاشته

تا بهار از سرما به‌خود بلرزد
این‌جا گیلان ماست
چه بلرزم
چه بِتَبَم
این‌جا خاطره‌های شاد

فقط ثبت دفترخاطره‌‌ها می‌شوند


دارم می‌روم پیِ دردم
پیِ خودم

بهار هم‌چنان بوی نوروز ِدر من است
بوی اسکناس‌های نو
آجیل آن‌قدر خوردن و دل پیچه‌ گرفتن‌هاش
بوی بچه‌های آبجی زری

صدای شلوغی خانه

از چهارشنبه‌سوری تا سیزده‌نوروز
بوی غذای مامان
داستان‌های زندگی‌ش

در آوج و ماسال

چالوس و آمل و خلخال

تبریز و ساوه

با این‌همه این زنده‌گی
این بهار و نوروز
در من و ما
تا هست شادی
با این‌همه تلخی
هست همیشه بهار
همیشه سنبل و پامچال
سالاسال
دریغ از پارسال

۴ پروردین ۱۴۰۱

علی‌رضا پنجه‌یی، اسپند۱۴۰۱، رشتآپلود عکس" />

من تندیس چامه‌ای چاپ نشده از علی‌رضا پنجه‌یی

منِ تندیس

تو‌ آن بنفش اندازه‌ی خواب‌هامی

تو آن بنفش

استعاره‌ی امرداد آفتاب در تنی

که جانی‌ش نمانده

دارد آب می‌شود

کم کم

نه چون آدم برفی

که هم‌چون پولاد

زیر سُمِ کوره‌ی خورشید

۲۴ آذر ۱۴۰۱

علی‌رضا پنجه‌یی

علی‌رضا پنجه‌یی ، رشت، اسپند۱۴۰۱ خورشیدیآپلود عکس" />

گویه: صرفیدن علی‌رضا پنجه‌یی

گویه:

صرفیدن

هیچ رفتی آمدی نه‌دارد اگر رفتی آمدی نداشته باشد یا آمدی به رفتی معطوف. بیا که علقه‌ها به عطف همین رفت ها بی‌آید. حدود و ثغوری نه‌بایست چه؟ نه‌شایست که میل به دل است و عقل دست و پاگیر. پس بکوش! به آمد! که رفتن صرفیدنی جز من تورا و ما شما را و ایشان‌مان نیست. بس! همان را که می‌آیم و می‌روی که می‌آیی و می‌آید بل بیاییم تا ببینیم که بیایند و ببینند هم‌ایشان را به‌گاه آن که بیایند . ما را تکلیف جز این همه را راه تا به کجاست؟، پاری... پیاده شویم که هم باری نی‌افزاییم، هم حجت بر ارباب_ وجدان_ تمام گردانیم.

۱۲ دی ۱۴۰۱

علی‌رضا پنجه‌یی

شعرتوگراف یا چامه‌نگاره در چهارچوب  موجز چامک‌نگاره خوانده می‌شود. چامک‌نگاره‌ی   علی‌رضا پنجه‌یی

نخبه‌گی 👂


نه‌دارد 👅

۱۳ آذر ۱۴۰۱

علی‌رضا پنجه‌یی
#شعرتوگراف یا #چامه_نگاره
در فرم حاضر این شعرتوگراف را می‌توان در چهارچوب پارسی نویسی پیشنهاد داد: #چامک_نگاره

چامک چیستانه در وصف مرگ از علی‌رضا پنجه‌یی

مرگ در سه حرف نمی‌گنجد
بااین همه
از حرف‌های زندگی‌ست

هرطاخ👉

۱۰ آذر ۱۴۰۱
#علی_رضا_پنجه‌_یی
#چامک_چیستان یا #چیستانه
در وصف مرگ، شان نزول چامک: نه‌بود فریدون فخرایی پسر دایی پدر

چامکی از علی‌رضا پنجه‌یی

بهار وطن من است

و پاییز زادگاهم

من ساکن زمستان از تو سوختنم
علی‌رضا پنجه‌یی

https://s6.uupload.ir/files/img_20220704_110914_700_fue3.jpg

در پاسخ به نگرانی چامک‌اندیشان: چامک دم‌بال سیاهی لشکر نیست علی‌رضا پنجه‌یی

علیرضا‌ پنجه‌ای:
در پاسخ به نگرانی چامک‌اندیش چامک نگار سرکار خانم قلاوند.
تا متنی خودش را در بالا نکشیده ، نقد ندارد که، نقد جفاست به هم منتقد، هم آن صاحب متن. در چنین مواقعی نوآموزان فقط متن‌هایی برای چامک را بخوانند و انواع چامک را تا ذهن‌شان درست تربیت شود . چامک نیازمند سیاهی لشکر نیست اهل ارفاق و لایک نیست. چامک سخت‌گیر است چون ما با تکثر متن مواجه‌ایم و وازده‌گی و دل‌زده‌گی نسبت به حتا متن‌های در حد شاه‌کار روا شده از بس متن‌های هچل‌هفت و باری به هرجهت فراوان شده. یک تکه جواهر در میان کوه سنگ‌ریزه گم می‌شود. همین امر در انتشار کتاب و جاگرفتن‌شان در قفسه‌ها سبب شده یک مخاطب ادبیات برای دقایقی که وقت می‌گذارد به نیت هدیه‌ کتاب برای یک دوست ، این مهم برای او وقت‌گیر و گاه غیر ممکن می‌نماید. ادبیات نیازمند سخت‌گیری‌ست نه به رویه‌ی دراویش دست‌گیری( معاضدت). چند چامک‌اندیش چامک‌ساز بر سیاهی لشکر می‌چربد. مگر من نمی‌توانم فالور بیفزایم، یعنی سیاهی لشکر؟ در واقع تعداد مخاطب جدی من محدود است، باقی همان به سیاهی‌لشکر نزدیک‌ترند.!
چامک‌نگاران شایسته است خود را به صف نخبگان نزدیک کنند و این مهم شدنی نیست مگر با ریاضت و عرق‌ریزان روح و غوطه‌وری در ژرفنا و مطالعه‌ی درست.
۱۱ شهریور ۱۴۰۱

علی‌رضا پنجه‌یی
یادداشت ۲
سپاس از سرکار خانم قلاوند، دکتر مسلمی و یکایک دوستان مدیر اکانت‌ها ، گروه‌ها و کانال‌هایی که تحت نام چامک در فضای مجازی فعالیت دارند. همه‌ی چامک‌اندیشان چامک‌ساز، دوستان! قصد چامک، تاربخ‌سازی‌ست و تحول ، و ارتقا بخشیدن به جای‌گاه چامک‌‌اندیشان . قصد ما نه کسب درآمد نه شهرت‌افزایی و نه چیز دیگر است. تمام تلاش ما سربازان ادبیات هزینه از ذهن و زبان و جان و عمر خویش است برای برتافتن پنهانه‌های زبان ملی و رسمی این زادبوم گربه‌سان در چامک! مصداق همان کلام لسان‌الغیب حافظ شیرازی‌ست که گوید:ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم_ از بد حادثه این جا به پناه آمده‌ایم.
بنابراین خود را آماده‌ی پرواز کنیم. ادبیات دم‌بال چهره نیست، چهره‌ها دم‌بال ادبیات روانه‌اند، ، برای عمر و وقت خودمان احترام قایل شویم، اگر نتوانستیم خودمان را به قله‌ی چامک برسانیم اشکالی ندارد هر نقطه از دامنه‌ی این کوه قله‌ی ماست همان‌جا با افتخار به‌ایستیم و از اوج‌گرفتن همرهان لذت بریم همه‌ی تلاش ما افزودن بر تعداد فاتحان قله است. بی که از ارزش همرهان دیگر کاسته شود. سخت بگیریم به هم تا چامک فربه و جاودانه شود و مگر افتخاری بالاتر از این هست که آینده‌گان بدانند هر یک از ما چه اندازه نقش در تثبیت چامک در تاریخ ادبیات داشته‌ایم؟

