نشست نقد ادبی یک منثوره: مسافرخانهء بهشت گیلان علیرضا پنجهیی
" />دکترسینا جهاندیده مدرس دانشگاه :
با خلق مسافرخانهی بهشت گیلان: پنجهیی شکار خوبی زده است
خانهی فرهنگ گیلان: عصر پنجشنبه ۳۱ پروردین ۱۴۰۲ خانهی فرهنگ گیلان شاهد نشست نقد و بررسی یک منثوره از علیرضا پنجهیی شاعر، نظریهپرداز، منتقد ادبی و روزنامهنگار بود.
در این مراسم ابتدا ستار جانعلیپور شاعر و دبیر نشست، ضمن خوشآمدگویی و خواندن بخشی از کارنامهی علیرضا پنجهیی از او خواست تا از کتاب چند شعر بخواند. پنجهیی ضمن قدردانی از جمعیت حاضر که حدود ۸۰ _۷۰ تن میشدند گفت: نخستین شعر این کتاب از سال ۹۲ کلید خورد، و سپس به مرور سایر اتاقها شکل گرفت. هر اتاق روایت از وقایعیست که بعضن در برهههای تاریخی متفاوت رقم خوردهاند. خالق مسافرخانهی بهشت گیلان از کتاب، دو شعر با عناوین اتاق۱ ۱۲ و اتاق اول را برای حاضران خواند. سپس ستار جانعلیپور ضمن خواندن بخشی از کارنامهی مرتضا زاهدی از وی خواست تا در مقام طراح جلد کتاب دربارهی چگونگی طراحی آن سخن بگوید. زاهدی که مهمان زادگاه خود بود، گفت: با توجه به تعدد اشخاص و مکانها در این اثر برای جلد از تکنیک فونتسازی استفاده کردم. مجری سپس از محمود نیکویه نویسنده و پژوهشگر دعوت به عمل آورد. نیکویه ابتدا دربارهی سفر نیما به رشت، اشعار او و برخی از شخصیتهای کتاب مانند کاظم غواص و جهانگیر سرتیپپور و مسافرخانهی بهشت گیلان که فقط نامش برای این کتاب اختیار شده بود، و نه محل اقامت نیما در رشت، نیز کشاندن نیما و شهریار توسط شعرهای حزین لاهیجی با تغییر تخلص غواص توسط کاظم غواص و سپس افشای سرقت ادبی او توسط دکتر شفیعی کدکنی اطلاعاتی به حاضرین ارایه داد.
در ادامه دبیر نشست با برشمردن فرازهایی از کارنامهی بهزاد عشقی در مقام منتقد هنرهای نمایشی فیلم و تئاتر از وی خواست تا پیرامون ملاحظات نمایشی کتاب، سخن بگوید: عشقی گفت: من پیشنهاد میکنم دوستان این کتاب را حتمن بخوانند، من اغلب شعرهای علیرضا پنجهیی را دوست دارم با بخشی از نوآوریهای او هم داستانم و با برخی نه چندان، اما این کتاب را وقتی خواندم گفتم چقدر جذاب و نوآورانه و متفاوت است، چرا زود تمام شد؟ کاش حجم بیشتری داشت. این اثر مرا یاد فیلمی از وودی آلن انداخت که قهرمان فیلم به پاریس میرود. عشقی سپس اشارهای به ملاحظات سینمایی و نمایشی اثر داشت، خاصه در لوکیشن ییلاق ماسال در زمستانی که سر میرزا بریده شد یا گفتوگوهای اتاق نمرهی یکم.
آخرین مهمان نشست دکتر سینا جهاندیده مدرس، منتقد و شاعر بود، تا آرای خود را در بارهی مسافرخانهی بهشت گیلان با جمعیت حاضر به اشتراک گذارد. جهاندیده گفت: پنجهای شکارچی خوبی کرده است، این اثر آغازیست بر ساخت اسطورهشهر رشت. کاش پنجهیی کتاب دکتر جلال ستاری را میخواند و سپس این کار نو را بر اساس الگوهای او میساخت. پنجهیی میتوانست شخصیتهای بسیاری را از اسطوره شهر بیابد و روی آنها و مکانها کار کند، او میتواند این کتاب را به جلد دوم برساند. رشت شهر نخستین کتابخانهی ملی است، رشت دروازهی تمدن بود، میشد در راستای اسطورهسازی او خیلی بیشتر به این منظومه _که پنجهیی البته نوشته منثوره _ پرداخت و سوژههای زیادی بر آن افزود. البته چه در شعر و چه در نثرهای پنجهیی هم زبان نقش پر رنگ دارد، او از نثر شاعرانه در جاهایی به ترانه میرسد در روایات اتاقها، دغدغهی او با رویایی و شاملو در زبانیت هم از این روست، نگاه او همواره تمثیلیست چنانچه در مراسم رونمایی و نقد دوندهی از خویش در آموزشگاه پروین گفتم یا در نقد کتاب کوچه چهرزاد او در خانهی فرهنگ. او دغدغهی کلمه دارد و در فرصت و نشستی مغتنم باید به ظرفیتهای زبانی و تکنیکهای زبانی او در این کتاب به طور مبسوط پرداخت؛ شعر اول کتاب ۱ ۱۲ شعر خوشساختیست و شعر آخر کتاب که بار عرفانی هم دارد از ساخت قابل توجهی برخوردار است. سپس رو به ستار جانعلیپور پیشنهاد کرد کار پنجهیی را شماها باید پیبگیرید چون شعر شما ظرفیت پرداختن به اسطورهشهر رشت را دارد.
در پایان مراسم، از پنجهیی خواسته شد حرف آخر نشست را بزند.
