گفت و گو ی تلفنی با علی رضا پنجه ای  

به بهانه ی انتشار کتاب های" شب هیچ وقت نمی خوابد" و "پیامبر کوچک"

سجاد صاحبان زند

panjeie1

 

یک نکته ای که در کتاب شما دیده شده در واقع شکل دیداری آنهاست ، این که کسی که شعر را می خواند و می شنود یک تلقی در دو سو دارد وقتی می بیند یک تلقی دیگری  برای نمونه در کتاب پیامبر کوچک، مشکل است شما باید خود شعر آینه را ببینید تا آن مفهوم را حس کنید ؛ می خواهم این را بپرسم که با توجه به این که ما ایرانی ها عادت داریم شعر را بشنویم تا ببینیم ، در واقع این حس خطر را نداشتید که یک سری از مخاطبان خودتان را به واسطه این شکل گرافیکی یا دیداری از دست بدهید ؟

جناب آقای صاحبان زند ! ذات یک اثر مدرن اصولاً بخشی از اقشار مخاطبین خود  را کنار گذاشتن است . به واسطه ی این که جامعه از سطوح مختلفی به لحاظ فرهنگی برخوردار است و شاعر نمی تواند مگر این که ترانه سرا باشد ، مگر این که شعرهای پوپولیستی بگوید که صرفاً تمام سطوح مردم برایش دغدغه  باشد . اما در مورد این گونه شعر ، این دغدغه ها خاص شعر ما نیست ، خیلی از مواردی چنین است که تکرار شده ریشه هایی در تاریخ گذشته داشته ، مگر این خاصیت در شعرحافظ نیست ، شعر حافظ را هم شما یک بار می خوانید و یک بار که می بینید تازه متوجه می شوید که باید چند بار  دوباره آن را بخوانید و مضافاً چند بار دیگر ببینید تا این که به ظرایف و آرایه های شعرهای حافظ و یا شعرهای شعرای گذشته ی ما که این ظرایف در آن ها کار شده  و تازه اگر آرایه هاشان (صنایع لفظی و معنوی شان ) کاملاً ثبت شده باشد . به عنوان نمونه ایجاز و انواع آن درشعرها  مختلف مثال زده شده ، ما در کتب بسیاری در آثار قدمایی داریم که این آرایه ها ثبت شده ، منتها یک اشکال و خلایی که وجود دارد و خود من یکی از دغدغه هایم است که در اولین فرصت باید به این مساله بپردازم این است که از دهه ی شصت به این سو ، به صورت خاص البته   جا دارد که از شعر نیما به طور دقیق شروع و کندوکاو شود اما به صورت ویژه از دهه ی شصت به این سو متاسفانه آرایه های جدید را ثبت نکرده اند به طوری که کارهایی که مختص من هم نیست شاعران دیگر هم داشته اند ، بسیاری از شاعرانی که قائم به ذات هستند.

و از دست دیگری کپی برداری نکرده اند ، اینها کاملاً آثارشان ثبت شده است با این کار حتی می توان از روند کار که چه کسی دچار سرقت ادبی شده و که نشده ، لااقل دربررسی یک دهه  فهمید که  شاعری آیا از دست دیگری نگاه کرده یا این نتیجه ی کشف و شهود شخصی اش است.

در قریب یک دهه یکی از دغدغه های من معرفی سارقان ادبی بوده ، با این کار از سویی سارقان معرفی می شوند و از سویی دیگر آرایه های نو و شگردهای شاعران صادق   به نسل های آتی گزارش می شوند ، اما آرایه های ادبی : من در یکی از شعرهایم می گویم : "چند دقیقه ایوب اگر باشی" این که چند دقیقه صبور باشیم داشتیم اما این که چند دقیقه ایوب اگر باشی نداشتیم ، این که به جای صبوری که صفت ایوب بوده بیاییم از فاعل کارکرد صفتی بگیریم . این شگردها برای شاعران حرفه یی و منتقدان قابل شناسایی ست اما علاقه مندان به شعر و در این جا شعر امروز   سه دهه است که تقریباً با آرایه های جدیدی که در واقع شاعران جدید به آن پرداخته نا آشناست ، این ها اگر در کتابی بخواهد گردآوری شود مطمئن باشید که اوج شکوفایی شعر سه دهه ی ما آشکار می شود و برای نسل های بعدی سکوی پرش مطلوبی خواهد بود . شعر ما آن قدر در حاشیه ماند که متاسفانه وقت نشد این کارکردهای نو تسری بیشتری در طیف های مختلف جامعه یابد، از مهم ترین آفت های حاشیه ساز خود ِ  مقوله ی سرقت ادبی بود . چرا که اگر دارای ذات شعری باشید مطمئناً پویایی دور از دسترس نیست .

یکی از مسائلی که شما هم به آن اشاره کردید ، در شعر شما کاملاً مشهود است , مسائل روزمره دنیای پیرامونی است منتها شما با همین شگردها آن نگاه را کاملاً متفاوت ارایه می دهید . آیا این نگاه و مقوله ی در همان راستا قرار می گیرد ؟

من در این دو کتاب "شب هیچ وقت نمی خوابد" و   کتاب" پیامبر کوچک "به واسطه ی یک سری نوآوری هایی که در قالب شد و هم در محتوا آمدم نام پیامبر کوچک را برای این مجموعه برگزیدم چرا که من اعتقاد دارم شاعر دقیقاً با الهام خلق می کند ، و این الهام شاعرانه به عنوان یک وجه ذاتی  با  وجه تاثیر گذار پیرامونی از سایر آحاد جامعه متفاوت اند ، من هنرمندان را نیز بر اساس همین تعبیر دارای یک حس برتر می دانم ، که می توانند برخی از مقولات را از پیرامون بگیرند و دیگر گونه ادا کنند . من اعتقاد راسخ به این مهم دارم .

ببینید ما در شعر چیستان داشتیم معما داشتیم ، همان شعر آینه که شما برای نمونه در اول گفت و گو از آن یاد کردید کسی روبه روی من / تنهاست / و بعد آینه زیر یک خط کوتاه بر عکس نوشته شده در واقع بازآفرینی متجددانه و احیای همان معما و لغز قدیمی ست منتها با بیان و شکل جدیدتری از چیستان که تجربه ی عینیت نیمایی را نسبت به شعر قدمایی دارد، چیستان های قدما معما و نظم بوده و کمتر به زیبایی و مبانی جمال شناسیک نظر داشته است  . ما آن موقع در معماها می خواندیم : "مرغی ست بی پروبال / تا سرش نبری / خبر ندهد" ، بعد در  پایان برعکس نوشته می شد : "نامه" . این معما بود ، حالا شما از احساس و عاطفه و برخی عناصر شعری دیگر در آن نمی بینید به جز تشبیه یعنی وجه شبهی که بین نامه و مرغ است . اما برای نمومه : در شعر آینه : کسی / روبه روی من/ تنهاست ، با توجه به اینکه می شد به راحتی نام آینه را در اول شعر آورد به عنوان نام شعر آورد و نه بر عکس در پایان شعر ، اما در این جا شعر لو می رفت و نام و عنوان  موثر واقع نمی شد ، مضافاً بر این که نا به هنگامی و تعلیق این شعر مانند نمونه ی قدمایی اش از دسترس دورتر می ماند ،در واقع این معما یا چیستان دنیای امروز ماست مضافاً بر این که معلوم نیست آینه رو بروی  این  کس  است یا من ، تصویر در گزاره ی اخیر مخیل تر به نظر می آید ؛ البته همه ی شعرهای کوتاه   قابلیت معما ندارند ، بلکه این قالب به نوعی به جاگزینی  آن شکل باری به هر جهت که عنوان شعر مخل زیبایی اش می شد، پیشنهاد شده است . اصلاً قالب های ادبی به همین علت پدید آمده اند ، ضرورت ِ فرمیک . شما وقتی می خواهید منظومه سرایی کنید یا داستان حماسی بسرائید در قدیم می رفتید سراغ قالب مثنوی بحر متقارب یا سراغ قالب رباعی لا حول ولا قوه الا بالله  یا  همان مفعول  مفاعیل مفاعیل فعولن(فع- فعل ...)کما این که قالب رباعی بیشتر برای درنگ های فلسفی کاربرد داشته اما به عنوان یک قالب حماسی کوتاه پس از مثنوی می توان از آن نام بهره برد ولی برای غنا و عشق ورزیدن و خلوت با معشوق حقیقی و مجازی  باید رفت سراغ غزل، یا در قالب های کوتاه تر و نزدیک تر و پابلیکش به سراغ ترانه  و  دو بیتی و چهارپاره هم بعد از انقلاب نیما می روید .

