گفت و گو ی تلفنی با علی رضا پنجه ای   به بهانه ی انتشار کتاب های" شب هیچ وقت نمی خوابد" و "پیامبر کو


گفت و گو ی تلفنی با علی رضا پنجه ای  

به بهانه ی انتشار کتاب های" شب هیچ وقت نمی خوابد" و "پیامبر کوچک"

سجاد صاحبان زند

panjeie1

 

یک نکته ای که در کتاب شما دیده شده در واقع شکل دیداری آنهاست ، این که کسی که شعر را می خواند و می شنود یک تلقی در دو سو دارد وقتی می بیند یک تلقی دیگری  برای نمونه در کتاب پیامبر کوچک، مشکل است شما باید خود شعر آینه را ببینید تا آن مفهوم را حس کنید ؛ می خواهم این را بپرسم که با توجه به این که ما ایرانی ها عادت داریم شعر را بشنویم تا ببینیم ، در واقع این حس خطر را نداشتید که یک سری از مخاطبان خودتان را به واسطه این شکل گرافیکی یا دیداری از دست بدهید ؟

جناب آقای صاحبان زند ! ذات یک اثر مدرن اصولاً بخشی از اقشار مخاطبین خود  را کنار گذاشتن است . به واسطه ی این که جامعه از سطوح مختلفی به لحاظ فرهنگی برخوردار است و شاعر نمی تواند مگر این که ترانه سرا باشد ، مگر این که شعرهای پوپولیستی بگوید که صرفاً تمام سطوح مردم برایش دغدغه  باشد . اما در مورد این گونه شعر ، این دغدغه ها خاص شعر ما نیست ، خیلی از مواردی چنین است که تکرار شده ریشه هایی در تاریخ گذشته داشته ، مگر این خاصیت در شعرحافظ نیست ، شعر حافظ را هم شما یک بار می خوانید و یک بار که می بینید تازه متوجه می شوید که باید چند بار  دوباره آن را بخوانید و مضافاً چند بار دیگر ببینید تا این که به ظرایف و آرایه های شعرهای حافظ و یا شعرهای شعرای گذشته ی ما که این ظرایف در آن ها کار شده  و تازه اگر آرایه هاشان (صنایع لفظی و معنوی شان ) کاملاً ثبت شده باشد . به عنوان نمونه ایجاز و انواع آن درشعرها  مختلف مثال زده شده ، ما در کتب بسیاری در آثار قدمایی داریم که این آرایه ها ثبت شده ، منتها یک اشکال و خلایی که وجود دارد و خود من یکی از دغدغه هایم است که در اولین فرصت باید به این مساله بپردازم این است که از دهه ی شصت به این سو ، به صورت خاص البته   جا دارد که از شعر نیما به طور دقیق شروع و کندوکاو شود اما به صورت ویژه از دهه ی شصت به این سو متاسفانه آرایه های جدید را ثبت نکرده اند به طوری که کارهایی که مختص من هم نیست شاعران دیگر هم داشته اند ، بسیاری از شاعرانی که قائم به ذات هستند.

و از دست دیگری کپی برداری نکرده اند ، اینها کاملاً آثارشان ثبت شده است با این کار حتی می توان از روند کار که چه کسی دچار سرقت ادبی شده و که نشده ، لااقل دربررسی یک دهه  فهمید که  شاعری آیا از دست دیگری نگاه کرده یا این نتیجه ی کشف و شهود شخصی اش است.

در قریب یک دهه یکی از دغدغه های من معرفی سارقان ادبی بوده ، با این کار از سویی سارقان معرفی می شوند و از سویی دیگر آرایه های نو و شگردهای شاعران صادق   به نسل های آتی گزارش می شوند ، اما آرایه های ادبی : من در یکی از شعرهایم می گویم : "چند دقیقه ایوب اگر باشی" این که چند دقیقه صبور باشیم داشتیم اما این که چند دقیقه ایوب اگر باشی نداشتیم ، این که به جای صبوری که صفت ایوب بوده بیاییم از فاعل کارکرد صفتی بگیریم . این شگردها برای شاعران حرفه یی و منتقدان قابل شناسایی ست اما علاقه مندان به شعر و در این جا شعر امروز   سه دهه است که تقریباً با آرایه های جدیدی که در واقع شاعران جدید به آن پرداخته نا آشناست ، این ها اگر در کتابی بخواهد گردآوری شود مطمئن باشید که اوج شکوفایی شعر سه دهه ی ما آشکار می شود و برای نسل های بعدی سکوی پرش مطلوبی خواهد بود . شعر ما آن قدر در حاشیه ماند که متاسفانه وقت نشد این کارکردهای نو تسری بیشتری در طیف های مختلف جامعه یابد، از مهم ترین آفت های حاشیه ساز خود ِ  مقوله ی سرقت ادبی بود . چرا که اگر دارای ذات شعری باشید مطمئناً پویایی دور از دسترس نیست .