خالق مسافرخانهی بهشت گیلان ضمن قدردانی از حضور یکایک حاضران _که پس از پر شدن صندلیهای ایوان بخشی در حیاط نشستند_ از مهمانان ِ سخنران و منتقدان که هر یک آرای خود را با حاضرین به اشتراک گذاشتند تقدیر ویژه کرد و گفت: من سراغ سوژهها نرفتم بلکه آنها همزمان با نوشتن سیصد صفحه از رمان 《از ما شدهگان》 که منتظرم کاملش کنم بهسراغم آمدند، من بر عکس آرای دوستان نخواستم برای وقایع اماکن و شخصیتها شعر بگویم که اگر اراده کنم ظرف یک ماه از پس خلق چنین پروژهای بر خواهم آمد. در واقع من از نه تمامیت ابژه بل از دریچهی خودم از ابژه، اثری سوبژکتیو در فرمت ادبی_هنری خلق کردم. روایت این اتاقها در طول کمتر از یک دهه به ذهنم آمدند.
البته اینکه از الگویی پیروی کنم معتقدم این کار پژوهندگان است، درک من از شعر چنین است که شعر همه چیزی را میتواند به خدمت ذات خود بگیرد و اگر در خدمت غیر باشد باید گفت آن وضعیت از عناصر شعری بهره گرفته و خب آن اثر از عیار خلاقیتش کم میشد. این اثر کاملن هنری - ادبیست و همهی تلاشش به حفظ وجه کشف و شهودی آن بوده است. کار منتقد هم تحلیل فعل است نه مطالبات منتقد که من دوست داشتم این اثر از چنین فوندانسیون و مصالح و نمایی بهره میبرد که پر واضح است آن وقت دیگر اثر معطوف و منحصر به خالقش نمیماند. وقایع و اماکن و شخصیتها نیامدهاند اسطوره شوند بل اگر قرار بر اسطوره شدن بود باید بگویم خود این کتاب آمده زبانزد و طرفه شود که البته روی منتقد میتواند در این خصوص صحبت کند، روی بایدها و نبایدها! که اگر در ذهن و باور مردم نفوذ کند با شاخصههای خود آن وقت توانسته بر اسطوره شهر رشت بیفزاید. در پایان گفته باشم این پروژه نوشته نشد بل خود را به ذهن من تحمیل کرد.
من قریب چهار پنج هزار صفحه هنوز شعر و رمان و ترجمه و مقاله و نقد دارم و این کتاب یکی از مشغولیتهای من بوده که به مرور اتاقها شکل گرفتند.
در پایان جلسه با امضای کتابهای خریداری شده توسط حاضران و عکسهای یادگاری با علیرضا پنجهیی به پایان رسید.
ویدیوی ضبط شدهی نشست: کار حامد اریب مستندساز را در لینک زیر ببینید:👇
https://www.aparat.com/v/t9uUq
سوگند، چامک اردیبهشت ۱۴۰۲ علیرضا پنجهیی
نشستی به بهانهی انتشار مسافرخانهی بهشت گیلان آفرینهی علیرضا پنجهیی
دکتر سینا جهاندیده:
پنجهیی شکار خوبی زده است
خانهی فرهنگ گیلان:
▫️عصر پنجشنبه ۳۱ پروردین ۱۴۰۲ ، خانهی فرهنگ گیلان شاهد نشست نقد و بررسی یک منثوره از علیرضا پنجهیی شاعر، نظریهپرداز، منتقد ادبی و روزنامهنگار بود.
در این مراسم ابتدا ستار جانعلیپور شاعر و دبیر نشست، ضمن خوشآمدگویی و خواندن بخشی از کارنامهی علیرضا پنجهیی از او خواست تا از کتاب چند شعر بخواند. پنجهیی ضمن قدردانی از جمعیت حاضر که حدود ۸۰ _۷۰ تن میشدند گفت: نخستین شعر این کتاب از سال ۹۲ کلید خورد، و سپس به مرور سایر اتاقها شکل گرفت. هر اتاق روایت از وقایعیست که بعضن در برهههای تاریخی متفاوت رقم خوردهاند. خالق مسافرخانهی بهشت گیلان از کتاب، دو شعر با عناوین اتاق۱ ۱۲ و اتاق اول را برای حاضران خواند. سپس ستار جانعلیپور ضمن خواندن بخشی از کارنامهی مرتضا زاهدی از وی خواست تا در مقام طراح جلد کتاب دربارهی چگونگی طراحی آن سخن بگوید. زاهدی که مهمان زادگاه خود بود، گفت: با توجه به تعدد اشخاص و مکانها در این اثر برای جلد از تکنیک فونتسازی استفاده کردم. مجری سپس از محمود نیکویه نویسنده و پژوهشگر دعوت به عمل آورد. نیکویه ابتدا دربارهی سفر نیما به رشت، اشعار او و برخی از شخصیتهای کتاب مانند کاظم غواص و جهانگیر سرتیپپور و مسافرخانهی بهشت گیلان که فقط نامش برای این کتاب اختیار شده بود، و نه محل اقامت نیما در رشت، نیز کشاندن نیما و شهریار توسط شعرهای حزین لاهیجی با تغییر تخلص غواص توسط کاظم غواص و سپس افشای سرقت ادبی او توسط دکتر شفیعی کدکنی اطلاعاتی به حاضرین ارایه داد.
در ادامه دبیر نشست با برشمردن فرازهایی از کارنامهی بهزاد عشقی در مقام منتقد هنرهای نمایشی فیلم و تئاتر از وی خواست تا پیرامون ملاحظات نمایشی کتاب، سخن بگوید: عشقی گفت: من پیشنهاد میکنم دوستان این کتاب را حتمن بخوانند، من اغلب شعرهای علیرضا پنجهیی را دوست دارم با بخشی از نوآوریهای او هم داستانم و با برخی نه چندان، اما این کتاب را وقتی خواندم گفتم چقدر جذاب و نوآورانه و متفاوت است، چرا زود تمام شد؟ کاش حجم بیشتری داشت. این اثر مرا یاد فیلمی از وودی آلن انداخت که قهرمان فیلم به پاریس میرود. عشقی سپس اشارهای به ملاحظات سینمایی و نمایشی اثر داشت، خاصه در لوکیشن ییلاق ماسال در زمستانی که سر میرزا بریده شد یا گفتوگوهای اتاق نمرهی یکم.
آخرین مهمان نشست دکتر سینا جهاندیده مدرس، منتقد و شاعر بود، تا آرای خود را در بارهی مسافرخانهی بهشت گیلان با جمعیت حاضر به اشتراک گذارد. جهاندیده گفت: پنجهای شکارچی خوبی کرده است، این اثر آغازیست بر ساخت اسطورهشهر رشت. کاش پنجهیی کتاب دکتر جلال ستاری را میخواند و سپس این کار نو را بر اساس الگوهای او میساخت. پنجهیی میتوانست شخصیتهای بسیاری را از اسطوره شهر بیابد و روی آنها و مکانها کار کند، او میتواند این کتاب را به جلد دوم برساند. رشت شهر نخستین کتابخانهی ملی است، رشت دروازهی تمدن بود، میشد در راستای اسطورهسازی او خیلی بیشتر به این منظومه _که پنجهیی البته نوشته منثوره _ پرداخت و سوژههای زیادی بر آن افزود. البته چه در شعر و چه در نثرهای پنجهیی هم زبان نقش پر رنگ دارد، او از نثر شاعرانه در جاهایی به ترانه میرسد در روایات اتاقها، دغدغهی او با رویایی و شاملو در زبانیت هم از این روست، نگاه او همواره تمثیلیست چنانچه در مراسم رونمایی و نقد دوندهی از خویش در آموزشگاه پروین گفتم یا در نقد کتاب کوچه چهرزاد او در خانهی فرهنگ. او دغدغهی کلمه دارد و در فرصت و نشستی مغتنم باید به ظرفیتهای زبانی و تکنیکهای زبانی او در این کتاب به طور مبسوط پرداخت؛ شعر اول کتاب ۱ ۱۲ شعر خوشساختیست و شعر آخر کتاب که بار عرفانی هم دارد از ساخت قابل توجهی برخوردار است. سپس رو به ستار جانعلیپور پیشنهاد کرد کار پنجهیی را شماها باید پیبگیرید چون شعر شما ظرفیت پرداختن به اسطورهشهر رشت را دارد.
در پایان مراسم، از پنجهیی خواسته شد حرف آخر نشست را بزند.
خالق مسافرخانهی بهشت گیلان ضمن قدردانی از حضور یکایک حاضران _که پس از پر شدن صندلیهای ایوان بخشی در حیاط نشستند_ از مهمانان ِ سخنران و منتقدان که هر یک آرای خود را با حاضرین به اشتراک گذاشتند تقدیر ویژه کرد و گفت: من سراغ سوژهها نرفتم بلکه آنها همزمان با نوشتن سیصد صفحه از رمان �از ما شدهگان� که منتظرم کاملش کنم بهسراغم آمدند، من بر عکس آرای دوستان نخواستم برای وقایع اماکن و شخصیتها شعر بگویم که اگر اراده کنم ظرف یک ماه از پس خلق چنین پروژهای بر خواهم آمد. در واقع من از نه تمامیت ابژه بل از دریچهی خودم از ابژه، اثری سوبژکتیو در فرمت ادبی_هنری خلق کردم. روایت این اتاقها در طول کمتر از یک دهه به ذهنم آمدند.
البته اینکه از الگویی پیروی کنم معتقدم این کار پژوهندگان است، درک من از شعر چنین است که شعر همه چیزی را میتواند به خدمت ذات خود بگیرد و اگر در خدمت غیر باشد باید گفت آن وضعیت از عناصر شعری بهره گرفته و خب آن اثر از عیار خلاقیتش کم میشد. این اثر کاملن هنری - ادبیست و همهی تلاشش به حفظ وجه کشف و شهودی آن بوده است. کار منتقد هم تحلیل فعل است نه مطالبات منتقد که من دوست داشتم این اثر از چنین فوندانسیون و مصالح و نمایی بهره میبرد که پر واضح است آن وقت دیگر اثر معطوف و منحصر به خالقش نمیماند. وقایع و اماکن و شخصیتها نیامدهاند اسطوره شوند بل اگر قرار بر اسطوره شدن بود باید بگویم خود این کتاب آمده زبانزد و طرفه شود که البته روی منتقد میتواند در این خصوص صحبت کند، روی بایدها و نبایدها! که اگر در ذهن و باور مردم نفوذ کند با شاخصههای خود آن وقت توانسته بر اسطوره شهر رشت بیفزاید. در پایان گفته باشم این پروژه نوشته نشد بل خود را به ذهن من تحمیل کرد.
من قریب چهار پنج هزار صفحه هنوز شعر و رمان و ترجمه و مقاله و نقد دارم و این کتاب یکی از مشغولیتهای من بوده که به مرور اتاقها شکل گرفتند.
در پایان جلسه با امضای کتابهای خریداری شده توسط حاضران و عکسهای یادگاری با علیرضا پنجهیی به پایان رسید.
■خانهی فرهنگ گیلان
" />
دوبیتی از علیرضا پنجهیی
نشست نقد ادبی به بهانهی انتشار مسافرخانهء بهشت گیلان منثورهای از علیرضا پنجهیی
نشستی به بهانهی انتشار
مسافرخانهی بهشت گیلان
در خانهی فرهنگ گیلان
زمان: پنجشنبه ۳۱ پروردینماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۷:۳۰
مکان رشت ساغریسازان، گلدسته، روبهروی کوچهی بلورچیان، بن بست سمیعی
با حضور:
مرتضا زاهدی مدرس هنرهای تجسمی، گرافیست کتاب
محمود نیکویه پژوهشگر تاریخ ادبیات امروز
بهزاد عشقی:نویسنده، مدرس تیاتر و منتقد هنرهای نمایشی
سینا جهاندیده: شاعر، پژوهنده و دارای دکترای ادبیات پارسی ، مدرس دانشگاه و منتقد ادبی
و باشندهگان فرهنگ، هنر و ادبیات
چامک چیستان با چیستانه از علیرضا پنجهیی
چرا که
عشق خود رستگاریست
و عاشق...
راگتسر👉
۱۵ اسپند ۱۴۰۲
#علی_رضا_پنجه_یی
سال خرگوش چامکی برای نوروز ۱۴۰۲
خانوم خرگوشه!
