علی‌رضا پنجه‌یی:گویه: هیچ امری متاع نیست

گویه:
هیچ امری متاع نیست
جز برای دلبری که هی می‌برد و پس می‌آورد_ دلت را_

هیچ امری متاع نیست

وقتی چراغ‌های زنبوری را از سقف ایوان خانه آویزان می‌کنم
و دورش چندین و چند حشره
پروانه
پشه
و نمی‌دانم چه و چه
می‌پرد و می‌سوزاند خودش را
عین ما
که نمی‌دانیم
داریم چه می‌کنیم با خودمان
اما آن‌که از سیاهی می‌آید
خوب می‌داند
آمده
خانه‌ی روشن از چراغ زنبوری را
از رونق بیندازد
مساله دیديد چقدر ساده بود!
همین!
جنگ‌ها همین‌قدر احمقانه
بین سیاهی
و ایوانی که چراغ زنبوری گیرانده
در می‌گیرد
صبح هم
دختر خانه
جارو به‌دست
پروانه‌ها
و سایر سوختگانِ گِردِ چراغ زنبوری را جارو می‌کند
تا ایوان
برای شبى دیگر
آماده شود.
۴ تیر ۱۴۰۴
علی‌رضا پنجه‌يی

گویه: صرفیدن علی‌رضا پنجه‌یی

گویه:

صرفیدن

هیچ رفتی آمدی نه‌دارد اگر رفتی آمدی نداشته باشد یا آمدی به رفتی معطوف. بیا که علقه‌ها به عطف همین رفت ها بی‌آید. حدود و ثغوری نه‌بایست چه؟ نه‌شایست که میل به دل است و عقل دست و پاگیر. پس بکوش! به آمد! که رفتن صرفیدنی جز من تورا و ما شما را و ایشان‌مان نیست. بس! همان را که می‌آیم و می‌روی که می‌آیی و می‌آید بل بیاییم تا ببینیم که بیایند و ببینند هم‌ایشان را به‌گاه آن که بیایند . ما را تکلیف جز این همه را راه تا به کجاست؟، پاری... پیاده شویم که هم باری نی‌افزاییم، هم حجت بر ارباب_ وجدان_ تمام گردانیم.

۱۲ دی ۱۴۰۱

علی‌رضا پنجه‌یی

گویه: حقیقت، علی‌رضا پنجه‌یی

گویه:

حقیقت نه پله ،كه پله‌کان است
۱۹ شهریور۱۴۰۱
علی‌رضا پنجه‌یی
#چانش
#گویه

گویه: چامک، اشاره‌ای و نگاهی! علی‌رضا پنجه‌یی

چامک، اشاره‌ای و نگاهی!
گویه:
چامک از شما می‌طلبد تا به بهانه‌ی مدیریت در وجه اتمیک، واژه‌ها را درونی نشده، مهندسی نکنید؛ اکسیر چامک در هیات گوهر بر انگشتری اگر نقش‌بند جلوه‌گر شود، نیاز به شرح کشاف ندارد؛ این تغنی و بی‌نیازی توسط کلیدواژه‌ها به مثابه‌ی نشانه در بینامتنیت آن مستور است. در واقع نیاز نیست کوه فیروزه را به دوش کشیم چه را که خود همان قطعه از فیروزه کافی‌ست که صیقلی می‌یابد و نقش‌بند انگشتری می‌شود؛ این‌که با جاگیری انگشتر بر انگشت از طریق دست آدمی به اشارت هزار نکته‌ی باریک‌تر ز موی با تو سخن دارد، یعنی که به دور دست نگاه! و تو خود خواهی خواند از این دست انگشت و انگشتری و فیروزه را در یک دم و آن که خود آن لحظه حدیث مفصل است زین مجمل!
اول شهریور ۱۴۰۱
#علی_رضا_پنجه‌_یی
#کارگاه_چامک

گویه: چامک، اشاره‌ای و نگاهی! علی‌رضا پنجه‌یی

چامک، اشاره‌ای و نگاهی!
گویه:
چامک از شما می‌طلبد تا به بهانه‌ی مدیریت در وجه اتمیک، واژه‌ها را درونی نشده، مهندسی نکنید؛ اکسیر چامک در هیات گوهر بر انگشتری اگر نقش‌بند جلوه‌گر شود، نیاز به شرح کشاف ندارد؛ این تغنی و بی‌نیازی توسط کلیدواژه‌ها به مثابه‌ی نشانه در بینامتنیت آن مستور است. در واقع نیاز نیست کوه فیروزه را به دوش کشیم چه را که خود همان قطعه از فیروزه کافی‌ست که صیقلی می‌یابد و نقش‌بند انگشتری می‌شود؛ این‌که با جاگیری انگشتر بر انگشت از طریق دست آدمی به اشارت هزار نکته‌ی باریک‌تر ز موی با تو سخن دارد، یعنی که به دور دست نگاه! و تو خود خواهی خواند از این دست انگشت و انگشتری و فیروزه را در یک دم و آن که خود آن لحظه حدیث مفصل است زین مجمل!
اول شهریور ۱۴۰۱
#علی_رضا_پنجه‌_یی
#کارگاه_چامک

پرسش و پاسخ در باب چامک عام و خاص علی‌رضا پنجه‌یی

پرسش و پاسخ در باب چامک عام و خاص

هر شعری با چند پاگرد و در چند پاراگراف در یک ورق و لوح به‌صورت عام می‌تواند چامک تلقی شود اما نه چامک خاص. ببینید چامک دو وظیفه دارد یکی اطلاق تمام شعرهای کوتاه دنیا در زبان پارسی از قدیم تا جدید با عنوان چامک ، به جای شعر کوتاه که مرکب است و خب کار زبان یکی همین است که بدعت و نوآوری کند و ما یک نام‌گذاری برای هر قالب و شعر کهنه و نو و بیگانه در زبان پارسی کردیم در واقع به چامه که معادل شعر است یک کاف تصغیر افزودیم که البته واژه‌ی چامک نداشتیم ما و از چامه ساختیمش. مانند دخترک که کافش دلالت به کوچکی و کم سن و سالی دختر می‌کند بنابراین شایسته است ما سربازان ادبیات پس از نام‌گذاری چامک این نام را فراوانی بخشیم و بگویبم چامک به شعر کوتاه اطلاق می‌شود در زبان پارسی . این برای ادبیات پارسی خوب نیست که یک قالب از شعر هجایی ژاپن بشود نام هر شعر کوتاهش مگر زبان پارسی یکی از زایش‌مندترین زبان‌ها با قابلیت ساخت واژه‌گان متعدد نیست؟ سپس ما برای این نام عام چامک یک عنوان خاص هم ساختیم یعنی تئوریزه کردیم ، و این مهم ذره ذره در طول سالیانی چند محقق شد تا چامک خاص ما یا همان چامکی که از جوهر خالص چامک تغذیه می‌کند را به دنیای ادبیات معرفی کنیم، خود من شعرهای کوتاهم گاه مشمول چامک عام می‌شود و گاه چامک خاص. در واقع هدف ما از چامک‌های عام رسیدن به اکسیر و جوهره‌ی چامک خاص است ولاغیر و آن برازنده‌ترین مروارید این صدف است . چرا که گفته آمده: کلمات بسیار تباهی معناست.
#علی_رضا_پنجه_ای
۲۴ امرداد ۱۴۰۱

#کارگاه_چامک

کتاب، ثروت امن از علی‌رضا پنجه‌یی

کتاب، ثروت امن
گویه:یک کتاب شعر از زیست پر هزینه‌ی شاعر آغاز می‌شود، او بیش از هر کارمند و کارگری با هر تپش قلبش و تمام وقت سرباز ادبیات است، شاعر از کنار هیچ نوشته و منظری سطحی نمی‌گذرد به چیستی و چرایی آن نظر دارد، گاه حتا در خواب نخستین کلمات شعر بر زبانش جاری می‌شود، درست است از خواب شیرین‌تر نداریم اما نزد شاعران این باور 《دیگر》 است و از شعر شیرین‌تر نداریم، اولویت او سلامتی‌آش حتا نیست ، بل‌که شعر است، او داوطلب مرارت و رنج است ،بیمار که می‌شود می‌پندارد  شاید حکمتی  در این بیماری هست، شاید روزگار خواسته من درد این جماعت را با تن و جانم لمس کنم  تا زبان‌ دردشان باشم.
وقتی کتابی چاپ می‌کند یعنی از چند قلویی که در جنین دارد یکی را متولد کرده و  احساس سرخوشی دارد و در فکر قل‌های دیگری‌ست که آبستن است، ۲: بنابراین وقتی کتابی از او چاپ می‌شود انتظار حمایت دارد، سربازان بی ادعای ادبیات را دریابید. حال ادبیات اصلن خوب نیست، ادبیات که راکد بماند فرهنگ و اقتصاد و اخلاق جامعه رو به سقوط می‌رود، خرید و هدیه‌ی کتاب در بازدیدها و جشن‌ها و چشم‌روشنی‌ها هدیه‌ی چشمه‌ای‌ست که طلا و جواهر از آن می‌تراود. کتاب‌خانه‌های خانه‌های ما نیاز به مخفی شدن در گاو صندوق ندارند، زمانی ناگزیر به فروش چند دیوان از اشعار قدما شدم قیمت بیست ریالی‌شان را پنج‌هزار تومان فروختم، خب کم از سود سکه نداشت برایم، آن‌ها آسوده و بی هراس از دست سارقان اموال  در گوشه‌ی کتاب‌خانه  ما را نگاه می‌کنند. اگر با چشم دل ببینیم کلمه‌هاشان در فضای خانه  در حرکت‌اند ، و دارند به ما و اعضای خانواده هنر زندگی یاد می‌دهند.
۹ امرداد ۱۴۰۱
علی‌رضاپنجه‌ای

کتاب، ثروت امن یک کتاب شعر از زیست پر هزینه‌ی شاعر آغاز می‌شود، او بیش از هر کارمند و کارگری با هر تپش قلبش و تمام وقت سرباز ادبیات است، شاعر از کنار هیچ نوشته و منظری سطحی نمی‌گذرد به چیستی و چرایی آن نظر دارد، گاه حتا در خواب نخستین کلمات شعر بر زبانش جاری می‌شود، درست است از خواب شیرین‌تر نداریم اما نزد شاعران این باور 《دیگر》 است و از شعر شیرین‌تر نداریم، اولویت او سلامتی‌آش حتا نیست ، بل‌که شعر است، او داوطلب مرارت و رنج است ،بیمار که می‌شود می‌پندارد شاید حکمتی در این بیماری هست، شاید روزگار خواسته من درد این جماعت را با تن و جانم لمس کنم تا زبان‌ دردشان باشم. وقتی کتابی چاپ می‌کند یعنی از چند قلویی که در جنین دارد یکی را متولد کرده و احساس سرخوشی دارد و در فکر قل‌های دیگری‌ست که آبستن است، ۲: بنابراین وقتی کتابی از او چاپ می‌شود انتظار حمایت دارد، سربازان بی ادعای ادبیات را دریابید. حال ادبیات اصلن خوب نیست، ادبیات که راکد بماند فرهنگ و اقتصاد و اخلاق جامعه رو به سقوط می‌رود، خرید و هدیه‌ی کتاب در بازدیدها و جشن‌ها و چشم‌روشنی‌ها هدیه‌ی چشمه‌ای‌ست که طلا و جواهر از آن می‌تراود. کتاب‌خانه‌های خانه‌های ما نیاز به مخفی شدن در گاو صندوق ندارند، زمانی ناگزیر به فروش چند دیوان از اشعار قدما شدم قیمت بیست ریالی‌شان را پنج‌هزار تومان فروختم، خب کم از سود سکه نداشت برایم، آن‌ها آسوده و بی هراس از دست سارقان اموال در گوشه‌ی کتاب‌خانه ما را نگاه می‌کنند. اگر با چشم دل ببینیم کلمه‌هاشان در فضای خانه در حرکت‌اند ، و دارند به ما و اعضای خانواده هنر زندگی یاد می‌دهند. ۹ امرداد ۱۴۰۱ علی‌رضاپنجه‌ای

گویه:خاطره‌ها

گویه:

همه‌ی ما خاطره‌های هم‌ایم
هر عیش در آن  و دم تمام می‌شود، اما
این آرزوها و خاطره های ما هستند که ما را زنده نگه می‌دارند
.

۹ تیر ۱۴۰۰

علی‌رضا پنجه‌یی

گویه از واقعیت تا حقیقت، علی‌رضا پنجه‌یی

گویه:تلاش برای ثبت درست واقعیت کمک به  حقیقتی‌ست که چون چشمه‌ی جان هر لحظه تو را نیز در بر خواهد گرفت.
۵ دی ۱۴۰۰