#چالش
۱۱شهریور ۱۴۰۱
#علی‌_رضا_پنجه_یی
@ar_panjeei
www.panjeei.ir
#کارگاه_چامک
#گویه
#چامک

پرسش و پاسخ‌های چامکانه‌  درباره‌ی به‌کار گرفتن واژه‌های کهن و باستانی

پرسش و پاسخ‌های چامکانه:

درباره‌ی به‌کار گرفتن واژه‌های کهن و باستانی
دکتر نادر مسلمی:
در باره‌ی کاربرد واژه‌ها و اصطلاحات غربی که قبلا پرسیدم فرمودید: «در چامه و چامک همه‌ی هنجارها توان ناهنجار شدن و تمام ناهنجاری‌ها توان هنجار شدن دارند به‌شرط آن‌که به خدمت ساختار آفرینه آیند و مانع تعالی آفرینه به اثر نشوند.» اکنون درباره‌ی به‌کار گرفتن واژه‌های کهن و باستانی در چامک نظرتان چیست، آیا به کارگیری آن‌ها هم جایز است؟
.
علی‌رضا پنجه‌یی:
یکی از دل‌مشغولی‌های چامه‌اندیشان چامه‌ساز آرکائیسم یا همان باستان‌گرایی است، چامه‌های احمدشاملو و مهدی اخوان ثالث در این خصوص بسامد و فراوانی قابل ملاحظه‌ای داشته‌‌ است، بنابراین اگر چامه‌ساز در چامه و یا چامکی لزوم کارکرد آرکائیک احساس کرد، به‌شرط آن‌که در ساختار چامه یا چامک به‌درستی بنشیند و منجر به نوزایی شود، قبحی که به همراه ندارد بل، زهی جای توفیق! چنان‌که فراجاه《 فرخی سیستانی》 در سده‌ی پنجم قمری فرموده: فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر_ سخن نو آر که نو را حلاوتی‌ست دگر.
در واقع در چامه‌سازی بین آرکائیسم و میل به دیرینه‌گرایی با به‌کارگیری واژگان و نظام نخ‌نما شده‌ی آرایه‌های مکرر و مستعمل فرق، کیفی‌ست، کارکرد عناصر چامه‌سازی به‌صورت مستعمل جز سد سدید استعداد حاصلی به‌بار نخواهد آورد. اما اگر کارکرد آرکائیک واژه‌ها فضای نوآورانه رقم زند ، هیچ اشکالی ندارد. اگر چه چامه‌ساز را بشایست که از ظرفیت‌ها و عناصر زبانی ،نحوی و زیبایی‌شناسانه‌ی روزگار خویش بهره برد و با پرشدگی از امکانات آن‌ها، به نوگرایی اراده نماید. هم‌از‌این‌رو کاربرد گویش‌ها نیز در زبان اصلی هیچ منعی نه‌دارد. بل‌که بر امر نو خواهد افزود. نو از نو! این مهم از اهداف راهبردی ما در حیطه‌ی ادبیات است .
ذات استعلایی اثر در وجه صیرورت آن بر 《بسط》 بنا شده و نه بر 《قبض》_البته در وجه کیفی_، ورنه در کمیت هم چامه و هم چامک ذاتن گشاده‌دستی نشان نه‌می‌دهند. خست _به‌ویژه _جزو ژنوم و وجه بارز چامک است، هم از این سبب در چون‌این بزن‌گاهی چامک‌ساز را شایسته آن به که توان مدیریت در مهندسی چامه یا چامک از خود بنمایانند. بین《 آفرینه》 و《 اثر》 می‌توان تفاوت پر رنگی ، پی نهاد؛ چه‌را که هر 《آفرینه‌》 اثر نیست، اما هر اثری یک آفرینه است.‌ می‌توان گفت چه خوش آن زمان که هر عزمی در کارگاه ذهن ما معطوف به پدیدآوری اثر باشد.
نا‌گفته نماند که یکی از نکات آسیب‌شناسانه‌ی چامه‌‌ی امروز، که چامک هم مشمول آن است اشباع و وازده‌گی مخاطبان ادبیات امروز نسبت به انواع آفرینه‌ها و کثرت پراکنش آن‌هاست. تربیت ذهن موثر در پی تاثیر اثر شکل می‌گیرد ولاغیر.‌ بنابراین باید نوآورانه در تببین و تشریح ظرفیت‌های نو در آفرینه‌هایی که قابلیت اثر شدن دارند _نیز_ کوشید.
نظام آرایه‌های گذشتگان اگر چه منبعی غنی برای ماست اما ما سربازان ادبیات نه‌باید صرفن از آن منابع تغذیه شویم، ضمن برخورداری و سرشاری از آن منبع غنی، باید بر غنای روزآمد آن نیز مجدانه به‌افزاییم. ادبیات کهن ما برای ساز و کارهای خود از آرایه‌ها یا همان صنایع بلاغی رایج زمان خود بهره برده‌است، اما بر ماست که ضمن سرشاری از آن بر اساس عناصر زمان خود، فکر افزودن بر آن آرایه‌ها با خلق نظام نوین آرایه‌های مختص زمانه و تاریخ هستن خود باشیم. این رسمی نکوست در زندگی اغلب موجودات هستی. به‌مورچه‌ها نگاه کنیم مدام در کارند و عاقبت اندیش. ادبیاتی که نوزایی نه‌داشته باشد ادبیات مرده‌است مانند مردابی که آینده‌اش جز باطلاق نیست اما ما رودیم، رودادرود! هم از این رو ماهیتن به پیش رو روانه‌ایم

علی‌رضا پنجه‌یی
۳۱ امرداد ۱۴۰۱

پرسش و پاسخ در باب چامک عام و خاص علی‌رضا پنجه‌یی

پرسش و پاسخ در باب چامک عام و خاص

هر شعری با چند پاگرد و در چند پاراگراف در یک ورق و لوح به‌صورت عام می‌تواند چامک تلقی شود اما نه چامک خاص. ببینید چامک دو وظیفه دارد یکی اطلاق تمام شعرهای کوتاه دنیا در زبان پارسی از قدیم تا جدید با عنوان چامک ، به جای شعر کوتاه که مرکب است و خب کار زبان یکی همین است که بدعت و نوآوری کند و ما یک نام‌گذاری برای هر قالب و شعر کهنه و نو و بیگانه در زبان پارسی کردیم در واقع به چامه که معادل شعر است یک کاف تصغیر افزودیم که البته واژه‌ی چامک نداشتیم ما و از چامه ساختیمش. مانند دخترک که کافش دلالت به کوچکی و کم سن و سالی دختر می‌کند بنابراین شایسته است ما سربازان ادبیات پس از نام‌گذاری چامک این نام را فراوانی بخشیم و بگویبم چامک به شعر کوتاه اطلاق می‌شود در زبان پارسی . این برای ادبیات پارسی خوب نیست که یک قالب از شعر هجایی ژاپن بشود نام هر شعر کوتاهش مگر زبان پارسی یکی از زایش‌مندترین زبان‌ها با قابلیت ساخت واژه‌گان متعدد نیست؟ سپس ما برای این نام عام چامک یک عنوان خاص هم ساختیم یعنی تئوریزه کردیم ، و این مهم ذره ذره در طول سالیانی چند محقق شد تا چامک خاص ما یا همان چامکی که از جوهر خالص چامک تغذیه می‌کند را به دنیای ادبیات معرفی کنیم، خود من شعرهای کوتاهم گاه مشمول چامک عام می‌شود و گاه چامک خاص. در واقع هدف ما از چامک‌های عام رسیدن به اکسیر و جوهره‌ی چامک خاص است ولاغیر و آن برازنده‌ترین مروارید این صدف است . چرا که گفته آمده: کلمات بسیار تباهی معناست.
#علی_رضا_پنجه_ای
۲۴ امرداد ۱۴۰۱

#کارگاه_چامک

مسافرخانهء بهشت گیلان علی‌رضا پنجه‌ای  چاپخش شد

‍ 🔸منتشر شد

◽مجموعه شعر

🔺مسافرخانهء بهشت گیلان

◾علی‌رضا پنجه‌ای

*بهشت گیلان* نام مسافرخانه‌ای در شهر رشت بود که در کارگاه ذهن شاعر بدل به مسافرخانه‌ای شد که به‌بهانه‌ی مسافرانش از جای‌جای تاریخ، بتواند فضایی متفاوت در شعر امروز ایران رقم بزند. منثوره‌ای که یارای جای‌گزینیِ چهارچوب منظوم منظومه در ادبیات امروز ما داشته باشد. هر اطاق دریچه‌ای‌ست برای روایت شاعرانه از یک داستان، داستانی که نخ ارتباطی‌اش با تاریخ شهر، و دغدغه‌های شاعر و ادبیات گره خورده است . *بهشت گیلان* یک منثوره‌‌ است نه البته مانند منظومه در شعر کهن؛ این تازه‌ترین آفرینه‌ی علی‌رضا پنجه‌ای‌ست. این مجموعه را می‌توان یک منثوره‌ی نوبنیاد و پیشنهاد دهنده به‌شمار آورد، که با زبان نثر روایی، درون‌مایه‌ای شاعرانه و گاه با خطی داستانی سروده شده. می‌شود سر نخ روایت سیال ذهنی را در اطاق‌های این مسافرخانه‌ی استعاری و مجازی واجست؛ چاشنی این مجموعه نگاه تاریخی، ادبی و سیاسی‌ است که در چند گونه، با بن‌مایه‌ای دراماتیزه، گاه با زبان نقد، مضمون طنز را در فرمتی چندریخته و چندشکلی وا می‌نماید. این کتاب هشتاد و هشت صفحه‌ای در قطع رقعی با طراحی روی جلد مرتضی زاهدی به قیمت ۵۰ هزار تومان توسط انتشارات دوات معاصر منتشر شده است. برای تهیه‌ی کتاب در صورت تمایل می‌توانید با دفتر فروش انتشارات دوات معاصر، دایرکت اینستاگرام انتشارات یا تلفن همراه : ۰۹۱۱۱۳۶۱۳۰۰ تماس حاصل نمایید.

اينستاگرام انتشارات دوات معاصر:davatmoaser@

فروشگاه اینترنتی:

پخش:صدای معاصر : sedayemoaser@

 پخش کتاب سی‌بوک: www.30book.com

 

گفت و گوی روزنامه‌ی آرمان _دکتر نادر مسلمی با علی‌رضا پنجه‌ای

علی‌رضا پنجه‌‌یی در گفت وگو با 《آرمان ملی》: 
نقد برآیند فلسفیدن است

*گفت و شنید با علی‌رضا پنجه‌یی* دکتر نادر مسلمی(دکترای ادبیات فارسی، شاعر، ترانه‌سرا و خوش‌نویس):

روزنامه‌ی آرمان ملی، ۵ امرداد ۱۴۰۱، ص ۷:

■دکتر نادر مسلمی،آیا چامک یک شعر روایی است، یعنی روایتی است که راوی نقل می کند؟

□وضعیت اتمیک ماهیتن رخصت روایت  کلان  نمی‌دهد، اما تحلیل و هرمنوتیک متن و  بینامتنیتش گاه اگر چه در چند کلمه خود روایتی کلان از متن در پی خواهد داشت.‌ با این همه ذات چامک با روایت منافات ندارد، منتها تحلیل مشخص از شرایط مشخص باید داشت. از کودکی در باره‌ی نقاشی‌اش پرسیدم پس آدم‌های این خونه‌ی  کجا هستند، چرا نکشیدی، گفت دودکش‌ها را نگاه کن دارند دود می‌کنند، پس آدما تو اتاق‌ها هستند. ذهن یک کودک را ببینید چه‌گونه  از خرده روایت کلان روایت رصد می‌کند، بازگویی هنری و خلاقانه و نمادین بینامتنیت آن نقاشی هم‌چو روایت در چامک خاص است. 

■چگونه چامک را نقد کنیم و در نقد به چه مقوله‌هایی باید دقت کرد و اساسا بر چه اصولی چامک را می توان نقد و بررسی نمود؟

□نقد هر آفرینه بر اساس دیتاهای خود آفرینه و با نه یک سنگ محک همه‌کاره صورت می‌پذیرد، با این تاکید می‌توان گفت که هر آفرینه سنگ محک خود دارد، مقوله‌ی نقد دانش و مطالعات همه‌جانبه می‌طلبد، و جَنَمی خودبسنده می‌خواهد، لزومن تحصیلات آکادمیک از کسی منتقد بار نه‌می‌آورد، کارشناس چرا ، یعنی بر اساس گواهینامه‌ی صادره می‌توان این‌جا و آن‌جا مدعی برخورداری از تحصیلات مرتبط شد، اما این گواهی‌نامه مانند بسیاری از عزیزانی که تصدیق رانندگی دارند اما لزومن دارای تبحر در رانندگی نیستند، پس تحصیلات و حتا مطالعه‌ی آزاد مبشر منتقد ادبی نیست، البته مطالعه، سطح و دید هر آدمی را ارتقا خواهد بخشید، اما منتقد شدن جَنَم و جوهره و استعداد مورد لزوم خود را می‌طلبد؛ با این پیشاسخن خواستم به‌افزایم، ادبیات از زمره علوم انسانی‌ست و ساز و کارش با علوم نظری تفاوت ماهوی دارد، در کار نو بر خلاف قالب‌های سنتی که پیش‌تعریفی دارند برای نقد و بررسی‌ خود چه به لحاظ آرایه‌های لفظی و چه معنوی و مباحث پیرامون علم عروض و قافیه، در انواع شعر منثور همان آفرینه مصالح خاص سازه‌ی خود را در اختیارتان قرار می‌دهد، هم از این رو در خروجی آفرینه‌ی تولید شده می‌توان دید که در کمیت و کیفیت تا چه قدر آفرینش‌گر توانسته آفرینه را به 《اثر》 ارتقا دهد، ورنه هر آفرینه لزومن بدل به اثر نمی‌شود.‌ مطالعات همه جانبه در انواع ادبی، تاریخ و سیر تطور تاریخ تمدن، فلسفه، بهره‌ی کارآمد از آفرینه‌ها در رشته‌های متنوع، ارتقای سطح زیباشناسانه، شناخت انواع هنر و ادبیات دوره‌های حیات بشری و صرف تمامیت زندگی و گذشتن از لذت زندگی عادی مردم و حصر خانگی خود، و رنج‌های بسیار که در کفه‌ی نگاه معمول جز جنون نامش را چیز دیگری نمی‌توان نهاد، همه و همه‌ی زندگی تو عصاره‌ی‌است که این معشوقه‌ی تمامیت‌خواه _شعر_از تو می‌ستاند، در قیاس با آن‌ها که زندگی عادی می‌کنند، گیر آدم چیز قابلی نمی‌آید، مگر که با محک و عیار جنون بتوان به سنجه‌اش گذاشت. نقد بی شناخت این همه امکان ندارد. کار شاعر سیاحت و مطالعه‌ی بیرون و درون خود است، از رمان تا سیننا، تا عکس و نقاشی تا موسیقی و نجوم و فلسفه و الی ماشاءالله، شاعر مولدی وسیع‌الطیف و جامع‌الاطراف است، همه‌ی اکتسابات او و معلومات متخذه ذره‌ای بی جوشش درونش در خلق 《اثر》 موثر نخواهند افتاد. نقد در مداومت این همه رنج است که به بار خواهد آمد. در واقع توفیق خاص رفیق رفیق هموست ولا غیر. در نگاهی گذرا شما با مطالعه‌ی مبانی نظری مطروحه و مطالعات بینارشته‌ای ، و در محک با عیار الگوها خواهید توانست به نگاه چالش‌گر معطوف شوید و چون نقد برآیند فلسفیدن است و فلسفیدن یعنی چالش‌گری و ظن به همه چیز ، بنابراین با ارتقای سطح آگاهی در مبانی نظری و نمونه‌ها و مطالعه‌ی متون و گفت و گوهای نخبگان خواهید توانست گوش هوش خود را به فربه‌گی چالش‌گرانه نزدیک بگردانید. هر چامک به شما می‌گوید که با توجه به مصالح در اختیار و امکانات نیز چه‌قدر توانسته‌اید هوش را به فربه‌گی هوش نخبه‌گان نزدیک گردانید.

■چامک در وضعیت خاص و عام یعنی چه؟

□چامک در وضعیت خاص، همان یک چیز دیگر است. چامک که در معنای عام خود  پیشنهاد شده به کلیه‌ی شعرهای قدمایی هم‌چون دوبیتی ، رباعی و...اطلاق شود و نیز به ترجمه‌ی اشعار کوتاه جهان در زبان پارسی مانند هایکو و هر شعر مینی‌مال ،  نیز در وضعیت نوآورانه به تمام گونه‌های شعر  کوتاه ؛  و  چامک خاص نیز به شعری اطلاق می‌شود  با شاخصه‌ی اتمیک و همان گونه‌های کوتاه که با حفظ وضعیت اتمیک،   آفرینش آن شعر کوتاه  آرزوی هر شاعری با سطح زیبایی‌شناسی روزآمد ، نوآورانه و پیش‌رو است، مانند  جمله‌ای که در مراودات روزانه متداول است که:《 این هم شعره! اما این شعر  یه چیز دیگه‌ست.》، چامک در وضعیت خاص، همان یک چیز دیگر است. تفاوت این دو چامک عام و خاص را می‌توان در انگاره‌ای به زر و زرگری(چامک عام) و گوهر و گوهری(چامک خاص) متصور شد.

■استاد پنجه ای بزرگوار آیا شعر امروز را می‌توان ادامه‌ی شعر موسوم به دهه‌ی هفتاد دانست یا این که مسیر دیگری پیشاروی شعر امروز قرار دارد و به‌طور کلی شعر امروز را می‌توان محتوایی دانست یا زبان‌گرایی هنوز بر شعر امروز حاکم است؟ خصوصا شعر چامک، در واقع شعر چامک امروز چه وضعیتی دارد؟

□شعر اکنون به نسبت گذشته و آینده دارای شاخصه‌هایی برای تاویل است. پدیده‌ی شعر متاثر از انواع پدیده‌هاست، جامعه، زیست‌بوم، وقایع، اقتصاد، سیاست، تاریخ، فلسفه، فرهنگ، و هنر زبان و ادبیات و عوامل ژنتیک هم البته می‌تواند در آن نقش‌مند ظاهر شود. هیچ شعری در اکنونیت خود پا در هوا نیست، و ریشه در پدیده‌های یاد شده دارد و هر کنش تبارشناسانه که بر وجوه جوهره به‌افزاید،بی شک نقش‌مند است در آن. پیش از مطرح کردن میل برخی در مصادره‌ی همه‌ی کوشش‌های یک دهه در عرصه‌ی شعر به نفع جمعی نوآمده که اغلب با مراجعه به نخبگان ویژه‌گی‌های آفرینه‌هاشان را رصد کرده و سپس با مهندسی معکوس سعی کردند دستاوردهای ایشان را به نام خود رقم زنند.باید گفت البته این دسته از نوآمدگان آن زمان که الان خود نام‌آور شده‌اند به ما مراجعه کردند که ما می‌خواهیم ملاحظات متفاوت در شعر امروز را مطرح کنیم و از ما هم خواستند تا این کارشان را تایید کنیم. این‌ها نوآمده بودند و غوغاسالاری در اتمسفر ژورنالیسم زمان اصلاحات که به هر نابلدی امتیاز نشریه داده بود و ایشان هم به‌جای بهره از بزرگان _به‌واسطه‌ی در امان ماندن از بار هزینه_ سراغ تازه‌کارهای جویای نام رفتند، و البته آن‌ها هم فی‌التبع قدرت تمیز سره از ناسره نداشتند و نتیجه آن شد که سبب مطرح شدن این جماعت عجول و البته برخی از ایشان با استعداد اما کمتر اخلاق‌مدار شدند، در واقع حرکت شعر موسوم در دهه‌ی هفتاد از دهه‌ی اول توسط نیما آغاز شده بود و سپس در دهه‌ی چهل به اوج خود رسیده بود و پسا دهه‌ی پنجاه که دهه‌ی رکود بود در دهه‌ی شصت بسترهای ظهور متفاوت را فراهم آورد و در دهه‌ی هفتاد در اتمسفر اصلاحات توانست از فضای متکثر و موسع برای جولان بهره ببرد، سپس در دهه‌ی هشتاد به سمت اعتلای مضمون‌گرایی کشانده شود و سپس در اواسط دهه‌ی هشتاد با فراهم شدن بستر لازم ایجاد امکانات و در اختیار بودن اپلیکیشن‌های تحت نت گر بگیرد و شعله‌ور شود؛ تا این‌که در دهه‌ی نود شاهد تعالی شعر مضمون‌گرا، و در پی آن شعر زبان، باشیم. و البته مانور انواع شعرهای چند رسانه‌ای. و اما جانم برای‌تان بگوید که خود من در آغاز شعر موسوم به هفتاد در سال ۱۳۷۰ دو مجموعه شعر همزمان منتشر کردم《 برشی از ستاره‌ی هذیانی》 با پیشنهادهای معطوف به رتوریک و زبانیت که بسیاری از شاعران جوان و برخی منتقدان آن زمان به اثربخشی آن اذعان داشته‌اند، دکتر براهنی در مجله‌ی تکافو در معرفی آن‌ها به رسیدن کتاب به زبان مستقل اشاره داشت، نیز کاظم کریمیان در متن مقاله‌ی《صدای پای دگرگونی شعر امروز 》به شعرهایی با صدای پای تازه در اشعار ده شاعر که یکی آثار مرا نشانه رفته بود، اشاره داشت. نقش دکتر فرامرز سلیمانی، دکتر رضا براهنی که با کتاب خطاب به پروانه‌ها و سپس با مقاله‌ی من دیگر شاعر نیمایی نیستم، در حوزه‌ی تئوری کم کم خود را به جریان شعر هفتاد رساندند، نیز علی بابا چاهی علی‌رغم دیر رسیدن به کاروان شاعران شعر هفتاد در نوع معطوف به خود توانستند با شعرهای در وضعیت دیگر خود را به این کاروان برسانند. البته نقش علی بابا چاهی در معرفی خیل چهره‌های نوآمده‌ در مجله‌ی آدینه در دهه‌ی شصت و هفتاد کم نیست، اگرچه شعر او ربطی به جریان‌سازی در شعر هفتاد نداشته باشد چرا که شعر او خود به تنهایی اثرش بین جوان‌ها کم‌تر از جریان هفتاد نبوده است نیز تاثیر آشنایی نسل نوآمده در دهه‌ی هفتاد به ویژه نوآموزان کارگاه شعر دکتر براهنی در طرح مبانی نظری نو در زبان با توجه و تکیه به ملاحظات عرفانی و زبانی مولانا جلال‌الدین بلخی در خلق افعال جعلی و نوکارکردهای آن، و برآیند مطالعات دکتر براهنی در حوزه‌ی طرح مبانی فلسفه‌ی نظری زبان و پیوند آن با کارکردهای نوآورانه در ادبیات شعری اگر چه بین موتیف اشعار دکتر براهنی و شاعران نوآور هفتاد تفاوت ماهوی بوده است. اما می‌توان گفت روی‌کرد دکتر براهنی از یک‌سو شدیدن پست مدرنیستی در یک بررسی قیاسی ، هیستوریکال و تبارشناسانه بین آفرینه‌های دکتر براهنی، باباچاهی که بیش‌تر پسامدرنیستی‌ست هم‌چون رویایی و برخی شاعران موج نو ما را به چگونگی و حقیقت ادعا تا واقعیت بیش‌تر رهنمون خواهد شد. در واقع تاثیر رویایی و سپهری و احمدرضا احمدی بر برخی از شاعران موسوم به شاعران دفتر 《شعر دیگر》 نسبت به براهنی و بابا چاهی نقش‌مندتر ظاهر شدند. حتا نقش فروغ و نصرت در روند تکوینی جریان شعر موسوم به شعر مضمون‌گرا و نه لزومن شاعران شعر ساده، نقش پر رنگ‌تری داشتند. پاری... از جمع نوآمده‌ها در سال ۷۲ و ۷۳برخی از آن‌ها آمدند تا ما آن‌ها را به رسمیت بشناسیم که گفتیم خود راه بگویدت که چون باید رفت،جالب است برخی از این عزیزان تازه در سال ۷۳ نام‌شان در حد پاسخ به خوانندگان و ستون شکوفه‌ها مطرح بودند که از اتمسفر رسانه‌ای دهه‌ی اصلاحات بیش‌ترین فرصت طلبی را مغتنم شمردند و از فقدان حافظه‌ی تاریخی مخاطبان سود جستند و خود را در حد لیدر جریان مطرح کردند. البته درویش خصالی برخی پیش‌کسوتان به طرح و اثبات ادعای غوغاسالاران کمک شایان کرد. در سال ۷۳ به این دوستان جوان‌تر از ما گفتم: شما اگر آثاری شاخصه‌مند ارائه دهیدجای نگرانی ندارد با همان ارایه‌ی کارهای‌ شاخص‌تان، شاخص جلوه خواهید نمود. در همان آغاز دهه کتاب دیگر من که سال ۱۳۷۰ همزمان با 《برشی از ستاره‌ی هذیانی》 توسط پخش نشر چشمه توزیع شد در سراسر کشور 《آن‌سوی مرز باد》 بود که اغلب شعرهای کوتاهش کمتر شبیه کارهای کوتاه نو دیگر بود، نخستین چامک‌های این کتاب پیشتر در دهه‌ی شصت در مطبوعات مهم‌ هم‌چون 《آدینه》، دنیای سخن، چیستا و ویژه‌ی هنر و ادبیات کادح چاپ شدند، در واقع واضع چامک خود از نخستین شاعران دیگر نویس از دهه‌ی شصت بود که اوج آن در سال اول دهه‌ی هفتاد دستمایه‌ی نوآمده‌گان واقع شد، نو آمده‌هایی که هنوز نتوانسنه‌اند از امام‌زاده‌ی هفتاد دل بکنند و سراغ خدای‌گان نو و نوآوری‌های از نو روند. در واقع ما شعر بیست و سی و چهل و پنجاه و شصت و هفتاد و هشتاد و نو و صد نداریم، ما شعر در دهه‌ی بیست و سی و چهل و پنجاه و شصت و هفتاد و... داریم، همان‌گونه که در گفت و گوهای متعدد نشریات بارها در دهه‌های پیشین گفته‌ام.

■شعر در دهه‌ی هفتاد چگونه بود؟

□شعر در دهه‌ی هفتاد شامل انواع شعر مضمون‌گرا و اغلب در اتوریته‌ی طرز شاملویی بوده . کم کم شعر با محوریت زبان و گونه‌های دیداری‌ و سپس شعر حرکت، شعر اشیا، طنزهای شاعرانه با عنوان فرانو و شعرتوگراف، شعردیجیتال، وسط‌چین، شعر مربع، شعر نشانه، شعر رنگ، شعر مدور، چیستانه، شعرپستال، و گونه‌های کانکریت و خواندیدنی و اجرا شعرهای خاص کوتاه که از دهه‌ی پنجاه با نام من گره خورده بود و در دهه‌ی‌ پنجاه ، شصت و هفتاد و در دهه‌ی هشتاد با نام چامک نام‌گذاری و احراز هویت شد، نیز شعرهای چند صدایی، و.... جلوه‌ نمودند. جالب است دوستان نوآفرین بدانند که وقتی سومین کتاب شعرم《 برشی از ستاره‌ی هذیانی 》 در اوایل سال ۱۳۷۰ منتشر شد، عده‌ای گفتند آخر قاچی از ستاره‌ی هذیانی هم مگر داریم؟ و بنای تمسخر نهادند، بعدها برشی از مقاله‌ی...، برشی از کتاب... ، برشی از فیلم.... و.... فراوانی و بسامد گرفت.می‌خواهم بگویم جامعه‌ی دل‌بسته و قانع به سنت ، چه سنگ‌ها که پیش پای نوآوری نمی‌اندازند. اما در دهه‌ی هفتاد به‌ناگاه گرایش‌های متجددانه و نوآورانه به دنبال تکثر ترجمه و راهیابی آن متون به بازار کتاب، موجاموج سبب بخت‌یاری کتاب‌های تئوریک و مبانی نظری و فلسفه‌ی زبان تاویل متن بابک احمدی و مقالات ترجمه شده در نشریات متعدد سبب گرایش بیش‌تر به این روی‌کرد نو _علی‌رغم نقد آسیب‌شناسناسانه‌ی منتقدان نشریات متعدد دوران اصلاحات_ شد ، نیز در پراکنش این روی‌کرد تاثیر بسیار گذاشت و از طرفی موجب افسارگسیختگی بی حد و مرز و معرفی غوغاسالاران و بدل‌کاران به جای ستارگان شد.