یکی از آفت های شعر ما این بوده که برای نمونه اگر علی باباچاهی اقدام به یک سری نوآوری می کند یک نو آمده هم می رود و می خواهد مانند او رفتار کند و از آن جا که نه تجربیات او مانند باباچاهی ست و نه پختگی اش در رفتار با آهنگ و چیدمان کلمات به ژانر باباچاهی می آید ، حاصل کارش پدر زبان شعر فارسی را در می آورد ولاغیر .

قالب وسط چین ، یک قالب منحصر برای بیان چند گانه ، چند وجهی و چندخوانشی است . این قالب از شکل سطربندی وسط چین در برنامه های حروف نگاری رایانه الهام گرفته است . در این قالب شعر بر اساس ضرباهنگ و مفاهیم منشوری چند بعدی و خوانش های متعدد سطربندی شده است ، یعنی  سطربندی    هوشیاری شاعرانه می طلبد و محتواست که این قالب را برای خود برگزیده است. چه بسا روزنامه نگاری و علاقه ام به صفحه بندی در پدیدآیی این قالب موثر بوده باشد هم چنان که در قالب مربع ، علاقه ام به  طراحی جدول منشاء این الهام بوده است ، البته هر شعر چهار کلمه ای نمی تواند مربع باشد ، طوری که از خواص این شعر بر می آید به صورت ستونی ،  افقی ، عمودی ، ضربدر ، چار مربع کوچک داخل مربع بزرگ در هیچ کدام چهار کلمه مکرر نیستند ، چیدمان این گونه شعر به ما رخصت می دهد که خواننده را در خوانش نهایی یا همه خوانی ( عده ای که هر یک ، خوانشی از آن را برای خود برگزیده ) سهیم می دانیم . هر کلمه که از 1 تا 4 چیده می شود به همان نسبت تشخص می یابند . یک بار : روی کلمه کسی تاکید می شود ، یک بار صدا ، یک باز نزدیک  یک بار مرا و ....

 شعر توگراف قالب دیگر پیشنهادی من بود که آمیزه ای از کلمه و شکل گرافیکی کلمات است .

با توجه به محدودیت زمانی درباره سرقت ادبی با خود شما که از سوی روزنامه همشهری ویژه تهران با من مصاحبه داشتید با عنوان "راه شاعران تئوری پرداز به ترکستان است" افشاگری کرده ام تا این که آقای بهنام باوندپور این  را درباره سرقت از جنگ اندوهنا آمدنددر مجله نگاه نو نوشتند و ارجاعی هم به آن مصاحبه ی شما با من داشتند ببینید حقیقت شعر برای من بسیار اهمیت دارد ، امروز من برای یک روز دستمزد کار الکتریکی خانه ام ، 100 هزار تومان پرداخته ام ، برای دو مجموعه ی اخیرم که حاصل کارهای یک دهه و اندی من بودند ، و یک عمر تجربه پشتش خوابیده  حدوداً 300 هزارتومان دستمزد گرفته ام ، آیا این دستمزد که چه بسا برای سرودن شعرها کلی برای من هزینه  ی مراوده ی فرهنگی در برداشته ،قابل تناسب بندی است؟و آیا زحمت من ِ شاعر ارزش افزوده ای به نرخ یک دهه و اندی عمر و چشم فرو بستن از لذایذ مادی در بر نداشته ؟ حالا می ارزد که من بیایم سرقت ادبی کنم ؟ و نامم به عنوان یک سارق در تاریخ ادبیات ثبت شود ؟ و حتی اگر خرده خلاقیتی هم داشته باشم آیا تحت الشعاع سرقت ادبی ام قرار نمی گیرد؟