#علی‌_رضا_پنجه‌_ای

جهان کتاب، نیازمند یک رنسانس واقعی است

جهان کتاب، نیازمند یک رنسانس واقعی است
علی‌رضا پنجه‌‌‌ای
شاعر و منتقد ادبی
 روزنامه‌ی ایران، شماره‌ی ۷۷۷۳، دوشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۰:
سال ۱۳۸۴ در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران که برای نخستین بار  در مصلی تهران برگزار می‌شد، با گوشی تلفنم که به امکانات آن زمان تلفن‌های همراه مجهز بود، نمونه‌ای از شعر دیجیتال پیشنهادی‌ام را با عنوان از شعرتوگراف تا شعر دبجیتالی [من شاعر شعر دیجیتالی هستم] به‌صورت کارگاهی اجرا کردم، همان‌جا بود که اعلام کردم، رفته‌رفته باید مهیای تغییر جدی شکلی _فرمت_ و محتوای درخور شاکله جدید مطالعه باشیم، ضرورت این‌که کتاب و نشریات نیازمند دیگرشدگی در ساختار حرفه‌ای از تهیه تا ارایه هستند، هم‌ از این رو تغییر برخی ابزار و ملاحظات مربوط به این تغییر ماهوی آگاهی در اطلاع‌رسانی و خلق آفرینه‌ی فرهنگی، رسانه‌ای و هنری را امری اجتناب‌ناپذیر اعلام کردم. در این بزنگاه بر بستر اینترنت، شکل بهره‌برداری و مراودات جوامع بشری در  فضای مجازی  مدام رشد و روزآمدی فزاینده یافته بود، به‌طوری که پساماشین تایپ و ساخت رایانه به عنوان سخت‌افزار و انواع اپلیکیشن‌ها، شکل نامه‌ و متن نگاری در اپلیکیشن‌های پیام‌رسان از رایانامه گرفته تا وبلاگ، وایبر، وتساپ، تلگرام، سیگنال و... نیز  به فیس‌بوک، توئیتر، اینستاگرام و اخیراً کلاب‌هاوس و حتا مراودات خدماتی، اداری و بانکی  تغییر  و بهتر گفته آید موجب دگردیسی در آگاهی‌رسانی و مناسبات  و مراودات جوامع انسانی شد.
در چنین بزنگاه تاریخی مکتوبات نیز به عنوان  امکانات ارتباط جمعی تغییر ماهیت یافت، طوری که دیگر باید این حقیقت را بپذیریم که  نباید آمار مطالعه را بر اساس تعداد پنجاه، صد، دویست تا نهایت پانصد و در بهترین حالت هزار نسخه،  نشریه و کتاب و مکتوبات ارایه داد و در شرایط گذار از وضعیت سنتی به وضعیت پرشتاب کنونی به داوری سطحی نشست، اگر چه هر وضعیت جدید محاسن و معایبی داشته باشد و این خود  در  چگونگی کیفیت  اطلاعات نقش به‌سزایی ایفا کرده است.  چرا که بر اساس معیار مکتوبات، به درستی آمار مطالعه‌، نگران کننده می‌نماید. آسیبی که چرخه‌ی نشر، اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی در چنین مقاطعی می‌بیند، آن‌چنان شکننده است که اگر درست هدایت نشود ممکن است سبب انواع خسران جبران ناپذیر روان‌شناسانه و جامعه‌شناسانه شود، چرا که اقشار آسیب‌پذیر در این چرخه بسیارند و از پشتوانه‌ی لازم مالی برای بازایستادن و احیای مجدد برخوردار نیستند. ‌البته در جوامعی مانند ما که سلایق معدودی جای نگاه حرفه‌ای و دانش‌محور  تصمیم می‌گیرد، چنداچند و مضاعف است. ‌از این منظر باید اذعان داشت چرخه‌ی نشر نیازمند یک رنسانس واقعی است و موکداً نیازمند فکر بکر و باز، به عنوان نمونه من شاعر وقتی در جایگاه تصمیم‌گیری قرار می‌‌گیرم در نهادی حول محور  فرهنگ، رسانه، هنر و ادب، نباید چون  با دوستان شاعر  بیشتر مراوده دارم و سلیقه‌ام خاص است پیرامون شعر ، باور خود را نیما‌محور بر باورهای دیگر ارجح دانم و تحمیل کنم بل جانب حق بر آن است که برنامه‌ها، بودجه و امکانات را بر اساس  مطالبات جامعه پیش برم، اگرچه خاستگاه من برآمده از فلان انجمن شعری باشد اما خواستگاه من در هیات گرداننده‌ی ساز و کار یک کلیت بینارشته‌ای قابلیت انعطاف دارد. بنابراین سزاور نیست که بایدها و نبایدهای درون انجمنی خود را به همه‌ی رشته‌ها تسری دهم. 
شمارگان نشریات و کتاب در بهترین حالت به واسطه‌ی تغییر ماهوی در شکل کاغذی و مکتوب، تمایل به ارایه به شکل مجازی دارد، بنابراین کوچک‌ترین خطا در سیاست‌‌گذاری و تدبیر، ناگزیری سونامی تاریخی پدیدآمده را بدل به جهنم خواهد ساخت. فهم این مهم که آفرینشگر حوزه‌ی فرهنگ، رسانه، هنر و ادب ذاتاً چون کارش آفرینش دیگر و افزودن به نگاه هنجار است، ارجحیت دارد، مضافاً از جوهره و ذات خرسند هنجارگریزی برخوردار است، و نباید با آن به مقابله برخاست و با اتخاذ سیاست‌های نادرست هنجارگریزی در برابر ذات آفرینش را به هنجارستیزی بدل کرد. واقعیت این است اگر این مهم نیز مانند بحران‌های طبیعی، با بی‌تدبیری‌های مسلسل‌وار مواجه شود دیری نخواهد پایید که قطار پیشرفت ما این‌بار برای آخرین‌بار از ریل خارج  و منهدم خواهد شد.

https://www.irannewspaper.ir/?nid=7773&pid=16&type=0

گویه، علی‌رضا پنجه‌ای

گویه: بمان و باز چاه به‌افکن کنار راه ،شعر مگر جزاین مردم‌آزاری‌ست ما را ۱۷تیر۱۴۰۰

#علی_رضا_پنجه_ای

گویه بهشت اندیشه

گویه:

حقیقت من و حقیقت تو اگر به حقیقت  ما نرسد همان حقیقت من و حقیقت تو و حقیقت در پستو باقی خواهد ماند. چالش و مفاهمه بهشت اندیشه‌است.

#علی‌_رضا_پنجه_ای

گویه:شعر(چامه) چیست؟

گویه:شعر چیست

شعر (چامه)تصرف زیباشناسانه دراندیشه، ذهن و زبان معیاراست

علی‌رضا پنجه‌ای

گویه، علی‌رضا پنجه‌ای


 گویه
جهان سرشار سوء‌تفاهم است، و ما چشم‌ها ، زبان و گوش‌های این تماشاییم.

هشتم، اسپند ۱۳۹۹ خورشیدی

علی‌رضا پنجه‌ای

گویه:در باره‌ی جای‌گاه و  شخصیت ادبی دکتر رضابراهنی به‌مناسبت زادروزش، علی‌رضا پنجه‌ای

گویه: دکتر #رضا_براهنی کلان‌شهری‌ست که همیشه در کوچه‌پس‌کوچه‌هاش چیزهایی خاص برای دیدن هست ، او در   نقد شعر طرفه  نبود، در به‌رخ‌کشاندن  جسارت یک منتقد اما کم‌نظیر بود، شاعر طراز اولی نشد اگر چه برخی‌شعرهایش با اندکی اغماض خواندنی‌ست، او افعال جعلی مولانا را زیر ذره‌بین برد، اما ماهیتن جهان معنوی مولانا با بینش مادی او ناسازگار بود، هم‌از‌این‌رو  بین سکنات عارفانه‌ی حضرت محمد بلخی  و او همذات پنداری محال می‌نمود، اما الهام از حضرت مولانا و ایجاد ظرفیت‌های  نوذهنی  در مبانی نظری و فلسفی شعر، کار کمی نه‌بود، او بود که قانع‌نشدن و تقدس زدایی را به‌یادمان آورد، رمان‌نویس طرازاولی نه‌شد اما مجموعن شخصیت تاثیرگذاری در ایجاد انگیزه‌ی دیگرشدگی شد، و نیز  شاگردان کارگاهش را یاد ندارد تا برای خود مشق 《بزرگی》 کنند تا  هی با رانتِ 《شاگرد براهنی هستم 》از ژورنالیسم  و نوخاستگان کم‌آگاه امتیاز خواهی  نکنند.
با این همه فقدانش کمی تا قسمتی می‌تواند سیمای ادبیات معاصر را مه‌آلود جلوه دهد. جای او اما همیشه در ذهن کرسی استادی ادبیات دانشگاه‌های کشور  خالی‌ست.
  ۲۱ آذر زادروز خالق《 ایرانه خانوم》 است، دیر بپاید  و تناروانش درست ماند. ایدون باد!

۲۱ آذر ۱۳۹۹ خورشیدی
#علی_رضا_پنجه_ای

گویه: حقیقت، علی‌رضا پنجه‌ای

گویه:

حقیقت معطلی دارد اما گم نمی‌ماند.

۲۱ آذر ۱۳۹۹ خورشیدی

#علی‌رضا پنجه‌ای

گویه، روشنفکری در جهان سوم، علی‌رضا پنجه‌ای

#گویه
یکی از مصائب روشنفکران از زیست در جهان سوم این است که به‌جز وقت تحمل زندان ، خود نیز برای دور ماندن از گزند حاکمان ‌ ناگزیرند  از خود در هزار توی سلولی خود محافظت کنند تا   از گزند در امان مانند ، نیز  چنین است که روشنفکر دگرخواه در جهان‌سوم هم در نقش زندانی هست، هم در نقش زندان‌بان خود!.
   #علی‌_رضا_پنجه_ای

۲۶مهر۱۳۹۹ خورشیدی

گویه، علی‌رضا پنجه‌ای، تصور کنیم یک روز به عمرمان باقی‌ست

 

گویه:
اگرطوری زندگی کنیم که انگار امروز آخرین روز زندگی ماست، آن زمان است که تازه می‌فهمیم چه‌قدر بد زندگی کرده‌ایم، حتا در آخرین روز زندگی اگر خودمان را به آدمیت نزدیک‌تر گردانیم، دست کم در آخرین لحظات عمرمان واقعیت من ِ خود را به حقیقتِ ما نزدیک‌تر ساخته‌ایم.

روزی که بفهمیم حیات ما قطعیت ناپذیر است، نسبیت در زندگی ما سبب خواهد شد که باورهای جزم‌اندیشانه‌ی سیاه یا سپیدِ  و ایده‌آلیستی خود_ هم‌چون تقسیم همه‌‌ی گزاره‌ها به خیر و شر_ را کنار بگذاریم،  تلاش کنیم سبک‌سرانه با آبروی صاحب آبرویی  بازی نکنیم، نه‌این‌که  چون  استعداد و نبوغ کسی آرزوی ماست به تخریبش بپردازیم؛ بر کسی پوشیده نیست که دو به هم زنی منش نکوهیده‌ای‌ست، هم‌ از این رو  کاری نکنیم که با ایجاد تنش و تفرقه، مهربانان را از مهربانی خسته کنیم  چه‌را؟  که دودش فقط  به چشم  جامعه خواهد رفت و عایدی‌ای از آن برای ما در بر نخواهد داشت. به آدم‌ها به‌مثابه‌ی تسهیل کننده‌ی سوداهامان ننگریم. به‌تر آن‌که بدانیم ناسپاس موجب گسست تاریخی می‌شود و مانع از آن که انسان‌های موثر و نخبه دریافت‌های خود را به نسل‌های رو به رو ، و در راه منتقل کنند، بد دلی اگر چه موقتن نیازهای پلشت روحیِ بیمارِ مبتلا به نوعی سادیسم ِِ بدجنسی را  بر طرف می‌کند، اما به جامعه آسیب جدی می‌زند. کار معلمی با دلسوزی و تاثیرگذاری در کارهای خلاقه به‌طور کیفی، نزد تنی‌چند از افراد  در جامعه بیش نیست، کاری نکنیم تا همین اندک آدم‌های توانا  آزرده شوند و گوشه بگیرند،  برای عوض شدن و به‌چالش‌گرفتن خود وقت بگذاریم، هر شب پیش از خواب جای مرور دیگران خود را مرور کنیم، مطمئنن این ما هستیم که می‌توانیم تغییر  اساسی ایجاد کنیم. بی‌که منتظر تغییر موضعی  در دیگران باشیم و یا  به قضاوت رفتار ایشان بنشینیم. ما هر یک محصول بسترهای ناسالم تربیتی در خانه ،مهد   مدرسه‌ ، کوی و برزن‌ایم، هر یک با کوله‌باری از انواع باورداشت‌های غلط،  نباید فکر کنیم چون دیگران مانند ما نیستند و یا نشده‌اند سزاوار تخریب و هرگونه منش بددلانه از سر انتقام‌اند، ما همه بی که حق انتخاب داشته باشیم هر یک میراث‌خوار مرده‌ریگ‌هایی هستیم که سزاوار نه ما هست و نه جامعه‌مان،بنابراین  تمام سعی‌مان  در زمان باقی، مصروفِ دور کردن این خصایص ناگوار از خود خواهد شد  و مرمت رفتارهایی ناخواسته و  مبتلابه همین فرهنگ بیمار،  هم‌از‌این سبب بایسته است که  پیش از خواب حتا برای آن‌ها که به هر دلیلی خواسته و ناخواسته اکنون از ما دور شده‌اند_ به احترام خاطرات مشترک_  آرزوهای نیک‌دلانه و سزاوار جامعه‌ی نوین انسانی کنیم، چرا که دریافته‌ایم شب همواره نمی‌پاید، چندان که روز؛ میل به دگرگونگی و تغییر در ذات هستی است. خود‌خواه ِ کیفی من برای خودِ کیفی ما باشیم . با ما باشیم، برای ما، ما باشیم!
اول مهر۱۳۹۹ خورشیدی

علی‌رضا پنجه‌ای

 

گویه، لزوم بهره از موسیقی در  علی‌رضا پنجه‌ای

گویه:
دوستان چامه و چامک‌ساز، جای عکس و نقش برای #آنک‌نگاری که می‌شود آن را #آنکانه نیز نامید،  موسیقی را هم مضافن به‌آزمایند و ببینند کمکی اگر به‌مخیله کرد که می‌تواند نشانی از  شور شاعرانه نزد ایشان داشته باشد،  اگر نه که چون در وضعیت به‌اقتراح گذاشتن 《عکس》 و 《نقش》 نوعی اقتباس 《بصری》 از 《کلام》 محسوب می‌شود. از نکات مشترک آسیب‌شناسی در بهره از  تصاویر واژگان  مشترکی‌ست که در برداشت از تصویر به ذهن شرکت کنندگان در مسابقه‌ی آنک‌نگاری‌ست، بله درست شنیده‌اید آنک نگاری نوعی اقتراح تصویری‌ست بین 《چامک‌سازان》،  اما در بهره از موسیقی این یارِ همیشه‌ی چامه، همواره منشا خلاقیت برای نوشتن متن، خلق نقاشی، تیاتر فیلم و... و چند البته برای  چامه‌سازی بوده است، هنگام شنیدن موسیقی نیروی رویاپردازی و مخیله به‌کار می‌افتد که ساروج  و موتیو  هرگونه کُنش چامه‌مدارانه برای چامه‌ساز است،  هم‌از‌این‌رو توصیه‌ی ما به نوخاستگان است که عزیزان مدام خود را در معرض موسیقی خاصه بدون کلام قرار دهید، چامه و چامک‌ را بلند بخوانید و بگوشید، چه‌را که هنرها روابط بین‌رشته‌ای دارند، بسا پسا دیدن یک تیاتر، فیلم یا پسا مطالعه‌ی یک رمان و خواندن و شنیدن یک چامه و چامک از دیگران احساس شور آفرینش در شما بیدار می‌شود، نیز از یاد نبرید در اثنای گوشیدن‌های چامه‌های خود و دیگران است که فکر و دغدغه‌ی ویرایش چامه و چامک _به‌ویژه  پسا بیاتیدن_  گوش، چشم و زبان(بصیرت چامه‌ورزانه) را برای ساخت چامه و چامک، هشیوار می‌دارد.
#چامه_کارگاه
#چامک_کارگاه
#علی_رضا_پنجه‌_ای

گویه، آدمیت ما  مگر جز گذشتن از جاه است، علی‌رضا  پنجه‌ای

آدمیت گم نیست، اگر که بی‌جاه‌اَش خواهیم. چرا که جاه ما همان آدمیت ماست و مقامی جز آدمیت و گذَشت ازچه‌؟ از من!که گذشتن از او ماراست  افاده‌ی جاودانگی.گرویی جز این مگر که ‌هست؟ که از خویش در گذریم که بماناد مگر آدمیت. و چنین رویین‌تن ‌مانیم، پاری...
آنی جز اینم نیست  آرزو.

۲۲ اَمرداد۱۳۹۹

گویه، علی‌رضا پنجه‌ای

#گویه
بین واقعیت و حقیقت طباقی نیست جز خیال ما!
۱۸ امرداد۱۳۹۹خورشیدی

علی‌‌رضا پنجه‌ای

گویه، علی‌رضا پنجه‌ای


#گویه
جهان را روایت نیست بل روایات است، هم از این رو  حقیقت دیریاب نماید
۱۸ امرداد۱۳۹۹خورشیدیعلی‌رضا پنجه‌ای
 

گویه ، علی‌‌رضا پنجه‌ای

#گویه

ما همه جزیی از یک واقعه‌ایم، واقعه‌ای از حقیقت گم
۱۷ اَمرداد۱۳۹۹ خورشیدی

#علی_رضا_پنجه_ای

https://t.me/Alirezapanjeei/3555

تازه‌‌نفس‌های چامک در آینه‌ی گویه‌های چامکانه: علی‌رضا پنجه‌ای

تازه‌نفس‌های چامک:

شفاف‌م
بی‌لکه
دیده‌ نمی‌شوم‌!

#اخگر‌کرفکوهی
#چامک

گویه‌های چامکانه:
گاه یک چامه و یا چامک  اتفاق نیست، بیان خبری یک مکاشفه‌است. بی‌که "بیان خبری" بشود ذره‌ای از جوهره. روی گونه‌های بیان این‌سان مکاشفات باید کار شود، چامه  لزومن زایمان جنینی باری به‌هرجهت نیست، می‌توان پیش از آن‌که از اتاق زایمان به جهان بیرون راه یابد، مانند کوزه‌ی روی بساط کوزه‌گری ریختش را  تغییراتی داد، شاعر باید  به کوزه‌گر خود را نزدیک‌تر گرداند تا مادر، شاعر مادر نیست، خدایگان کوزه‌‌است و هر کوزه سرشتی‌ست که با توانایی دستان او تنیده می‌شود. این خوی هر چه خوش‌تراش‌تر مقبول‌تر.
اول تیر ۱۳۹۹ خورشیدی
#علی_رضا_پنجه‌ای
#چامک_کارگاه

گویه سودای جان ، علی‌رضا پنجه‌ای

گویه: سودای جان

دل به معشوق سپار و سودایت جز او مباد، باقی قیل و قال دنیاست که به ما فیها ارزنی نه‌ارزد. ۲۷ اردی‌بهشت ۹۹ #علی_رضا_پنجه_ای

گویه سودای جان ، علی‌رضا پنجه‌ای

گویه: سودای جان

دل به معشوق سپار و سودایت جز او مباد، باقی قیل و قال دنیاست که به ما فیها ارزنی نه‌ارزد. ۲۷ اردی‌بهشت ۹۹ #علی_رضا_پنجه_ای

گویه پازلی به‌نام حقیقت

گویه

حقیقت،  پازلی‌‌ست  که گاه فقط تکه‌هایی از آن به‌دست ما می‌رسد، تکه‌هایی که لزومن همه‌ی حقیقت نیست. باید منتظر چیدن تکه‌های دیگر هم بود.

۱۵ اردی‌بهشت۹۹

#علی_رضا_پنجه_ای

رشت کرونا نود و هشت/ و یک گویه‌ی فلسفی پیرامون  کرونا /علی‌رضا پنجه‌ای

رشت کرونا نود و هشت
#علی_رضا_پنجه_ای
کجای شبانه‌هات چنین خلوت‌
                  _مگر که در خواب_
باران‌هات لذت بی‌چتر
بی‌کلاه...!
کجای از تو مرا کشت
رَشارَش ای همه وارَش!
نه‌می‌رَسم به بهارانی که در تو؟...