با ما بگو
وقتی که توپ سال نواَت ترکید
آرزوهای سال به سال دریغ از پارسال ما هم آیا
از کلاه شعبدهات
بیرون خواهد جهید؟
۲۹ اسپند ۱۴۰۱
علیرضا پنجهیی
www.panjeei.ir
چامک #چامه #شعرنوروزی
#سال_خرگوش #نوروز۱۴۰۲
#علی_رضا_پنجه_یی
#علی_رضا_پنجه_ای
#افغانیستان_عشق❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
#ایران #تاجیکیستان #رشت #گیلان
#iran #afghanistan #tajikistan #azarbaycan #poetry #Instagram
https://www.instagram.com/p/CqAPeMkKjIu/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
چامک: جزیرهی از تو
" />همهی آبهایِ از تو
همهی آبهای از تو نیستند
من آن افتاده
گوشهی غاری
دورمانده
از جزیرهی 《جهان》م
۱۴ اسپند ۱۴۰۱
علیرضا پنجهیی
با توییدن چامک از: علیرضا پنجهیی
احساس با توییدن
و از تو فاصلهها از به من غریبتر
علیرضا پنجهیی
چامک دلدادهگی
چامک
میخواهم از زمستان پالتوات
گذر کنم
علیرضا پنجهیی
یک چامک همهگانی از علیرضا پنجهیی
چامکچیستان ( چیستانه)ی تیشرت از علیرضا پنجهیی
چیستانه
صاف نهمیشود
دلی که
زخم برداشته هی!
____________
ترشیت👉
۳۱ امرداد۱۴۰۱
#علیرضا پنجهیی
چامه (شعر): بیان وضعیتی باژگونه و پارادوکسیکال است از امر واقع و گاه دیگرنمودن و دیگرنگاری و دیگرنویسی. این تصویر به تنهایی هم بیانگر بینامتنیتی و بزنگاهیست که ما در #چامه و #چامک روانهی آنیم.
#کارگاه_چامک
#علی_رضا_پنجه_یی
۳۱ امرداد ۱۴۰۱
#چامک_نگاره
#شعرپستال
#چیستانه #چامک_چیستان
#علی_رضا_پنجه_ای
@alireza_panjehee #iran
#afghanistan #gilan #Gilan #tajikistan #uzbekistan #rasht #saveh #save #tatoo #interiordesign #instagram
فرق دلنوشته و چامک ، علیرضا پنجهیی
پرسش و پاسخ چامکانه از
علیرضا پنجهای واضع چامک
فرق دلنوشته و چامک
ليلا قلاوند: آیا میتوان دلنوشته را هم جزء 《چامک》های عوام محسوب كرد؟ اگر غیر این است لطفا راهنمایی کنید.
علیرضا پنجهیی: دلنوشته نامش رویش هست، دل نوشته! همچنان که《 گویه》که یک پیام کوتاه است به نثر و نمیتواند 《چامک》 محسوب شود، بنابراین 《دلنوشته》را حتا نمیتوان 《چامک عام》نامید. 《دلنوشته 》پیام دل است. در فرهنگ 《گیلان 》 بر اساس شفاهیات مرسوم نزد قدما مجازن به آن 《دیلهحرف》 گویند و در فرهنگ 《طالش》به آن 《دیله لوئه》 اطلاق میشود. 《دلنوشته》ماهیتن بر آمده از احساسات نخنماست، اما شما 《رباعی 》《خیام》 و 《تک بیت》 《بیدل》 و 《صائب》 را نیز میتوانید 《چامک عام》 (همهگانی) قدمایی بخوانیدش، 《دلنوشته》 فقط در قواره و اندازهی متعارفش با 《چامک》 وجه مشترک دارد. اما اصطلاحن ممکن است افراد یک متن کوتاه منظوم یا منثور را بدون در نظرگیری عیار نخبهگی 《چامک》 گویند. اگر چه در یک گروهبندی دانشمحور، 《دلنوشته》 ،《دلنوشته》 است و نه چامک!
البته برخی از متونی که 《دلنوشته 》خطاب میشوند گاه از سطح دلنوشته کیفیتر بر آمده و خود را در حد 《چامک عام》 ارتقا میدهند، بنابراین 《دلنوشته》نویسان میتوانند با کسب مهارتهای چامکانه خود را از سطح 《دلنوشتهنویس》 به سطح نویسندهی《چامک عام》 و یا در سطح استعلایی به 《چامک خاص》 ارتقا دهند. اما در کلیت 《دلنوشته》 به متونی احساسی و عاطفی گفته میشود که آموختههای حرفهیی در آن کمترین نقش را دارد.
امرداد۱۴۰۱
#کارگاه_چامک
پرسش و پاسخ در باب چامک عام و خاص علیرضا پنجهیی
پرسش و پاسخ در باب چامک عام و خاص
هر شعری با چند پاگرد و در چند پاراگراف در یک ورق و لوح بهصورت عام میتواند چامک تلقی شود اما نه چامک خاص. ببینید چامک دو وظیفه دارد یکی اطلاق تمام شعرهای کوتاه دنیا در زبان پارسی از قدیم تا جدید با عنوان چامک ، به جای شعر کوتاه که مرکب است و خب کار زبان یکی همین است که بدعت و نوآوری کند و ما یک نامگذاری برای هر قالب و شعر کهنه و نو و بیگانه در زبان پارسی کردیم در واقع به چامه که معادل شعر است یک کاف تصغیر افزودیم که البته واژهی چامک نداشتیم ما و از چامه ساختیمش. مانند دخترک که کافش دلالت به کوچکی و کم سن و سالی دختر میکند بنابراین شایسته است ما سربازان ادبیات پس از نامگذاری چامک این نام را فراوانی بخشیم و بگویبم چامک به شعر کوتاه اطلاق میشود در زبان پارسی . این برای ادبیات پارسی خوب نیست که یک قالب از شعر هجایی ژاپن بشود نام هر شعر کوتاهش مگر زبان پارسی یکی از زایشمندترین زبانها با قابلیت ساخت واژهگان متعدد نیست؟ سپس ما برای این نام عام چامک یک عنوان خاص هم ساختیم یعنی تئوریزه کردیم ، و این مهم ذره ذره در طول سالیانی چند محقق شد تا چامک خاص ما یا همان چامکی که از جوهر خالص چامک تغذیه میکند را به دنیای ادبیات معرفی کنیم، خود من شعرهای کوتاهم گاه مشمول چامک عام میشود و گاه چامک خاص. در واقع هدف ما از چامکهای عام رسیدن به اکسیر و جوهرهی چامک خاص است ولاغیر و آن برازندهترین مروارید این صدف است . چرا که گفته آمده: کلمات بسیار تباهی معناست.
