نشست کارگاه شعر در خانهی فرهنگ گیلان:علىرضا پنجهیی: شعر، معشوقهی تمامیتخواه زندگیست
بالاگذار
شاید جاهایی یک شاعر واقعی از زندگی غافل شود و جذب جادوی شعر ،زندگی را به نفع شعر مصادره کند. یعنی توجهاش تمام به شعر این معشوقهی تمامیتخواه شود و به سایر ارکان زندگی بیتوجه شود، مگر ندیدیم یا نخواندیم از شاعران بزرگ که فقط در خدمت شعر بودند و همسر و کار و خانواد را قربانی هنر خود کردند، این تمامیتخواهی مخل زندگی معمولی و رایج است، اگرچه در کل زندگی هنرمندانه عاری از نوعی حرفهییگری نیست و شاخصهها و محدودیتهای خود را دارد، من معتقدم ادبیات، درمان حسرتهای خالقان ادبیات است. شاعران با باورهاشان شعر مینویسند و اغلب روند زندگی مغایر باورهای شاعرانه پیش میرود . من بعد از ۲۲ سال کار اداری، علیرغم عشقم به رشد شهرم، در واقع از مناسبات خشک، بی روح و ریامحور اداری که در آن مهارت و نخبگی هرگز در راس نخواهد بود، بلکه در زیر دست خواهد ماند، فرار کردم، چون همان دغدغهها ،در رعایت آدمی و میل به فداکاری و گذشت از منافع شخصی به نفع پیشرفت جامعه در مناسبات بروکراتیک آزار دهنده و با روحیات من سازگار نبود و البته همچنان نیست. خیلی از ما کارهایی را برای زندگی انجام میدهیم که مغایر روحیات هنری ماست، در جاهایی قرار میگیریم که دوست نداریم؛ اما آن شاعری موفق است که بتواند ناسازگاریها را مدیریت و سازگار با روح شعر کند.
خالق مجموعه شعر 《پیامبر کوچک》 در ادامه افزود: من به الهام شاعرانه و چیزی شبیه الهام منسوب به پیامبرانه اعتقاد دارم، البته عوامل دخیل در آن آنیت خلق شعر را باید دانشمندان آنالیز و تشریح کنند، حال نقش هورمون یا روان آدمی چه حسی از حواس ویژه را به غلیان میآورد که در شیرینی خواب چند بار بلند میشوی دمبال مداد و قلم و کاغذ میگردی، یا گوشی موبایلت تا مرور آن《هدیهی خدایان》 در حافظه آنیت خود را از دست ندهد و تو بتوانی تا نپریده از ذهن ثبتش کنی و بعد خب آن کوششها و دانستههاست که به کمک جوهره، کشتی شعر را در شور و طغیان و طوفان ذهن، در آنیت شعری پیش میبرد. تا بعد که از ما دور شد اگر شعر نگارشی باشد ببینیش و از کاستیهایش بکاهی یا بر آن بیفزایی، اگر شعر خواندنی باشد بیان و اجرا شود تا پسا ضبط آن ، چند بار بشنویش و یحتمل اصلاح کنی، تا شاعر زنده است نمیتوانیم بگوییم آخرین نسخه از شعر فلان شاعر ،چون پس از اینهمه کار روی آن در رسانهای منعکس هم شود حتی کتاب هم بشود در چند چاپ ، باز توسط شاعر ممکن است ویرایش شود. بارها از خواب بیدار شدهام و شعر نوشتهام. هیچگاه سراغ شعر نرفتهام همیشه او در من درونی شده و بیرون زده.
وی در باب زیبایی در شعر گفت: زیبایی، جز تناسب بین اجزای نحوی و ساختی شعر و صنایع بلاغی نیست هر شعری بازتاب عیار خود است. یعنی هر آنچه شاعر قصد آن کرده، و ماحصل آن چه از کار در آمده. شعر باید بر اساس وضعیت اختیار شده توسط شاعر پاسخگوی طبع مخاطب باشد، من ممکن است دوست نزدیک شما باشم اما الزاماً مخاطب شعر شما نباشم،در واقع مخاطب در برخورد با جهانبینی، میدان واژگانی و رفتار شاعر با کلمات است که تحت تأثیر آفرینه قرار میگیرد.اگر آفرینه رد بر جا گذاشت،این رد روزهاو زمان مدیدیگاه هم تا آخر هستی با مخاطب خود باقیخواهد ماند، شعر باید به قامت ذهن مخاطب آن شعر بیاید، فقط در شعرهای پابلیک ما با گستره و تعدد مخاطب مواجهایم،در واقع میزان غلظت جوهره و مخاطب سنجی،چون اصل اول مناسبات رسانهای مخاطب سنجیاست و خب شعر یک رسانه است،این عوامل دخیلاند در استقبال از شعر. مخاطب باید باورت داشته باشد تا مخاطبت باشد،اغلب مناسبات فضای مجازی بر تعارف است، نه باور، فالوورها هم لزوماً مخاطب شعر نیستند،اگرچه مخاطب چهرهی هنرمندانهی هنرمند هستند.سودایی که شاعر با مخاطب برسر شعر دارد آن قدر و اندازهی شعر بهگمانم آنجاست که پدیدار میشود، وقتی شما شعری را خواندی، شاعر دیگری که مخاطب شماست بگویدایکاش این شعر را من گفته بودم.