یکی از مسائلی که شما هم به آن اشاره کردید ، در شعر شما کاملاً مشهود است , مسائل روزمره دنیای پیرامونی است منتها شما با همین شگردها آن نگاه را کاملاً متفاوت ارایه می دهید . آیا این نگاه و مقوله ی در همان راستا قرار می گیرد ؟

من در این دو کتاب "شب هیچ وقت نمی خوابد" و   کتاب" پیامبر کوچک "به واسطه ی یک سری نوآوری هایی که در قالب شد و هم در محتوا آمدم نام پیامبر کوچک را برای این مجموعه برگزیدم چرا که من اعتقاد دارم شاعر دقیقاً با الهام خلق می کند ، و این الهام شاعرانه به عنوان یک وجه ذاتی  با  وجه تاثیر گذار پیرامونی از سایر آحاد جامعه متفاوت اند ، من هنرمندان را نیز بر اساس همین تعبیر دارای یک حس برتر می دانم ، که می توانند برخی از مقولات را از پیرامون بگیرند و دیگر گونه ادا کنند . من اعتقاد راسخ به این مهم دارم .

ببینید ما در شعر چیستان داشتیم معما داشتیم ، همان شعر آینه که شما برای نمونه در اول گفت و گو از آن یاد کردید کسی روبه روی من / تنهاست / و بعد آینه زیر یک خط کوتاه بر عکس نوشته شده در واقع بازآفرینی متجددانه و احیای همان معما و لغز قدیمی ست منتها با بیان و شکل جدیدتری از چیستان که تجربه ی عینیت نیمایی را نسبت به شعر قدمایی دارد، چیستان های قدما معما و نظم بوده و کمتر به زیبایی و مبانی جمال شناسیک نظر داشته است  . ما آن موقع در معماها می خواندیم : "مرغی ست بی پروبال / تا سرش نبری / خبر ندهد" ، بعد در  پایان برعکس نوشته می شد : "نامه" . این معما بود ، حالا شما از احساس و عاطفه و برخی عناصر شعری دیگر در آن نمی بینید به جز تشبیه یعنی وجه شبهی که بین نامه و مرغ است . اما برای نمومه : در شعر آینه : کسی / روبه روی من/ تنهاست ، با توجه به اینکه می شد به راحتی نام آینه را در اول شعر آورد به عنوان نام شعر آورد و نه بر عکس در پایان شعر ، اما در این جا شعر لو می رفت و نام و عنوان  موثر واقع نمی شد ، مضافاً بر این که نا به هنگامی و تعلیق این شعر مانند نمونه ی قدمایی اش از دسترس دورتر می ماند ،در واقع این معما یا چیستان دنیای امروز ماست مضافاً بر این که معلوم نیست آینه رو بروی  این  کس  است یا من ، تصویر در گزاره ی اخیر مخیل تر به نظر می آید ؛ البته همه ی شعرهای کوتاه   قابلیت معما ندارند ، بلکه این قالب به نوعی به جاگزینی  آن شکل باری به هر جهت که عنوان شعر مخل زیبایی اش می شد، پیشنهاد شده است . اصلاً قالب های ادبی به همین علت پدید آمده اند ، ضرورت ِ فرمیک . شما وقتی می خواهید منظومه سرایی کنید یا داستان حماسی بسرائید در قدیم می رفتید سراغ قالب مثنوی بحر متقارب یا سراغ قالب رباعی لا حول ولا قوه الا بالله  یا  همان مفعول  مفاعیل مفاعیل فعولن(فع- فعل ...)کما این که قالب رباعی بیشتر برای درنگ های فلسفی کاربرد داشته اما به عنوان یک قالب حماسی کوتاه پس از مثنوی می توان از آن نام بهره برد ولی برای غنا و عشق ورزیدن و خلوت با معشوق حقیقی و مجازی  باید رفت سراغ غزل، یا در قالب های کوتاه تر و نزدیک تر و پابلیکش به سراغ ترانه  و  دو بیتی و چهارپاره هم بعد از انقلاب نیما می روید .

یکی از آفت های شعر ما این بوده که برای نمونه اگر علی باباچاهی اقدام به یک سری نوآوری می کند یک نو آمده هم می رود و می خواهد مانند او رفتار کند و از آن جا که نه تجربیات او مانند باباچاهی ست و نه پختگی اش در رفتار با آهنگ و چیدمان کلمات به ژانر باباچاهی می آید ، حاصل کارش پدر زبان شعر فارسی را در می آورد ولاغیر .