#علی_رضا_پنجه_ای
۲۴ امرداد ۱۴۰۱
#کارگاه_چامک
گزارشی از نقطه نظرات علیرضا پنجهیی پیرامون محل دفن پیکر سایه و طرح آن با مدیرکل ارشادگیلان
همشهری آنلاین: ۲۳ امرداد۱۴۰۱:
گزارشی در خصوص محل تدفین سایه: در گفت و گو با علیرضا پنجهیی:
آخرین جزئیات زمان و محل خاکسپاری هوشنگ ابتهاج | پیشنهاد یک چهره فرهنگی گیلان | چرا باغ محتشم مناسب خاکسپاری نیست؟
یکشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۸:۰۹
در گفتگو با همشهری آنلاین مطرح شد:
نزدیک به یک هفته از درگذشت زنده یاد «امیر هوشنگ ابتهاج» متخلص به «ه. الف. سایه» میگذرد که هنوز زمان قطعی مراسم خاکسپاری این شاعر پرآوازه مشخص نشدهاست.
مدیرکل ارشاد اسلامی گیلان و دبیرستاد برگزاری مراسم خاکسپاری زندهیاد ابتهاج در گفت و گو با خبرنگار همشهری آنلاین اظهار کرد: طی آخرین هماهنگیها از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و گفت وگوی مستقیم با «یلدا ابتهاج»، موافقت رسمی خانواده این هنرمند گیلانی مبنی بر به خاک سپردن پیکر آن مرحوم در شهر زادگاهش یعنی رشت اعلام شده است.
رضا ثقفی گفت: وزارت ارشاد از زمان اعلام خبر بیماری و بستری شدن زنده یاد ابتهاج جویای احوال او بود و از ساعات اولیه انتشار خبر فوت مرحوم ابتهاج وزیر فرهنگ پیامی صادر و طی تماسی با خانواده مرحوم آمادگی هماهنگی برای انتقال پیکر این هنرمند ایرانی و گیلانی به کشور را اعلام شد.
دبیر ستاد برگزاری مراسم خاکسپاری زندهیاد ابتهاج در رشت ادامه داد: از همان ساعات اولیه نظرها درباره زمان و محل خاکسپاری زندهیاد ابتهاج متفاوت بود. در ابتدا تصمیم بر این بود که این مراسم در تهران صورت گیرد اما با پیگیریهای انجامشده از سوی استاندار و اداره کل ارشاد اسلامی گیلان موضوع به خاک سپردن پیکر این هنرمند گیلانی در رشت مطرح و در این رابطه اعلام آمادگی شد.
مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی گیلان تصریح کرد: هنوز زمان و مکان خاکسپاری زندهیاد ابتهاج مشخص نیست اما پیشبینی میشود آخر هفته آینده پیکر مرحوم ابتهاج در رشت به خاک سپرده شود.
وی افزود: با دستور مستقیم استاندار گیلان ستاد بزرگداشت و خاکسپاری مرحوم ابتهاج در اداره کل ارشاد و با نظارت استاندار متشکل از مدیران شهری، دستگاههای اجرایی، چهرهها و مفاخر ادبی و فرهنگی گیلان راهاندازی و دختر مرحوم ابتهاج نیز اعلام آمادگی کرد تا در جلسات بهصورت مجازی حضور داشته باشد.
پیشنهاد یک چهره فرهنگی گیلان و استقبال مدیرکل ارشاد
«علیرضا پنجهای» شاعر، نویسنده و روزنامهگار سرشناس شهر رشت هم در گفت و گو با خبرنگار همشهری آنلاین گفت: زندهیاد ابتهاج از وزنههای شعر فارسی معاصر است و خاکسپاری این شخصیت بزرگ ادبی جایگاه مهمی برای مرکز استان دارد.
پنجهای بیان کرد: بیشک آرامگاه زنده یاد ابتهاج در آینده به یکی از نقاط مهم رشت تبدیل خواهد شد. از سوی دیگر مراسم خاکسپاری هم با جمعیت بالایی همراه خواهد شد. با این وجود شنیده میشود که قرار است پارک شهر یا همان باغ محتشم رشت از جمله نقاطی است که برای این کار درنظر گرفته شده که به عنوان یک شهروند این تصمیمگیری را به صلاح نمیدانم.
این شاعر و نویسنده ادامه داد: مهمترین علت این است که باغ محتشم که یکی از اماکن تاریخی رشت است ظرفیت برپایی این مراسم را ندارد. بیشک با انجام این مراسم بخش عمده فضای سبز آن به شدت آسیب خواهد دید.
پنجهای گفت: اگر قرار است پیکر استاد ابتهاج در رشت به خاک سپرده شود، پیشنهاد می شود مسئولان ذیربط فضایی را به فضای شهری اضافه کنند و مکانی را در نظر بگیرند که در آینده به نقاط جذاب شهری تبدیل شود. همانطور که اکنون به دلیل نبود مکانی برای تدفین بزرگان گیلان و رشت شرایط را مشکل کرده در آینده این اتفاق نیفتد. گیلان و رشت چهرههای بسیار بزرگ و در سطح ملی و جهانی دارد.
گفتنی است مدیرکل ارشاد گیلان از پیشنهاد علیرضا پنجهای استقبال کرد و گفت: این نظر بسیار خوبی است و حتما در این روزها به آن توجه خواهیم کرد.
وی با اذعان به اینکه برای محل تدفین هنرمند گیلانی چند مکان ازجمله تالار مرکزی رشت یا باغ محتشم پیشنهادشده که باید طی رایزنی با خانواده مرحوم ابتهاج و استاندار گیلان به نتیجه نهایی برسیم، بیان کرد: فرصت تاریخی برای مردم فرهنگ دوست گیلان است زیرا باوجوداینکه این شخصیت ادبی و فرهنگی گیلانی در آنسوی دنیا دار فانی را وداع گفته اما دولت، مسؤولین استانی و ازجمله مردم فهیم گیلانی مطالبه میکنند تا فرزند هنرمند آنها در خاک پرافتخار گیلان تدفین شود و این سندی از جامعه فرهیخته ونشان از غنای فرهنگ مردم فرهیخته رشت است.
کد خبر 697860
کتاب، ثروت امن از علیرضا پنجهیی
کتاب، ثروت امن
گویه:یک کتاب شعر از زیست پر هزینهی شاعر آغاز میشود، او بیش از هر کارمند و کارگری با هر تپش قلبش و تمام وقت سرباز ادبیات است، شاعر از کنار هیچ نوشته و منظری سطحی نمیگذرد به چیستی و چرایی آن نظر دارد، گاه حتا در خواب نخستین کلمات شعر بر زبانش جاری میشود، درست است از خواب شیرینتر نداریم اما نزد شاعران این باور 《دیگر》 است و از شعر شیرینتر نداریم، اولویت او سلامتیآش حتا نیست ، بلکه شعر است، او داوطلب مرارت و رنج است ،بیمار که میشود میپندارد شاید حکمتی در این بیماری هست، شاید روزگار خواسته من درد این جماعت را با تن و جانم لمس کنم تا زبان دردشان باشم.
وقتی کتابی چاپ میکند یعنی از چند قلویی که در جنین دارد یکی را متولد کرده و احساس سرخوشی دارد و در فکر قلهای دیگریست که آبستن است، ۲: بنابراین وقتی کتابی از او چاپ میشود انتظار حمایت دارد، سربازان بی ادعای ادبیات را دریابید. حال ادبیات اصلن خوب نیست، ادبیات که راکد بماند فرهنگ و اقتصاد و اخلاق جامعه رو به سقوط میرود، خرید و هدیهی کتاب در بازدیدها و جشنها و چشمروشنیها هدیهی چشمهایست که طلا و جواهر از آن میتراود. کتابخانههای خانههای ما نیاز به مخفی شدن در گاو صندوق ندارند، زمانی ناگزیر به فروش چند دیوان از اشعار قدما شدم قیمت بیست ریالیشان را پنجهزار تومان فروختم، خب کم از سود سکه نداشت برایم، آنها آسوده و بی هراس از دست سارقان اموال در گوشهی کتابخانه ما را نگاه میکنند. اگر با چشم دل ببینیم کلمههاشان در فضای خانه در حرکتاند ، و دارند به ما و اعضای خانواده هنر زندگی یاد میدهند.
۹ امرداد ۱۴۰۱
علیرضاپنجهای
چامک آرزو تکبیت علیرضا پنجهای
آرزو
روزگارا! تلخیات از ما بگیر
کام ما را تلختر از این مکن
علیرضا پنجهای
#چامک تکبیت
چامکی تازه از علیرضا پنجهای
تا نگاه از تو نهگیرم
نهنگاهیده تورایم
۱۱ اَمرداد۱۴۰۰
#علی_رضا_پنجه_ای
#چامک
.
#شعر #ایران #رشت #گیلان #شمال #نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_کردی_تاتی
#شعر #شعر_پارسی #شعر_فارسی #نقد #فرم #شاعر
#کتاب_شعر #عاشقانه #شعر_کوتاه #شاعر #ایران #رشت #گیلان #شعر_اجتماعی #شعر_ایران #شعر_سپید_کوتاه
#chamak #gilan #rasht #ilovemydog
ww.panjeei.ir
#afghanistan #tajikistan
#poetry
https://www.instagram.com/p/CSlsWgeqRhK/?utm_medium=copy_link
یک چامک قدمایی ( تکبیت ) از علیرضا پنجهای
یک چامک قدمایی تکبیت:
هیچ بغضی در من از امروز و فردایم نبود
بی سبب هر روز را گز از پی فردا زدیم
علیرضا پنجهای
https://instagram.com/stories/ar_panjeei/2636486492006589344?utm_medium=share_sheet
ارس را ، شعر تازهای از علیرضا پنجهای
ارس را
《رودارود که گذرد》
رنگ لحظه دارد این
لحظهلحظهها که همه توراست
رنگ این همه عمر
رودارود که رفت و بر نگشت
که میروی
بهدریا که پیوستی
نامم را
سپردی اگر که بهخاطر
از من تورا سلام
از تو مرا فراموش نهیاد
۲۵ پروردین ۱۴۰۰
علیرضا پنجهای
گویه، دربارهی شاملو ، علیرضا پنجهای
گویه: برخی شاعران شهاباند، برخی ستاره و برخی ستارهی دنباله دار شاملو دنبال هاش شهاب و ستاره و ستاره های دمبالهدار تازهای بر کهکشان شعر ما و جهان افزود، انوشه یاد ماناد.
۲۱ آذر ۱۳۹۹ خورشیدی، رشت
#علی_رضا_پنجه_ای
https://t.me/Alirezapanjeei/3696
تاریخ معاصر تهران مدیون منظومههای سپانلوست، گفتوگوی فرهیختگان با علیرضا پنجهای
گفتوگو با علیرضا پنجهای، شاعر و روزنامهنگار
تاریخ معاصر تهران مدیون منظومههای سپانلوست
روزنامه فرهيختگان:
مقدمه:علیرضا پنجهای را هم شاعر و هم روزنامهنگار میدانیم. آثارش هم گواه این است كه بر هر دو كار مسلط است. او كه این روزها میانسالی را میگذراند، به جز فعالیت حرفهای در نشریات، اولین دفتر شعرش را با عنوان «سوگ پاییزی» در ۱۷ سالگی به چاپ رسانده و چراغ شعرش تا به امروز روشن است. «هم نفس سروهای جوان»، «آن سوی مرز باد»، «برشی از ستاره هذیانی»، «گزینهی شعر گیلان»، «عشق اول»، و اخیرا «شب هیچوقت نمیخوابد» و «پیامبر كوچك» از دیگر دفترهای شعر این شاعر است. با علیرضا پنجهای پیرامون شعر «نام تمامی مردگان یحییست» و ویژگیهای شعر محمدعلی سپانلو گفتوگویی كوتاه داشتهایم.