بقیه در ص۲👇
https://t.me/davat1394/17138
بقیه از صفحهی یک
پنجهای دربارهی وضعیت شعرهای معاصر گفت: اکثر شعرهای امروز آفرينه هستند و اثر نیستند. یعنی متنها شاعرانه و مغایر نحو زبان رایج هستند، اما اثر و ردی از خود برجا نمیگذارند. اگر آفرینهای میخواهد اثر باشد، باید خود را به مخاطب تحمیل کند و در ذهن آن حک کند خود را، همچنین باید یک شاعر جوان بداند که در مسیری قدم گذاشته که شاعران بزرگی پیشتر چنان ردی از خود بر جا گذاشتهاند که تو باید راهی دیگر زنی، بهقول حافظ راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد، شعری بخوان که با آن رطل گران توان زد. . بنابراین فقدان جهانبینی و تقلید از هم و مدام برای بزرگ خواندنت از فلاسفهای نام بردن و گنده کردن بیشتر ایشان که یعنی ما هم دارای کلاس هستیم و خواندهایم، مخلص کلام : اسنوبیسم و بیگانهپرستی و باور نکردن خود! همینها آسیبشناسی راهند، چاره؟ باید از سرچشمهها آگاهی یابیم. بسیاری از آرای فلاسفه و مبتلابه آن خلق آثار از جوهره کمترین بهره را گرفتهاند، جوهره یا همان گوهر در زبان پارسی مهم است، دغدغههای جغرافیای هر فرهنگی با دیگری جداست، باید تحلیل مشخص از شرایط مشخص داشت، اغلب ما با آثاری مواجهایم که شیر بی یال و دم و اشکماند، نباید خودنویس نباشی، خودت را بنویس ، تابع طبیعت خود باش، از سرچشمه که سرشار شده باشی جوهرهات آدابتهی تغذیه از ریشههاست ، منبع مطالعات که دست چندم باشد از تو چیز مهمی بیرون نخواهد زد، بسیاری از شاهکارهای آفریده شدهی دنیای ادبیات وام گرفته از کتابهایی چون تورات، اوستا، انجیل و قرآن ، ریگ ودا، اوپانیشاد و... باورها و فرهنگاقواماند، دانستن تاریخ تمدن بر هر اندیشهورزی واجب است، وقتی اینها را میخوانیم متوجه میشویم که ریشهی الهام متفکران و شاعران از کجاست ، آن احساسات را به محسوسات بدل کردن را نیما از کدام افلاطون بر گرفته،چرا که ذهن فرآوری میکند و مجدداً آن را در پوششی نو به ما عرضه میکند. مضمون اشعار مولانا و حافظ در واقع ترجمان باورهای قرآنی نیست؟. البته هر کدام با رندی و زیرکی و تبحری که در بحث رتوریک داشتند توانستند، با افرینهی خود رد بر جا نهند، و اثرمند ظاهر شوند؛ اثرگذاری، همازاین روست؛ به گونهای که قرنهاست ذهن ما در حال نشخوار بازخورد آثار باشکوه ایشان است.
در ادامه این کارگاه چهرههایی چون آیدا برنو، فائزه قدیمی، ماندانا قربانی، مریم شجاع، داوود شعبانزاده، سپیده داداشزاده، رها برنجکار، نازنین تنهایی، حامد بشارتی، اعظم اسعدی و مزدک پنجهای شعر خواندند و پیرامون برخی از اشعار نظراتی از سوی علیرضا پنجهیی و سایرین مطرح شد.
#خانه_فرهنگ_گیلان
#کارگاه_شعر
عکسهای مراسم در تلگرام زیر: