یلدا
 
حوالی خدا
ساکت‌تر از درون من است 
من 
مرده‌ی نه‌مرده‌ی رستاخیز در منم 
حوالی خدا 
تاریک‌تر از درون من است 
آفتابی که 
ساعت شماطه‌دارش نه‌زنگیده 
تا کامروا باشد 
از بس تا صبح 
برای این‌همه 
حافظ به تفال گرفته 
که نه‌می‌داند 
فردا دوشنبه‌ی بعد از دیدار 
با دخترِ گیسو بلندِ سیه‌چرده‌ی سُریانی‌ست 
با اناری در دست 
کنار چنگی که به‌دل نمی‌زند این‌بار 
هی اما زخمه می‌زند 
بر زخم‌های این‌همه سال‌آسال 
که دیرم است دیر 
از بس‌که 
  به‌من 
  نه‌می‌رسی

 ۲۷ آذر ۱۳۹۹ خورشیدی 
علی‌رضا پنجه‌ای
#علی_رضا_پنجه_ای
#یلدا
#یلدا_شعر
#شعر
#چامه
#poetry #rasht 
www.panjeei.ir
https://t.me/Alirezapanjeei
@alireza.panjeei