در میان اهالی ادبیات نقل است كه شما برای نخستین بار شعر معروف «نام تمام مردگان یحیی ست» آقای سپانلو را به چاپ رساندید. این اثر چه سالی و در كدام نشریه به چاپ رسید؟
به گمانم سال ۶۷ بود، در واقع از شماره دوم ویژه هنر و ادبیات «كادح» كه آن روزها زندهیاد صالحپور و من و بهزاد عشقی (از اعضای شورای دبیران نشریه) انتشار آن را پی گرفته بودیم. عشقی بیشتر به سینما میپرداخت و از دوستان دیگر نویسنده كه میشناخت اثر میگرفت. من هم دبیر شعر و نقد بودم، هم كار مدیریت داخلی نشریه را انجام میدادم و هم ناظر بر صفحهبندی و امور گرافیكی بودم.
قرار شده بود از سپانلو شعر گرفته شود، من گفتم میخواهم بعد از مطالعه روی آثارش مصاحبهای درخور شأن او در همان شماره داشته باشیم، این شد كه چندین پرسش كلیدی از سپانلو مطرح كردم. یادم هست مصاحبه جانانهای شد. از دو یا سه شعر سپانلو ناگزیر بودیم تنها از یك شعر استفاده كنیم. این بود كه از این میان «نام تمام مردگان یحیی ست» برای چاپ انتخاب شد. من مطمئن بودم كه این اثر ازجمله آثار ماندگار سپانلو برای جنگ خواهد بود. این اثر در ژانر خود یكی از آثار ارجمند شعر نیمایی در دهه ۶۰ بهشمار میرود.
چه ویژگیای در این شعر باعث شد شما علاقهمند به چاپش شوید؟
ویژگی این شعر مربوط به ساخت زبانی اثر است، اثری كه از دل جنگ بیرون آمده با قضاوتی شاعرانه از روایتها؛ راوی شعر شاعری است كه به خلق تصاویر ملموس اما استعاری نشسته است. سپانلو شاعر موفق منظومههای نو فارسی است. زبانش هر چند روایی است اما دلبستگی به تصویر دارد، منتها تصاویر او برگرفته از مظاهر زادبومی و پیرامون خود اوست و از سویی عینیت مظاهر مدنی در شعرهایش حرف اول را میزند.
بازخورد این اثر در جامعه ادبی و مطبوعاتی آن زمان پس از چاپ چگونه بود؟
ویژههای هنر و ادبیات گیلان در دهه ۶۰ همانند دهه ۴۰ كه شاهد انتشار «هنر و ادبیات بازار» توسط زندهیاد صالحپور بودیم، مورد توجه بسیاری قرار گرفته بود. استقبال از این شاعران و حتی بزرگان این عرصه، گیلان را به كانون انتشار ویژههای ادبی وزین و كمشائبه شهره كرده بود به همین دلیل جامعه ادبی روی شعرهای چاپ شده ما توجه و درنگ میكرد؛ شعر سپانلو هم خیلی زود در زبانها پیچید.
سپانلو معروف به شاعرِ تهران است، از دیدگاه شما چه عنصری در شعرش باعث شده چنین لقبی بگیرد؟
تاریخ معاصر تهران مدیون منظومههای سپانلوست. او مدنیترین شاعر ایران است. بهویژه زباندانیاش (فرانسه)، حقوقدانیاش (منطقِ حاكم بر محاكمات برای استدلال اتهام و دعوا) سبب شد كه شعر او بهره بسیاری از ویژگیهای جانبی شاعر برگزیند. او یكی از بافرهنگترین شاعران معاصر است كه در مصاحبه همیشه مطالب خواندنیای برای مخاطب داشته است.
اگر خاطرهای از آقای سپانلو دارید برای ما بفرمایید.
زندهیاد بیژن كلكی نقل میكرد كه پیش از شاملو و منوچهر شفیانی با همكاری او خوشه را انتشار میدادند، میگفت: «سپانلو جوان مستعدی بود كه ما با او مصاحبهای ترتیب دادیم، بعد در نبود صاحبامتیاز و مدیرمسوول عكس سپانلو را بردیم روی جلد و به خیال اینكه خوشه رفته زیر چاپ، دفتر نشریه را ترك كردیم. وقتی خوشه بیرون آمد دیدیم روی جلد عكس درشكه دارد، فهمیدیم كار كار مدیر مجله است. بعدها مدیرمسوول گفته بود: او هنوز جوان است و برایش زود است كه روی جلد بیاید.»
نیما راست گفته بود آنكه غربال دارد از پس قافله میآید. امروز لابد آن مدیرمسوول نیست شفیانی و كلكی هم، اما نام بزرگ محمدعلی سپانلو در شعر معاصر بیانگر درك صحیح آن روزنامهنگاران بود.
