چامک سنتی رباعی از علیرضا پنجهیی
یک چامک سنتی (رباعی)
اندازهی خوابهای من تنهایی
فردا که روی دوباره هم میآیی
این بار که رفتهای نگفتی رفتم
کی نامهی نا نوشته را میخوانی
۲۴تیر۱۴۰۱
یک چامک سنتی (رباعی)
اندازهی خوابهای من تنهایی
فردا که روی دوباره هم میآیی
این بار که رفتهای نگفتی رفتم
کی نامهی نا نوشته را میخوانی
۲۴تیر۱۴۰۱
نوروزتر از بهار یعنی که تویی
آرامترین کنار یعنی که تویی
وقتی که مرا نشاط از بود تو بود
آرامش این قرار یعنی که تویی
۱۶اسپند ۱۴۰۰
#علی_رضا_پنجه_ای
#چامک قدمایی
چاردانه
با آنکه ز دیده خون فشانم همه شب
جز ذکر تو نیست بر زبانم همه شب
شیرین تر از این سکوت حرفی که نزد
چون باور تلخیست که دانم همه شب
۲۹ دی ۹۱
از فلسفهی زمانه آمد چو پدید
هر گل که شنید عطر خوش دارد چید
ناگاه جهان به دست و پایش افتاد
وقتی که بهچشم، قدرت برتر دید
۱۴ فروردین۹۹
#علی_رضا_پنجه_ای
#کرونا
t.me/Alirezapanjeei
رباعی
گفتی که به صبح دل نمی باید بست
تا بود چنین بود و از این پس هم هست
اما تو در این گردش گردون دیدی
بسیار بود دست و به بالایش دست
1373
علی رضا پنجه ای
کو آن دل ِ دیوانه که پیمانه شکست
از سنگِ سکوتِ خانه خمخانه شکست
آن نرگس فتنه گر که مستم می کرد
با تیر ِسکوت بال پروانه شکست
علی رضا پنجه ای
1375
اندوه گسار روزگاران تا کی
شوریده تر از ابر بهاران تا کی
کو منجی صبح ِ خفته در تاریکی
در کوچه صدای پای باران تا کی
علی رضا پنجه ای
27 مهر78
و آن رباعی را در طرفه العینی ساخت و خواند :
رباعی