قالب وسط چین ، یک قالب منحصر برای بیان چند گانه ، چند وجهی و چندخوانشی است . این قالب از شکل سطربندی وسط چین در برنامه های حروف نگاری رایانه الهام گرفته است . در این قالب شعر بر اساس ضرباهنگ و مفاهیم منشوری چند بعدی و خوانش های متعدد سطربندی شده است ، یعنی  سطربندی    هوشیاری شاعرانه می طلبد و محتواست که این قالب را برای خود برگزیده است. چه بسا روزنامه نگاری و علاقه ام به صفحه بندی در پدیدآیی این قالب موثر بوده باشد هم چنان که در قالب مربع ، علاقه ام به  طراحی جدول منشاء این الهام بوده است ، البته هر شعر چهار کلمه ای نمی تواند مربع باشد ، طوری که از خواص این شعر بر می آید به صورت ستونی ،  افقی ، عمودی ، ضربدر ، چار مربع کوچک داخل مربع بزرگ در هیچ کدام چهار کلمه مکرر نیستند ، چیدمان این گونه شعر به ما رخصت می دهد که خواننده را در خوانش نهایی یا همه خوانی ( عده ای که هر یک ، خوانشی از آن را برای خود برگزیده ) سهیم می دانیم . هر کلمه که از 1 تا 4 چیده می شود به همان نسبت تشخص می یابند . یک بار : روی کلمه کسی تاکید می شود ، یک بار صدا ، یک باز نزدیک  یک بار مرا و ....

 شعر توگراف قالب دیگر پیشنهادی من بود که آمیزه ای از کلمه و شکل گرافیکی کلمات است .

با توجه به محدودیت زمانی درباره سرقت ادبی با خود شما که از سوی روزنامه همشهری ویژه تهران با من مصاحبه داشتید با عنوان "راه شاعران تئوری پرداز به ترکستان است" افشاگری کرده ام تا این که آقای بهنام باوندپور این  را درباره سرقت از جنگ اندوهنا آمدنددر مجله نگاه نو نوشتند و ارجاعی هم به آن مصاحبه ی شما با من داشتند ببینید حقیقت شعر برای من بسیار اهمیت دارد ، امروز من برای یک روز دستمزد کار الکتریکی خانه ام ، 100 هزار تومان پرداخته ام ، برای دو مجموعه ی اخیرم که حاصل کارهای یک دهه و اندی من بودند ، و یک عمر تجربه پشتش خوابیده  حدوداً 300 هزارتومان دستمزد گرفته ام ، آیا این دستمزد که چه بسا برای سرودن شعرها کلی برای من هزینه  ی مراوده ی فرهنگی در برداشته ،قابل تناسب بندی است؟و آیا زحمت من ِ شاعر ارزش افزوده ای به نرخ یک دهه و اندی عمر و چشم فرو بستن از لذایذ مادی در بر نداشته ؟ حالا می ارزد که من بیایم سرقت ادبی کنم ؟ و نامم به عنوان یک سارق در تاریخ ادبیات ثبت شود ؟ و حتی اگر خرده خلاقیتی هم داشته باشم آیا تحت الشعاع سرقت ادبی ام قرار نمی گیرد؟

وقتی شاعری افتخارش چاپ عکس های لخت بدنش است و به محض شنیدن شعری از مثلاً خانم کاویانی به او می گوید این شعر را جایی چاپ نکرده ای ؟و  وقتی   او پاسخ نه می شنود ، انگشتانش را از سر شوق به هم زده و صریح می گوید ، پس مال من شد ! این گونه افراد نوچه پروری هم می کنند و مصاحبه با خود ، نقد برای خود می نویسد ، و یا دیگران هایی که مانند ایشان ادبیات و تاریخ را لوده می انگارند! تحت  پوشش هایی از این دست که در  اینجا ما که کپی رایت نداریم و شاعران طبق عادت برای هم شعر که می خوانند این گونه افراد به محض این که متوجه می شوند حالا حالاها شعر این بنده ی خدا به واسطه نداشتن رابطه شعرش چاپ نمی شود آن را  راسا  یا قسمتی از آن را مالخود  می کنند ، گاه عیناً و گاه با اندک پس و پیش کردن. در حالی که باید پذیرفت شعر گزاره ای فرهنگی ست ، شاعر است که فرهنگ می آفریند و از آن جا که بخش مهمی از ساختار فرهنگ یک ملت در گرو اخلاق و آرمان های انسانی ست، بنابراین چه به لحاظ عرفی و چه قانونی عمل سرقت به جز بی اعتمادی و بی اعتقادی به حتی خردک استعداد شاعرانی از این دست، عایدی دیگر برای او در بر نخواهد داشت .