گفتوگو کننده:#سیدفرزام_حسینی
نظر علیرضا پنجهای در خصوص نامگذاری روز شعر بهنام شهریار
#علی_رضا_پنجه_ای
نظر علیرضا پنجهای در خصوص نامگذاری روز شعر بهنام شهریار در روزنامهی شهرآرا، ۲۷ شهریور۹۸، در گزارش وحید حسینی ایرانی با عنوان:
آیا نوبت به او میرسید:
من شهریار را شاعری بزرگ، فطری و مسلط و آگاه به ذات شعر میشناسم. شهریار بیشک یکی از بزرگان معاصر شعر قدمایی ماست، اما انصافن آیا او شاخصههای مورد نظر را برای روزآمدی و انتخاب اولی' در فهرست غولهای شعر ایران دارد؟ همازاین رو معتقدم _متاسفانه _ نامگذاری روز شعر بهنام او بدون کار کارشناسی و احصای اولیهی آرای نخبگان بهجهت علقههای تنیچند از تصمیمگیران صورت پذیرفته که از نظر من فاقد اعتبارهای لازم برای این نامگذاریست. صادقانه بگوییم شاعر ملی ما آیا جز حافظ کسی میتواند باشد؟ بهگمانم این تنها انتخابیست که همه را راضی نگه خواهد داشت. شاعری که ریشه در زندگی و فرهنگ ما دارد و کتابش کنار کتاب آیینی اغلب مردم ایران دیده و خوانده میشود و بیشترین اشعار اوست که نزد عوام و خواص از قرنها پیش مطرح است. در واقع به نظرم روز شعر بهتر است بهنام حافظ مزین شود و هر سال را طی یک آییننامهی انتخاباتی مصوب بهصورت همهجانبه و نه تنگنظرانه بهنام آن شاعر نامگذاری کنند هر استان و شهری نیز با الهام از روز شاعر ملی ایران حافظ یک شاعر کلاسیک و یک شاعر معاصر خود را بهنام شاعر سال استان برای نمونه: گیلان و شاعر برگزیدهی سال در شهر رشت یا لاهیجان یا فومن و آستارا و... انتخاب کنند. هر استان دیگر و مرکز و شهرهای مشمول این طرح همازاین رو. بنابراین پیشنهاد آییننامهی استانها و شهرها نیز توسط شوراهای شهری ملهم از آییننامهی انتخاب چهرهی سال تدوین و مصوب شود. بیگمان این مهم در سایهی رعایت حقوق یکایک آحاد جامعه در پناه قوانین مصوب سبب احساس نشاط در جامعه خواهد شد. احساسی که اکنون ما از آن داریم اعمال بخشنامه و دستور از بالا برای روز شعر است و نه جز این! در ضمن هر سال میتوانیم بهصورت همیشگی روز ملی شعر روز حافظ در نظر گیریم و هر سال شاعر سال ایران را فردوسی، یکسال مولوی یک سال نظامی، سعدی، صائب، بیدل ، شهریار، ابتهاج، نیما، شاملو ، فروغ و ... انتخاب کنیم. در پایان اگر در این مهم نیز مانند برخی از امور دولت دخالت کند و داستان آشنای خودی و ناخودی باز بر این مهم سایه افکند، مطمئنن از آنهمه برای جامعه ماحصلی بهدست نخواهد آمد.
گویه، آدمیت ما مگر جز گذشتن از جاه است، علیرضا پنجهای
آدمیت گم نیست، اگر که بیجاهاَش خواهیم. چرا که جاه ما همان آدمیت ماست و مقامی جز آدمیت و گذَشت ازچه؟ از من!که گذشتن از او ماراست افادهی جاودانگی.گرویی جز این مگر که هست؟ که از خویش در گذریم که بماناد مگر آدمیت. و چنین رویینتن مانیم، پاری...
آنی جز اینم نیست آرزو.
۲۲ اَمرداد۱۳۹۹
تازهنفسهای چامک در آینهی گویههای چامکانه: علیرضا پنجهای
تازهنفسهای چامک:
شفافم
بیلکه
دیده نمیشوم!
#اخگرکرفکوهی
#چامک
گویههای چامکانه:
گاه یک چامه و یا چامک اتفاق نیست، بیان خبری یک مکاشفهاست. بیکه "بیان خبری" بشود ذرهای از جوهره. روی گونههای بیان اینسان مکاشفات باید کار شود، چامه لزومن زایمان جنینی باری بههرجهت نیست، میتوان پیش از آنکه از اتاق زایمان به جهان بیرون راه یابد، مانند کوزهی روی بساط کوزهگری ریختش را تغییراتی داد، شاعر باید به کوزهگر خود را نزدیکتر گرداند تا مادر، شاعر مادر نیست، خدایگان کوزهاست و هر کوزه سرشتیست که با توانایی دستان او تنیده میشود. این خوی هر چه خوشتراشتر مقبولتر.
اول تیر ۱۳۹۹ خورشیدی
#علی_رضا_پنجهای
#چامک_کارگاه
گویه سودای جان ، علیرضا پنجهای
گویه: سودای جان
دل به معشوق سپار و سودایت جز او مباد، باقی قیل و قال دنیاست که به ما فیها ارزنی نهارزد. ۲۷ اردیبهشت ۹۹ #علی_رضا_پنجه_ای
گویه سودای جان ، علیرضا پنجهای
گویه: سودای جان
دل به معشوق سپار و سودایت جز او مباد، باقی قیل و قال دنیاست که به ما فیها ارزنی نهارزد. ۲۷ اردیبهشت ۹۹ #علی_رضا_پنجه_ای
برگردان چامهای از پل سلان/علیرضا پنجهای
دو بازگردان از یک متن
poul celan
KRISTALL
Nicht an meinen Lippen suche deinen Mund, nicht vorm Tor den Fremdling, nicht im Aug die Träne. Sieben Nächte höher wandert Rot zu Rot, sieben Herzen tiefer pocht die Hand ans Tor, sieben Rosen später rauscht der Brunnen.
پل سلان
جام
نهباش پیجوی دهانت بر لبانم
نهباش چشمبهراه ناآشنایی در آستانه،
نهباش با چشمان اشکبار
ورای هفت شب
سرخاسرخ
هفت دل ژرفاژرف دستکوبه کرده دروازه را
هفت گل سرخ
پس چشمه فوارهگی کناد
بازگردان: علیرضاپنجهای
بازگردان ۲
کریستال(جام)
نه انتظار نداشته باش که لبان من بشود دهان تو
نه انتطار منتظری غریبه بر آستانهی در مباش
نه منتظر چشمان اشکبار
آنسوی هفتشب
سرخ به سرخ
هفت دل در عمیق کوبش دست بر دروازه
هفت گل سرخ
بعد که
فواره پاشیده شد