■آیا می‌توانیم بین دو شعر چامک و سپید یک مرز مشخصی تعیین کنیم . معیار ما برای این تشخیص چه چیزهایی می‌تواند باشد؟

□قیاس مع‌الفارق است، قیاس بین کل و جز، چامک سپید یعنی شعر کوتاهی که به چهارچوب و شاخصه‌های شعر طرز شاملویی وفادار است. اولن طرز شاملو طرز مختص شعر کوتاه نبوده، طرز او بهره از آرکاییسم، استفاده از افعال به شکل مصدری، آهنگ تراوشیده از قافیه‌ی درونی به‌جاگزینی قافیه‌ی کناری و قرابت به نثر بیهقی‌ست. در کمال تاسف طیف‌بندی اشعار نو به شکل صحیح کم‌تر بین نوآمده‌ها تبیین یافته است. به زعم من: شعر نو ما با نام نیما تدوین یافت. شعر نیمایی دارای مرزبندی شاخص بین خود و انواع شعر کلاسیک است، شعری که از خط قرمز تساوی مصاریع گذشت و به قافیه درای دیگری بخشید و چگونه دیگر دیدن را و از خود نوشتن را یاد شاعران ما داد، شعر نیمایی اما هنوز در ایران دهه‌ها می‌توانست به خودآرایی بپردازد تا این‌که شاملو در واقع دست به یک کودتای مخملی زد و توانست در کوتاه‌ترین زمان طرز خود را به طرز غالب شعر نو در عصر تجدد ایران بدل کند. در واقع او به اندیشه‌ی نیما شتاب چنداچندی بخشید برای استیلایش و توانست با سویه‌ی پیشنهادی خود راه‌های میانبر بسیاری پیش پای شعر نو ایران بگذارد. شعر طرز شاملویی که به غلط معادل شعر سپید فرنگی‌ها شهرت گرفت، معادلش همان شعر آزاد است. چامک در هیات یک نام و عنوان برای مخاطبه، یعنی شعر کوتاه و در قواره‌ی یک وضعیت در شعر ما یعنی شعر کوتاهی که درصد خلوص جوهره‌اش بالاست. شعر کوتاهی که آدم با درنگ در آن پی به ذات نخبه و کم‌نظیرش ببرد.

گویه:خاطره‌ها

گویه:

همه‌ی ما خاطره‌های هم‌ایم
هر عیش در آن  و دم تمام می‌شود، اما
این آرزوها و خاطره های ما هستند که ما را زنده نگه می‌دارند
.

۹ تیر ۱۴۰۰

علی‌رضا پنجه‌یی

کرسی خطابه ، شعری نو روی‌کرد از علی‌رضا پنجه‌یی

 

کرسی خطابه :
*سلام دوست بزرگوار من!
بخش شعر امروز گیلان را برایتان میفرستم. اگر جایی از شعرهای شما مشکل چاپی دارد، لطفا بفرمایید تا هنوز چامه به پخش نرسیده، رفع اشکال شود. ممنون* 
امضا ضیا ساعت ۲۲:۴۱ ۷تیر۱۴۰۱ وتساپ
 پاسخ چامه‌نگار:

حساسیت‌های سرطانی مرا در شعر 
چه‌گونه توانی پیشا چاپ اصلاح کنی؟ 
با این همه 
درد بزرگ 
دردهای کوچک را خط می‌زند و می‌گذرد 
من هشت روز است 
که در تب و لرز می‌سوزم 
اکنون چه‌را 
چه‌گونه را 
چگونه چاره کنم 
پله‌کان‌های لب‌پریده را؟ 
فاصله‌های شکننده و ناخوانای_ شعر را؟ 
چه‌را؟
حالا که آب از سر چاپ و تدوین گذشت؟ 
بی که زنده‌گیری شود این غریق لاکردار؟
با این همه
این چامه‌ی جدید من است 
تقدیم ضیاء ضیا باد   
بادا باد!
۸ تیر ۱۴۰۱
علی‌رضا پنجه‌یی

نامه، چامکی از علی‌رضا پنجه‌ای

نامه

از من به منی که بودم 
خداحافظ

۲۵ اسپند ۱۴۰۰
تهران،  بهارشیراز

علی‌رضا پنجه‌ای

پیام، چامکی از علی‌رضا پنجه‌ای

رشت ِ من 
بی‌تو هرگزم!...

۱۶ اسپند۱۴۰۰
#علی‌رضا پنجه‌ای

 

نفرکتومی رادیکال، چامک علی‌رضا پنجه‌ای

 

می‌...روم

که 
نه‌بمیرم
۱۷ اسپند۱۴۰۰
#علی‌رضا‌ پنجه‌ای

برزخ، چامک ، علی‌رضا پنجه‌ای ،

می‌روم

که 

نه‌بمیرم

 

۱۷ اسپند۱۴۰۰

#علی_رضا_پنجه_ای

روایت در چامک، پرسش دکتر نادر مسلمی و پاسخ علی‌رضا پنجه‌ای

دکتر نادر مسلمی،آیا چامک یک شعر روایی است، یعنی روایتی است که راوی نقل می کند؟

وضعیت اتمیک ماهیتن رخصت روایت  کلان  نمی‌دهد، اما تحلیل و هرمنوتیک متن و  بینامتنیتش گاه اگر چه در چند کلمه خود روایتی کلان از متن در پی خواهد داشت.‌ با این همه ذات چامک با روایت منافات ندارد، منتها تحلیل مشخص از شرایط مشخص باید داشت. از کودکی در باره‌ی نقاشی‌اش پرسیدم پس آدم‌های این خونه‌ی  کجا هستند، چرا نکشیدی، گفت دودکش‌ها را نگاه کن دارند دود می‌کنند، پس آدما تو اتاق‌ها هستند. ذهن یک کودک را ببینید چه‌گونه  از خرده روایت کلان روایت رصد می‌کند، بازگویی هنری و خلاقانه و نمادین بینامتنیت آن نقاشی هم‌چو روایت در چامک خاص است. 
#،علی‌_رضا_پنجه_ای
۸ پروردین ۱۴۰۱

مورچه، چامه‌ای از علی‌رضا پنجه‌ای

مورچه‌‌
مورچه‌ای  میان حروف  چرخ می‌زند
چرخ می‌زند
می‌زند خودش را 
به 《در》 و 《دیوار بند》
می‌زند خودش را
به  قطره‌های 《عسل》
مورچه‌ای تن‌ها
پس‌مانده از  صف رفقا
پناهیده به  شاعر تن‌ها
گشتاگشت  لابه‌لای سطرها 
 کول کرده 
《برشی از ستاره‌ی هذیانی》 را
می‌برد که ببرد کجا؟
مورچه‌ی کوچولویِ
خانه‌ی کوچک ما