ما یاد گرفته ایم که کلام دیگران را تضمین کنیم ، این را ادبیات به ما آموخته چه مدرن باشیم، چه پست مدرن و چه ... از این نمد جز معرفت و انسانی برای نسل های بعدی برجا نمی ماند ، تا یادم نرفته اشاره داشته باشم به عنوان سخنرانی ام که گویا شما هم در آن جلسه تشریف داشتید ، در باره ی شعر دیجیتالی هم که در نمایشگاه کتاب تهران درباره ی آن سخن گفته ام . شعر دیجیتالی شعر فراگیر آتی است که در گرو توسعه برنامه نویسی و هماهنگی بین شرکت های تولید کننده گوشی های موبایل و نرمافزارهای رایانه ای است،همان گونه که دیده ایم  مظاهری از آن در انیمیشن ها و سمبل های برنامه های کاربردی موبایل،  رایانه و اینترنت به صورت جسته و گریخته کاربرد دارد، امید که رشد فزاینده ی نرم افزارها در این خصوص سبب استفاده یبیشتر  تکنولوژیک شعر شود، چه را که روند زندگی ، اندیشه و آگاهی نسل نو و  شعر امروز ما خواه نا خواه از این فرآیند و پروسه برخوردار شده و فراگیری آن دور از دسترس نیست و اجتناب ناپذیر به نظر می رسد.                                                                                                                                        

         1388

 

 این گفت و گو برای نشریه ی  کتاب هفته ی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تنظیم شده بود که همان زمان نیز به چاپ رسید. نسخه ی فعلی توسط خانم مهندس س.اسدی از  رکوردر پیاده و پس از چاپ سوم کتاب پیامبر کوچک  در سال 1390 برای سایت پیامبر کوچک تنظیم و تدوین شده است. با سپاس از ایشان.

نقد پیامبر کوچک”در کنار “شب، هیچ وقت نمی‌خوابد” عباس گلستانی

نقل از :وازنامهر ۲۶, ۱۳۹۰

 

عباس گلستانی

 در این   مقاله، تلاش بر آن بوده است که به کمک نشانه‌شناسی و تأکید بر دو عنصر نگاره  و واژه به بررسی دو مجموعه‌ی شعر «شب، هیچ وقت نمی‌خوابد» و «پیامبر کوچک» از علی رضا پنجه‌ای، پرداخته شود. بخش اول این مقاله، طرح مباحث نشانه از گونه‌ی واژه است که به چگونگی‌ ِ کاربرد و کارکرد واژه‌ها در گزاره‌های شاعرانه و کیفیت هنری آن‌ها بحث می‌کند. در این بخش اشعار به چند دسته تقسیم شده و هر یک از آن‌ها را به بحث و نقد می‌کشاند. در بخش دوم، عنصر نگاره و تصویر نقش اصلی را در بحث به خود اختصاص داده و شعرهای مورد نظر را در رابطه‌ی با تصویر و جدول و تأثیر آن‌ها در ایجاد مکث برای خواننده و ارائه‌ی نوعی از خلاقیت هنری، مورد بررسی قرار می‌دهد.

مقدمه:

 زبان در شعر شاعران همیشه موضوع جالب و مهمی تلقی می‌شود، به این دلیل که اولا‌ً میان روان و هنر آدمی، رابطه‌ی ظریف و پیچیده‌ای نهفته است، ثانیا‌ً، زبان صرفا‌ً بیانگر اندیشه‌ی آدمی نیست بلکه بار عاطفه و احساس را نیز با خود حمل می‌کند و ویژگی شعر یک شاعر را با زبان دیگران متمایز می‌نماید و این ویژگی ِ تمایز است که میزان رهایی شاعر را از “خردگرایی مفهوم‌مدار” تا امکان روند تجسم، فراهم می‌سازد.

شعر انسان را به جستجوی معنا نمی‌کشد بلکه معنا را نهفته در خود دارد، کافی‌ست لمس‌اش کنیم، گاهی نرم، گاهی زبر، گاهی گنگ خود را نشان می‌دهد. علی‌رضا پنجه‌ای شاعر است و در این مقوله نیز می‌گنجد. گفتارش در شعر زبان شاعرانه‌ی اوست، زبانی که حاوی احساس، عاطفه، اندیشه و تجربه‌ی او نیز هست.

بحث و بررسی:

 اگر صفت  را  به چند گونه تقسیم کنیم به صفتی می‌رسیم از نوع “صفت وابسته به جنس″ با ژنوتیپ ویژه، صفتی که دو مجموعه‌ی شعر پنجه‌ای، خصوصاً مجموعه‌ی «پیامبر کوچک» را در بر می‌گیرد. صفت وابسته به جنس اشعار او، نشانه‌هاست، از نشانه‌ی واژه گرفته تا نشانه‌ی تصویر و مربع‌های شانزده خانه‌ای او. از صفتی دیگر در مجموعه‌ی «شب، هیچ وقت نمی‌خوابد» نیز می‌توان نام برد، نوع تجربه‌های اوست که در  زیرمجموعه‌ی

 صفت نشانه‌ها جای می‌گیرد. در این صفت انگشت اشاره مقام بلندی دارد و می‌توان بر محور آن اشعار این کتاب را به سه بخش تقسیم نمود؛ بخش اول از شعرهای این مجموعه که شامل هشتاد و سه قطعه کار است، بیش از چهل شعر یعنی بیش از نیمی از مجموعه را در بر می‌گیرد که در آن‌ها انگشت اشاره به ضمیر مفرد اول شخص من و هم خانواده‌ی آن مثل ام، م، خود و خویش است. ماننده؛  داغ  می‌کنم…/  جیغ  می‌کشم…/ دندان به جگر می‌گذارم …/ سرد می‌شوم/ ص ۹

من گفتم/ تو چه دل‌پذیر آمدی/ ص ۱۶

 من هیچ می‌شوم/  ص ۱۸

 من حس کردم/ همیشه جوان نخواهم ماند/ ص ۲۰

 دست من تو را پنهان داشت/ ص ۲۴  

می‌خواهم چراغی در دست شما باشم/ ص ۲۵

 شوری یا شورشی/ در من نمی‌ماند/ ص ۳۴

 من از تو  با غم آشناترم/ ص ۸۲

نه من نه تو/ اگر که نیایی/ نمی‌برمت/ ص ۱۲۶

 گاه این من‌های گفته شده در شعر، شخصی‌ست. از تجربه، احساس و عواطف خود می‌گوید؛ نه ماهتاب را با اسفند آشنا دیدم/ نه چنین غرفه‌ی اندوهی/ که سر روم/ تو لبان‌ام بینی/ و تازه بگویی: شکیب یعنی/ بخواب کودک شاعر لالا/ ص ۸۴

 و گاه  این من، من خانواده است؛ اما، حالا مدت زمان درازی‌ست/ نه همسرم، نه دوستان‌ام/ نه همسایگان و نه همکاران‌ام/ هیچ یک، خبر از من؟/ بی‌خبرند/ ص ۶۱

 و در جایی دیگر من، من تاریخی می‌شود؛من بخارای آن روز ایران  سرزمین من/ من سمرقند آن روز ایران   سرزمین من/  عبرت مداین/ من سپاه کلمات شکست خورده‌ام/ ص ۱۱۸

 و در مقطعی از من اجتماع می‌گوید و از تجربه‌ای حرف می‌زند که تک‌تک ما کم وَ بیش آن را لمس کرده‌ایم؛اما بازندگان همیشه‌ی بازی زندگی بوده‌ایم/ تو خوب می‌دانی/ چندان که من هم/ اگر چه مفت باخته‌ام همیشه/ اما برای تو/ ص ۱۲۷  

اما  انگشت اشاره در بخش دوم شعر، اشاره به دگر ضمایر مفرد و جمع است، در حالی که حضور شاعر را در کسوت راوی و یا پرده‌خوان حوادث حس می‌کنیم، نشاط یا اضطراب خود را  پیامبرگونه ندا می‌دهد؛پرده‌ها که کنار بیافتند/ فردا دوباره همان خیابان/ همان شلوغی، هیاهوی درون را/ در خود می‌بلعد/ همیشه همین‌گونه/ بی‌دروغ   بی‌ریا/ زندگی لبخند می‌زند/ ص ۱۲۴

 گاه شاعر در پرده‌خوانی حادثه، پرده می‌درد و از پنجره‌ی بید زده‌ی قاجار به امروز می‌پرد و در روزنامه‌ها، بهانه‌هایی برای اعتراض پیدا می‌کند؛ ریخته‌اند، گرفته‌اند طفلکی را/ حکایت نظمیه، عدلیه؟/ حکایت ِ حکایت است عجب/ … قلم پی بهانه می‌گشت/ ص ۱۰۴

در بعضی از قطعات این بخش، ژانر منتخب شاعر، میان عین و ذهن گیر کرده و سنتز ناقصی ارائه می‌دهد، به طوری که مضمون در حال فرار به طرف ذهنیت ناب را، واقعیت زمینی، زمین‌گیر کرده و شاعر را در فلسفه‌اش دچار مخمسه می‌کند؛ امشب ساعت‌ها را دوباره عقب کشیدم/ و این یعنی همیشه امکان بازگشت به اصل خویش است /  ص ۲۱

 در این‌جا،  شاعر از تکامل و دگرگونی هر روزه‌ی اصول غافل مانده و سرعت تحول را نادیده گرفته است. در بعضی دیگر از قطعات این مجموعه، شعر، خواننده را در خوانش خود با دو یا چند معنا مواجه می‌سازد. یک بار معنای ساده‌ای که در هر جمله نهفته است و معنای دیگری که در تمام بندها پنهان است و مفهومی از مضمون را می‌رساند که گاهی به سمت چند معنایی و هرمونتیک میل می‌کند و تلاش شاعر را به ثمر می‌نشاند؛ کلاغ‌ها  آمده‌اند تا آسمان مرا سیاه کنند/ آسمان تو/ تنها پرنده‌ی پروازی‌ست/ که بر منقار   آرزوهای مرا/ از برکه صید می‌کند/ مرغ ماهی‌خوار/ ص ۸۵

 و در قطعات دیگر از مجموعه‌ی «شب، هیچ وقت نمی‌خوابد»، درگیری ذهنی شاعر با امور، فراتر از دغدغه‌های فردی او هستند و در این مورد با دقت به چینش واژه‌ها دست می‌زند و هوشمندی شاعر را در این‌گونه کارها ، به خصوص شعرهایی که برای دوستان و آشنایان خود سروده است به وضوح نشان می‌دهد؛ نصف بهار یک قرن/ آیینه‌ی شعر زمان بودی/ ص ۹۱

 بیا و پیراهن‌ام را به آتش جان بیفروز/ ص ۸۳

 که با یاد تو/ آسمان آبی می‌ماند/ ص ۵۷

مثل همین مثل‌ها/ که سر منزل تمامی‌شان تویی/ ص ۵۳

 تو نیامدی/ بهار از یادمان رفت / ص ۴۶

 فقط نمی‌دانم در شعر گمشده، ص ۶۰

 «چه زود دیر می‌شود» را اول علی‌رضا پنجه‌ای گفته بود یا قیصرامین‌پور؟ و بالأخره بخش سوم مجموعه که حجم کمی از آن را در بر می‌گیرد، شعرهای کوتاه از یک تا چهار پنج خطی این کتاب است و شاید به علت کوتاهی‌شان از انگشت اشاره دیگر خبری نیست بلکه بیش‌تر حاوی پیام و جمله‌های خبری هستند که حدود ده شعر کوتاه را به خود اختصاص می‌دهد.

 تصویر زیبا در شعر کوتاه زیر خواندنی‌ست؛

 هنگام آفتاب تابان/ خشک می‌شود/ دست‌نوشته‌ی باران/ ص ۱۱۹

 شاعر در این بخش، اصراری عجیب بر کوتاه بودن شعرهای خود دارد، شاید چاپ آن‌ها در نیم صفحه‌ی پایین صفحات دلیل این کار باشد، اما دلیل مهم دیگر، تلاش اضافی شاعر مثلاً در مورد شعر کوتاه «آن ۳»، ص ۱۱۲ است که با کار بیهوده‌ی خود از زیبایی و کوتاهی‌ ِ شعر کاسته و آن را از احتمال بودن کوتاه‌ترین شعر جهان خارج کرده و در شعر یک کلمه‌ای «آه» مرتکب چهار خطا شده است؛

۱ – هر شعری معمولاً دارای یک عنوان است اما این شعر صاحب دو عنوان است: «آن ۳»  و «یک شعر کوتاه».

 ۲  – با نوشتن عنوان  «یک شعر کوتاه» شعر از حالت کوتاه تک آوایی یا تک واژه‌ای خارج شده است.

 ۳ – همان نوشته، شعر را از زیبایی و استاتیک ویژه‌ی ایجاز دور کرده است.

 ۴ – شاعر، خواننده‌ی شعر را ناآشنا به شعر کوتاه فرض کرده است.

اما آن‌چه را که می‌توان در یک اشاره‌ی کلی گفت این است که شاعر این مجموعه در محور جانشینی چنان ظریف عمل کرده است که گویا این ترکیب باید از ابتدا چنین بوده باشد؛ من با مروارید سینه‌ات/ اشک‌هایم را شمردم/ ص ۷۵

 اگر در این میان می‌دانم/ که سایه پوست ندارد/  ص ۴۵

تو  خندیدی / قایق‌ها شکستند/ ص ۳۷.

 یکی از  نشانه‌های شعر مدرن خروج از هم‌نشینی دنیای نثر و ورود به جهان هنجارشکنی و قانون‌افزایی‌هاست که پنجه‌ای از پس آن خوب بر آمده است، هنجار نحو را شکسته و چیزی جای آن می‌کارد که اتفاقاً خوب هم جا می‌افتد؛ گلوی اعدامی/ در روزنامه‌ی صبح/ ص ۷۳

 زبان شعر پنجه‌ای، زبان سؤاستفاده از زبان روزمره‌ی معمولی‌ست، یعنی در عین شورش علیه آن از توانایی‌اش نیز بهره می‌برد و به ظرفیت زبان دست می‌یابد و به شعر مدرن می‌رسد و خصلت ارجاعی خود را حفظ می‌کند؛ شوری یا  شورشی / در من نمی‌ماند / ص ۳۴.

 کاش  عنوان شعر ص ۴۲ «نگاتیو» به انگلیسی نوشته نمی‌شد که با فارسی‌نویسی پذیرفتنی‌تر هم می‌گردید بدون این‌که هیچ‌گونه تغییری، نه در فرم و نه در محتوا حاصل شود؛ مثل عنوان کتاب «شب، هیچ وقت نمی‌خوابد»، عنوانی که در نوع خود زیباست، با معماری ویژه از واژه‌ها، عنوانی‌ست که دل‌نگرانی‌ها، ترس و اضطراب انسان امروزی را بر پشت خود

 حمل می‌کند و خواننده را با خود می‌کشد و می‌برد به جهان متن  تا کنجکاوی‌اش او را در درون کتاب به کند و کاو  وا دارد، و به چرایی ِ بی‌خوابی شب برسد.

ضرورت  درک شعر، یکی از ابزارش، اطلاع از استاتیک و زیبایی‌شناسی‌واژه‌ها و نشانه‌هاست، چرا که در شعر وارد جهانی از منظومه می‌شویم که رابطه‌ی بین واژه‌ها و نشانه‌ها ایجاد کرده است و معمار آن شاعری‌ست که واژه‌ها را در غالب نشانه گزینش کرده تا گفتار شخصی خود را که زبان شعر تلقی می‌شود، بیان کند. شعر «توگراف»، اتفاقی‌ست که در مجموعه‌ی «پیامبر کوچک» به زبانی که محصول ترکیب تصویر و واژه است خودنمایی می‌کند و مثل هر پدیده‌ی دیگر، ضعف و قوت خود را نیز دارد.

 انسان‌های اولیه برای انتقال مفاهیم، افاده و اغراض خود، «هیرو گلیف» را که ماهیتی تصویری و نگارین داشت، ساختند ولی بعد که خط به وجود آمد، «هیروگلیف» کارآیی مفید خود را از دست داد و به پستوهای تاریخ خط و زبان سپرده شد و آن، به دو دلیل اتفاق افتاد ؛

 ۱ – نشانه‌های «هیروگلیف» برای تمام افاده‌ها و اغراض کافی نبود و در نهایت خط این نقص را بر طرف کرد .

 ۲- نشانه‌های «هیروگلیف» شنیداری نبود، خوانداری بود یعنی باید «هیروگلیف» دیده می‌شد تا خوانده و درک شود و به همین دلیل انتقال مفاهیم از طریق خوانش و سپس شنیدن غیر ممکن و یا مشکل بود زیرا حالتی نگارین داشت. اما امروزه واژه ماهیتی نمادین بخود گرفته و حامل توانایی شنیداری، خوانداری و دیداری‌ست و هم‌چنین از توانایی داشتن سه وجه یک نشانه، یعنی دال، مدلول و دلالت برخوردار است.

شعر، توگراف یا شعر، توی گراف را باید حتماً دید تا خواند و انتقال معنا در شعر توگراف از طریق خواندن مشکل دارد و نمی‌توان آن را از طریق خواندن منتقل نمود، نمی‌توان مدام در هر خط نام شکل را به خود تصویر اضافه نمود و تکرار کرد؛ شکل شمع…، شکل سنجاق قفلی…، شکل بادبادک گیر کرده در سیم… و اگر در انتقال بصورت شنیداری، واژه‌ی «شکل» را حذف کنیم و از خود تصویر نام ببریم، آن وقت شعر از حالت شعر توگراف خارج شده و رنگ وُ بوی شعر معمول را به خود می‌گیرد.

 «شعر توگراف» در بعضی از قطعات کم می‌آورد و نمی‌تواند نگاره را به جای نماد و نشانه بنشاند و در برابر آن‌ها جا خالی می‌کند و نمی‌داند مثلاً در مقابل نمایه‌ی  پژواک،  طعم و بو چه نگاره‌ای بگذارد تا «شعر توگراف» ساخته شود. «شعر توگراف ۱» در ص ۵۲ از بیست وُ دو خط ساخته شده است تمام خطوط شعر، بدون استثنا، در حداقل یک تصویر هستند به جز چهار سطر که هیچ تصویری در آن‌ها دیده نمی‌شود، فقط به این دلیل که «شعر توگراف»، فاقد قدرت کافی  برای تبدیل تمام واژه‌ها به نگاره و تصویر است. مثلاً در تبدیل واژه‌ی «بی پدری» به تصویر در «شعر تو گراف ۱» موفق نبوده است.