وقتی شاعری افتخارش چاپ عکس های لخت بدنش است و به محض شنیدن شعری از مثلاً خانم کاویانی به او می گوید این شعر را جایی چاپ نکرده ای ؟و  وقتی   او پاسخ نه می شنود ، انگشتانش را از سر شوق به هم زده و صریح می گوید ، پس مال من شد ! این گونه افراد نوچه پروری هم می کنند و مصاحبه با خود ، نقد برای خود می نویسد ، و یا دیگران هایی که مانند ایشان ادبیات و تاریخ را لوده می انگارند! تحت  پوشش هایی از این دست که در  اینجا ما که کپی رایت نداریم و شاعران طبق عادت برای هم شعر که می خوانند این گونه افراد به محض این که متوجه می شوند حالا حالاها شعر این بنده ی خدا به واسطه نداشتن رابطه شعرش چاپ نمی شود آن را  راسا  یا قسمتی از آن را مالخود  می کنند ، گاه عیناً و گاه با اندک پس و پیش کردن. در حالی که باید پذیرفت شعر گزاره ای فرهنگی ست ، شاعر است که فرهنگ می آفریند و از آن جا که بخش مهمی از ساختار فرهنگ یک ملت در گرو اخلاق و آرمان های انسانی ست، بنابراین چه به لحاظ عرفی و چه قانونی عمل سرقت به جز بی اعتمادی و بی اعتقادی به حتی خردک استعداد شاعرانی از این دست، عایدی دیگر برای او در بر نخواهد داشت .

ما یاد گرفته ایم که کلام دیگران را تضمین کنیم ، این را ادبیات به ما آموخته چه مدرن باشیم، چه پست مدرن و چه ... از این نمد جز معرفت و انسانی برای نسل های بعدی برجا نمی ماند ، تا یادم نرفته اشاره داشته باشم به عنوان سخنرانی ام که گویا شما هم در آن جلسه تشریف داشتید ، در باره ی شعر دیجیتالی هم که در نمایشگاه کتاب تهران درباره ی آن سخن گفته ام . شعر دیجیتالی شعر فراگیر آتی است که در گرو توسعه برنامه نویسی و هماهنگی بین شرکت های تولید کننده گوشی های موبایل و نرمافزارهای رایانه ای است،همان گونه که دیده ایم  مظاهری از آن در انیمیشن ها و سمبل های برنامه های کاربردی موبایل،  رایانه و اینترنت به صورت جسته و گریخته کاربرد دارد، امید که رشد فزاینده ی نرم افزارها در این خصوص سبب استفاده یبیشتر  تکنولوژیک شعر شود، چه را که روند زندگی ، اندیشه و آگاهی نسل نو و  شعر امروز ما خواه نا خواه از این فرآیند و پروسه برخوردار شده و فراگیری آن دور از دسترس نیست و اجتناب ناپذیر به نظر می رسد.                                                                                                                                        

         1388

 

 این گفت و گو برای نشریه ی  کتاب هفته ی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تنظیم شده بود که همان زمان نیز به چاپ رسید. نسخه ی فعلی توسط خانم مهندس س.اسدی از  رکوردر پیاده و پس از چاپ سوم کتاب پیامبر کوچک  در سال 1390 برای سایت پیامبر کوچک تنظیم و تدوین شده است. با سپاس از ایشان.