۵ اسپند ۱۴۰۰
#علی_رضا_پنجه_ای

https://www.instagram.com/p/CaXC3uIKT7N/?utm_medium=copy_link

گویه،چامک نیازمند ابرهوش است،علی‌رضا پنجه‌یی/ علی‌رضا پنجه‌ای

گویه:

چامک نیازمند ابرهوش است، چامک‌‌اندیشان این را به‌خاطر داشته باشند.
اول اسپند ۱۴۰۰
#علی_رضا_پنجه_ای

پاسخ علی‌رضا پنجه‌ای به طرح یک پرسش درمورد به‌کارگیری ادات تشبیه درچامک چه نظری داری؟

پاسخ به پرسش ادمین صفحه‌ی چامک‌اندیشان در اینستاگرام:
درمورد به‌کارگیری ادات تشبیه درچامک چه نظری دارید ؟
اساس نوآوری در شعر نو پارسی و هم‌از این رو در عرصه‌ی چامه و چامک گذر از همین بایدها و نبایدها بوده است، هر آرایه‌ و هر چه که فکر می‌کنید، به‌شرط ایجاد لذت نوآورانه و نه مستعمل و مهوع و پرت و پلاگویی به جای نوآوری و آوانگاردیسم و نه از سر ادا و اطوار،  در چامه و چامک محدودیتی ندارد. البته در  موارد مربوط به چامک خاص به‌تر است آرایه‌های قدمایی کارکرد نوآورانه داشته باشند تا چامک را طرفه‌تر و خواستنی‌تر و ماناتر  مطرح کند.  در چامک خاص می‌توانیم از آدات بیاوریم به شرط لذت چنداچند نه خرکیف شدن از تشبیه! نیما آمد تا بیدارمان کند، تشبیه محراب به ابروی یار، قرن‌هاست تکراری شده ، دنیا هر لحظه دارد رنگ دیگر می‌گیرد،  روز به روز،   ما شاهد نوآوری در هر‌ لحظه‌ی اکنون به اندازه‌ی  ده سال زمان گذشته  هستیم، در چنین بزنگاهی شرط انصاف نباشد که برخی به فکر وصل کردن بوق بنز روی ارابه و زین شترِ جلو‌دار کاروان‌ باشند، تعجب من از این است با این همه اطلاعات و دیتا در  زمان حاضر در قیاس با زمان نوآموزی ما  یک کلمه نشد دست کم از جنس کارگاه‌های رایگان مجازی ما کسی به ما یاد دهد، اما  ما  آن زمان که با نامه از هم خبر می‌گرفتیم  و یا توسط تلگراف،اما در مقابل از آخرین کتاب منتشر شده با خبر بودیم، کتاب اگر گران بود کرایه می‌کردیم، قرض می‌کردیم.این‌همه امکانات خواندن به‌صورت مجازی و حقیقی؛ بی پرده بگویم خب مشکل جای دیگر است به‌زور نه‌می‌شود،  سعدی گفته: 《پشه چو پر شد به‌زند پیل را》 تا پر شدن خیلی مانده، تلاش و عرق‌ریزان روح نیاز دارد، جماعت اگر فقط همین مطالب سایت یا کانال بنده را بخوانند اغلب پاسخ‌های از این دست در آن‌جا هست، از نه سالگی هر وقت لغت سختی می‌شنیدیم  از هم خانه‌ای کتاب‌خوان مان نمی‌پرسیدم،با او بحث می‌کردم تا با توجه به ده سال اختلاف  سن بلکه در لابه‌لای حرف‌هاش چیزی در بیابم،  می‌رفتم فرهنگ عمید باز می‌کردم، چه‌را؟ چون وقتی دنبال یک  لغت می‌گردی ده‌ها لغت  هم جلوی چشمت رژه می‌رود و این‌چنین چیز یاد می‌گرفتیم. اغلب پاسخ‌های از این دست در سایت و کانال  تلگرام من هست در قالب گویه، نقد، گفت و گو، چامه، چامک، ترجمه، سرمقاله و... ادبیات لقمه نمی‌کند در دهان کسی بگذارد این را خوب است به  نوآمدگان عزیز در ابتدا  بگوییم. حتا یک چامک هم سال‌ها پیش در خصوص جست و جوگری و دیدن و  نگریستن گقته‌ام:
نگاه کن!
می‌بینی!
#علی‌_رضا_پنجه_ای 
۲۳ آذر۱۴۰۰
#کارگاه_چامک

ترجمه‌ی چامه‌ی کرونا کرونا کرونا علی‌رضا پنجه‌ای  به انگلیسی توسط فانوس بهادروند

کرونا کرونا کرونا
چه‌قدر دوستت دارم
وقتی که گریز پا از کنار محبوبم می‌گذری
و خودت را به‌قول مامانم مانند دیوانه باد
می‌پیچانی به پر و پای هر چه که آدمی را از خط قرمز گذشت

کرونا کرونا کرونا
چه‌قدر دوست‌داشتنی با کسی دست نمی‌دهی 
در آغوش نمی‌کشی‌ش و می‌گویی حسابی ترسیدی ازم علی؟ 
تلخندی پسا آهی...
کاش بیایی و 
مرا در کلبه‌ای دور از هرچه باداباد بیابی
دیگر این زندگی 
به دوست نداشتن نمی‌ارزد کرونا...

 شعر :علی رضا پنجه‌ای
 برگردان به انگلیسی :
فانوس بهادروند

Corona Corona Corona 
How I love you
When you fleeing pass over
my beloved
And as my mom saying: 
Thee as the mad wind ,rotate to 
all that human kind 
crossing the red lines 

Corona Corona Corona 
How lovingly thee 
don't hand to anybody 
Don't hug anybody 
and telling me : Oh Ali 
Were you afraid of me ?
A bitter smile after an oh ...
If only come thou 
and find me in a far cottage 
afar from whatever 
may happen
This life is not Worth 
to be loveless  
Corona...

Poetry: Alireza  Panjeei
Translated into English :
Fanous Bahadorvand

https://instagram.com/stories/ar_panjeei/2723501882234056247?utm_medium=share_sheet

پاسخ به یک پرسش پیرامون وضعیتی در چامک، علی‌رضا پنجه‌ای

طرح یک پرسش در باره‌ی ادعایی در خصوص یک وضعیت از چامک
پرسش:آیا  چامک  دوسویه هم داریم .

 چامک به دلیل کوتاهی در اغلب موارد از خصیصه‌ی برعکس یا وارونه هم برخوردار است، بنابراین وقتی این خاصیت ماهوی‌ست و  در تعداد قابل توجهی از چامک‌ها قابلیت اطلاق  دارد، ماهیت و  شاخصه‌ی نوولاده بر آن نمی‌توان قایل شد، تا مشمول نام‌گذاری شود. ؛ چون این شاخصه در اغلب آفرینه‌های کوتاه شعر پارسی بوده است، و حتا در برخی ابیات شعر قدمایی، صنعت عکس یا وارونه  بوده، مضافن وقتی ما با وضعیت شعر مربع یا چامک چارگوش یا چرخانه‌چرخ، وسط‌چین و... مواجه می‌شویم که یک شعر را می‌توان چندین و چند بار 《با نحو و خوانش دیگر 》 خواند دیگر  وارونه خوانی چندان  بر نخبگی چامک نه‌می‌افزاید.  و اما ... قرار نیست که ما مدام سعی کنیم تا دیگران را از واضحات، آگاه کنیم؛  یا کارمان این باشد تا دیگران را از افتادن در دام شیادان نجات دهیم. همین که خودمان شمعی به‌افروزیم، از ظلمت کاسته‌ایم. در دنیای ما هرزه‌گویی چند برابر اثر هنرمندانه  و درست  فراوانی یافته است،  حرفه‌ای‌گری به ما گوش‌زد  می‌کند تا معطوف به‌کار خود باشیم ، به‌قول نیما آن‌که می‌‌دارد تیمار مرا، کار من است و  آن‌که غربال دارد از پس قافله خواهد آمد. و اما... کار  ما چامک‌اندیشانِ چامک‌ساز، رساندن مبانی درست و دست اول  به مخاطبان است، تا مانع رشد علف‌های هرز در  زمین حاصل‌خیز چامک شویم. 
نگاه کنید به چامکی از کتاب سوگ پاییزی،که ۲۷ آذر ۱۳۵۷ در  وزارت فرهنگ و هنر گیلان ثبت شده است:  
عشق را اگر در راه دیدی
بگو دیر است
امروز پاییز است

خب حالا از زیر بخوانید چه می‌شود؟
امروز پاییز است
بگو دیر است
عشق را اگر در راه دیدی

پاری...دوسویه‌گی به‌واسطه‌ی کوتاهی و ایجاز چامک در اغلب چامک‌ها ذاتی و فراوانی دارد،  هم از این رو امر متکثر ماهیتن برخوردار از ادعای حق انحصار نخواهد بود. چرا که فراوان است و امر فراوان خاص نیست.
اساسن صنعت عکس یا  به پارسی اگر به شیوه‌ی واضع چامک معادل پارسی‌اش را به‌کار گیریم( دوسویه‌گی) در تاریخ ادبیات شعری  نزد قدما سبقه دارد و اگر ما بخواهیم شکل نوآورانه‌ای از آن  پیشنهاد کنیم نباید پیش از آن  نمونه‌های دیگر وجود داشته باشد، یا نمونه‌ی  پیشنهادی ما باید ملاحظات و جوانب مضاعفی نسبت به نسخه‌ی متاخر داشته باشد. وجه عکس 
 و دوسویه  در  شعر نو بسیار  سبقه دارد ،  در کارهای خود من زیاد بوده و خب اگر کسی این وجه دوسویه‌گی را  از شاخصه‌های شعر من قلمداد کرد، این را او کشف نکرده بلکه   بودنش در شعر مرا قلمی و اعلام کرده است، پس هر اعلام شاخصه و آرایه و یا رتوریکی در چامه و چامک کشف منتقد نیست بل، اذعان اوست به بسامد آن در آثار شاعر مورد نظر. کسب اعتبار دیرپا در ادبیات، به این ساده‌گی‌ها نیست که با یک کلیک در دنیای مجازی بتوان دارای اعتبار شد، به‌تر است  به  مستر فیک‌های ادبیات بگوییم《عِرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری》.
نمونه البته در بین چامک‌های تاریخ ادبیات شعر معاصر کم نیست که بتوان آن‌ها را برعکس و وارونه خواند، پر روشن است که  تصرف در شاخصه‌های شعر دیگران آدم را واضع ، مبدع و مبتکر نمی‌کند، این‌ها البته از زمره بدیهیات ادبیات هستند.
پاینده باشند چامک‌اندیشان ِچامک‌ساز

#علی‌_رضا_پنجه_ای
کارگاه_چامک

آه آذر ۱۴۰۰

چامک آرزو تک‌بیت علی‌رضا پنجه‌ای

آرزو

روزگارا! تلخی‌ات از ما بگیر
 کام ما را تلخ‌تر از این مکن

علی‌رضا پنجه‌ای
#چامک تک‌بیت

چامک در چهارچوب دوبیتی گیلکی  از علی‌رضا پنجه‌ای(گویا گیلانی)

شوگون ناری دِ مئره لاکو دانه

بوشو اوشتر بوخور تی آب‌ُ دانه

هچین دِ چشمه‌کول تی مویه فئندر

نوکون می قهره دیله دِ دیوانه

۲۱ و ۲۲مهر۱۴۰۰

علی‌رضا پنجه‌ای(گویا گیلانی)

واگردان:
میمنت نداری‌ام دیگر ای دختر یکه
برو آن‌سوی‌تر بخور آب و دانه‌ات را
دیگر بی‌هوده بالای چشمه نگاه بر گیسوت نکن
دیوانه نکن (بیش از این) دل قهریده‌ام را 

سفر مسافر شعر،هوشنگ چالنگی, علی‌رضا پنجه‌ای

https://instagram.com/stories/ar_panjeei/2691560890509798063?utm_medium=share_sheet

سفر مسافر شعر

 

نمایشگاه کتاب دهه‌ی ۹۰ گمانم  حدود سال ۹۴ بود تا دید  مرا گفت علی‌رضا سال‌هاست...!

در دوران روزنامه‌نگاری نشد هیچ‌گاه کنار علی بابا،هرمز و سایر عزیزان جنوبی از او اثری چاپ کنم، اما با همان اولین و آخرین دیدار در مصلی محل نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران متوجه شدم علی‌رغم کم‌تر آفتابی شدن، اما به‌جد پی‌گیر آفرینه‌هاب شعری و چالش‌های پیرامونی‌ست.اما آشنایی‌ آن علی‌رضا گفتنش  قد دوستان دیرینه‌ام طنین مهربانانه داشت در ذهنم. 
شاعر مادر زندگی‌ست، هر وقت زندگی مرد او هم می‌میرد، اما بسیار قهر می‌کند و گمانم هوشنگ رفته به‌قهر مدتی ، چرایش بماند که کم نیست غربتی که با شاعران وطن رفته‌است.  ،شاید این‌بار  با زمزمه‌ی آن تکه از شعرش که دوست داشتنی بود در خاطرم و مزدک آن ر ا نوشت  در اعلان پی‌بست همین استوری، که من  دوست دارم تیتر 《سفر مسافر شعر》 را برای آن  انتخاب کنم و پیشنهاد دهم. به‌یاد می‌آورم   مزدک با او گفت و گویی داشت در دهه‌ی  هشتاد، که البته  حساسیت‌های نابجایی هم در پی داشت،  مانند بسیار داستان‌هایی که بر ما رفت از جهل آن‌ها که باید بدانند و نمی‌دانند و ما اگر چه واقف به کاستی‌های خود هستیم اما رنج چنداچند ما  هم از جهل ماست  و هم از   جهلی‌ست که مارا به چوب ناروا ناروا می‌راند. پاری... 
هوشنگ جان، تو قهر هم که کنی با دوستان و دوست‌دارانت  اما خرگوش‌های چالاک کلاه جادویت  کلماتی‌ بر دهان دارند و هم‌از‌این رو  دست مارا می‌گیرند و به سرزمین‌های خیال‌های سرکش  بارانی‌ات  می‌کشانند

دوم آبان ۱۴۰۰

علی‌رضا پنجه‌ای