بگو! 
از بنفشه بگو!
سرفه‌اش  حالش؟
همیشه‌بهار
که قهرِ باغچه‌ کرد
آیا رَسید
به   آب‌های بهشت  آن‌سو؟
باز‌بارانت چه؟
شد آن‌قدر که ببارد رَشارَش 
که چُشم‌هامان  نه‌آوَرَد طاقت؟

این شهر
            نشد 
            همان شهر مردگان  آیا
که سویی‌
نه‌می‌دَمد هیچ
از کورسویی‌ش؟

بر  اسب باورش
نشسته سردار
بی‌شور   بی‌تاخت
چشم‌هاش
دل‌خسته‌
سپاه کلمات 
بی‌روح
خشک 
که شاخه به شاخه
با سرفه‌ها و
پی‌آپی تب‌ِ بالاش؟
       رد شده
از  دیوارِ چین انگار! 
       می‌بیند
    درختادرخت
         تناور
      می‌افتند
        رجارج 
        به‌خاک! 
گویی که 
هر نفس نفس‌!
افتاده به‌تک!  درفک!
ریه‌هاش
که
غرقه‌ات می‌کند لباریز  
به سیلاب
در تُندآب
سپیدرود
رود رودارود
بی‌خاطره 
از آهنگی که نیست
دست تا برشانه بگویدت:
《با تمرینات  فشرده‌تر
نگران نباش
می‌شوی به‌تر روزاروز  پسر》

شهر   شهرِ  گیلکانه‌‌‌لبخند
قصه‌ها     روایت‌ها
شهر   شهرِ فرنگی  
هفتاد و دو رنگی
چرخ و فلک‌ها دوره گرد
هی... بگرد گِردِ گِرداگَرد
آسیاب بچرخ
می‌چرخم 
تندتر بچرخ می‌چرخم
راه و بی‌راه
سبزه‌میدان  صفحه‌‌ی شطرنج‌
خالی‌ِ مهره‌ها
بی پیاده اسب و فیل 
رخارخِ  شاه
سیمانیِ میزها
خالیِ دمینوها
بی‌کاره‌ها   بازنشسته‌ها
زولبیاییِ کوچه‌ها
آشتی‌کنان
تکیه‌ی مستوفی
خالیِ سایه‌ 
آوازی بی‌نقاب
شسته سر و روش
با الکلِ درصد بالا
:《تو ای پری کجایی
که رخ نه‌می‌نمایی》

پیاده‌روها
چرخ‌های کبابی
سلانه
خلوتِ شهر
رو سوی خانه
گربه‌ها بی‌پناه
بی سهم ِ دست‌و دل‌بازیِ _       مشتری‌ها

تازه‌آباد     شهردیرینه خاموشان
دولت‌آباد   شهر تازه‌‌ خاموشان
مردگان
بی‌غسل  
بی‌کفن
بی‌تشییع
کجای روزگار عهدی چنین
با تو ما را...؟
از این همه عشق
پس سهم ما...؟
بازارِ مکاره؟
نقش نقاب‌ها؟
ماسک‌ها؟_ 
بس که رو کم آورده
رو کند
رو به‌رویِ دیگر ِ ما؟

بچه‌های شهر
چالش لبخند
راه به‌راه
سرِ چارراه تو اینستا 
پرچم ِ هشتگ‌‌    بالا
یعنی که ماها
پیروز
بر  هر چه هیولا...
کرونا!

نه لبخندی 
حتا اگر که از ته  دل
ورایِ قعر چاه

این‌روزها
خوداخود
با خود:
تمامِ تمام
طلب داریم
یک سال  شادی
از تو  ای خدا!
۱۳ اسپند ۹۸

گفتنی‌های نگفتنی:
۱_بنفشه و همیشه‌بهار نیز نام گل‌ها
۲_یادایادِ  احمد آهنگی مربی پیشین باشگاه سپیدرود که ریه‌هایش توان رویایی نداشت.
۳_تازه‌آباد و دولت‌آباد گورستان دیرین و جدید رشت
۴_آشتی‌کنان، تکیه‌ی مستوفی و سبزه‌میدان محله‌های پیرامونی خانه‌ی مادری هوشنگ ابتهاج و گلچین گیلانی

صدای شاعر را در تلگرام بشنوید:
https://t.me/Alirezapanjeei/3396

■□■

گویه:
کرونا فیلسوف ِ کلانی‌ست که کلان‌باورها را هدف‌گذاری و به‌چالش گرفته‌است. دگمه‌های دگماتیسم را آهسته آهسته باز کرده تا عریانی‌اش را بنمایاند. هم‌چون خدایی‌ست مقتدر و یگانه که آمده خدایان باور ما  را به‌سخره گیرد. کرونا قابلیت آن دارد که پدیده‌های هستی‌شناسانه و جامعه‌شناسی را به پیش و پسا خود تقسیم کند. او فیلسوفی یکه و بسیط‌المنظر است. فیلسوفی انقلابی!
۱۲ اسپند۹۸
#علی_رضا_پنجه_ای

گویه از علی رضا پنجه‌ای

شعر ،حس نامحسوسات است.