گویه، علیرضا پنجهای، تصور کنیم یک روز به عمرمان باقیست
گویه:
اگرطوری زندگی کنیم که انگار امروز آخرین روز زندگی ماست، آن زمان است که تازه میفهمیم چهقدر بد زندگی کردهایم، حتا در آخرین روز زندگی اگر خودمان را به آدمیت نزدیکتر گردانیم، دست کم در آخرین لحظات عمرمان واقعیت من ِ خود را به حقیقتِ ما نزدیکتر ساختهایم.
روزی که بفهمیم حیات ما قطعیت ناپذیر است، نسبیت در زندگی ما سبب خواهد شد که باورهای جزماندیشانهی سیاه یا سپیدِ و ایدهآلیستی خود_ همچون تقسیم همهی گزارهها به خیر و شر_ را کنار بگذاریم، تلاش کنیم سبکسرانه با آبروی صاحب آبرویی بازی نکنیم، نهاینکه چون استعداد و نبوغ کسی آرزوی ماست به تخریبش بپردازیم؛ بر کسی پوشیده نیست که دو به هم زنی منش نکوهیدهایست، هم از این رو کاری نکنیم که با ایجاد تنش و تفرقه، مهربانان را از مهربانی خسته کنیم چهرا؟ که دودش فقط به چشم جامعه خواهد رفت و عایدیای از آن برای ما در بر نخواهد داشت. به آدمها بهمثابهی تسهیل کنندهی سوداهامان ننگریم. بهتر آنکه بدانیم ناسپاس موجب گسست تاریخی میشود و مانع از آن که انسانهای موثر و نخبه دریافتهای خود را به نسلهای رو به رو ، و در راه منتقل کنند، بد دلی اگر چه موقتن نیازهای پلشت روحیِ بیمارِ مبتلا به نوعی سادیسم ِِ بدجنسی را بر طرف میکند، اما به جامعه آسیب جدی میزند. کار معلمی با دلسوزی و تاثیرگذاری در کارهای خلاقه بهطور کیفی، نزد تنیچند از افراد در جامعه بیش نیست، کاری نکنیم تا همین اندک آدمهای توانا آزرده شوند و گوشه بگیرند، برای عوض شدن و بهچالشگرفتن خود وقت بگذاریم، هر شب پیش از خواب جای مرور دیگران خود را مرور کنیم، مطمئنن این ما هستیم که میتوانیم تغییر اساسی ایجاد کنیم. بیکه منتظر تغییر موضعی در دیگران باشیم و یا به قضاوت رفتار ایشان بنشینیم. ما هر یک محصول بسترهای ناسالم تربیتی در خانه ،مهد مدرسه ، کوی و برزنایم، هر یک با کولهباری از انواع باورداشتهای غلط، نباید فکر کنیم چون دیگران مانند ما نیستند و یا نشدهاند سزاوار تخریب و هرگونه منش بددلانه از سر انتقاماند، ما همه بی که حق انتخاب داشته باشیم هر یک میراثخوار مردهریگهایی هستیم که سزاوار نه ما هست و نه جامعهمان،بنابراین تمام سعیمان در زمان باقی، مصروفِ دور کردن این خصایص ناگوار از خود خواهد شد و مرمت رفتارهایی ناخواسته و مبتلابه همین فرهنگ بیمار، همازاین سبب بایسته است که پیش از خواب حتا برای آنها که به هر دلیلی خواسته و ناخواسته اکنون از ما دور شدهاند_ به احترام خاطرات مشترک_ آرزوهای نیکدلانه و سزاوار جامعهی نوین انسانی کنیم، چرا که دریافتهایم شب همواره نمیپاید، چندان که روز؛ میل به دگرگونگی و تغییر در ذات هستی است. خودخواه ِ کیفی من برای خودِ کیفی ما باشیم . با ما باشیم، برای ما، ما باشیم!
اول مهر۱۳۹۹ خورشیدی
علیرضا پنجهای