 «شعر توگراف» علاوه بر کاستی‌ها، دارای امتیازاتی نیز هست. خواننده‌ی «شعر توگراف» از تصویر به دنبال واژه‌ی آن می‌رود و دوباره به تصویر بر می‌گردد منتها تصویر دومی متفاوت با تصویر اولی‌ست، معنایی‌ست که شاعر در غالب تصویر به خواننده منتقل می‌کند که اتفاقاً راه به هرمونتیک می‌برد و مؤول را به سوی تأویل می‌کشاند. خلاقیت هنرمند در جایی نهفته است که از آن به عنوان ذوق و استعداد نام می‌برند  و آن را در کنار ساماندهی وقتی بروز می‌دهد که از خود نشانه‌هایی خلق کند که با نشانه‌های معمول تفاوت داشته و آن‌ها را به چالش نیز بگیرد. یکی از آن نشانه‌ها، نشانه‌های خلاق و هنری‌ست که در بین دال و مدلول، به یک دلالت قناعت نکرده و خواننده را به دلالت‌های گونه‌گون راهبری می‌کند و از حالت تک خطی میان آن دو خارج شده و یک دال را به تعدادی نامحدود مدلول و یا بر عکس یک مدلول را به دال‌های متعددی پیوند دهد، بحث مترادفات و گاه متضاد، همین معنا را برای ما تعریف می‌کند. مربع‌های شانزده خانه‌ای علی‌رضا پنجه‌ای در مجموعه‌ی شعر «پیامبر کوچک»، در حوزه‌ی خلاقیت‌ها قابل بررسی‌ست. این سه مربع، یادآور گفته‌ی سوسور است  که معتقد بود زبان دارای توانایی‌های فراوان است و عدم بروز آن، نه ناتوانی زبان بلکه به عدم  توانایی کافی و لازم انسان در استفاده از آن بر می‌گردد. هر مربع این کتاب از شانزده مربع کوچک و چهار واژه تشکیل شده است و خواننده در هر سمت و هر بار با یک خوانش و در مجموع با بیست خوانش روبه‌رو می‌شود و در سه جدول با شصت جمله مواجه است. هر جدول از بیست جمله که شامل هشت جمله‌ی مشابه‌ی جفت و چهار گزاره‌ی متفاوت که هیچ کدام باهم مشابه نیستند ساخته شده است. به عبارتی شاعر با چهار واژه در هر جدول، دوازده و در سه  جدول سی وُ شش جمله یا سی وُ شش خط شعر سروده است و هنجارهای نحوی را به ابتکار خود و روش جانشینی در هم شکسته و حرف‌اش را زده  و در ترکیب، جنبه‌های معنایی را رعایت کرده و زیبا عمل نموده است، زیرا، در مربع‌های این کتاب، واژه‌ها در حالتی قرار می‌گیرند که تعیین‌کننده‌ی تباین در بین معانی هم می‌شوند. یعنی اگر خواننده، جمله‌ای را یک بار از چپ به راست یا از بالا به پایین و بر عکس و یا از هر سمت بخواند هر بار با جمله‌ای روبه‌رو می‌شود که تأکید بر روی کلمات، متفاوت و یا گاهی با معانی متضاد برخورد می‌کند که پارادوکس را در بطن خود دارد و این، به شکلی گفته‌ی سوسور را درباره‌ی توانمندی زبان به نمایش می‌گذارد و پنجه‌ای توانایی زبان

 فارسی را با محاسبه‌ی ریاضی‌اش به نحو زیبایی نشان داده است. مثلا‌ً در مربع مدنیت در ص ۶۶، یک بار، سرسام، آدم را می‌گیرد و باردیگر، آدم، سرسام را می‌گیرد والی آخر. نکته‌ی دیگر این‌که در هر جمله، تکیه و تأکید بر یک نشانه با تکیه در جمله‌های دیگر متفاوت است این تکیه و تأکید گاهی بر صفت، گاهی بر اسم، گاهی بر فعل و گاهی بر قید است. در مربع تنهایی، طی بیست جمله، با دوازده بار تکیه و تأکید بر روی چهار واژه، شاعر کارش را تأویل‌پذیر کرده و آن نشانه را که در این‌جا واژه است به رمز تبدیل نموده است. خواننده در این جا با شعر درگیر می‌شود و هنر پنجه‌ای نیز در همین ابتکار نهفته است، ابتکاری که در خواننده ایجاد مکث می‌کند و او را زود از شعر عبور نمی‌دهد، وگرنه چیدن چهار واژه در کنار هم و ساختن یک جمله‌ی ساده کار مشکلی نیست.

 نتیجه:

 دو مجموعه‌ی شعر مورد نظر، خصوصاً «پیامبر کوچک» را با توجه به نظریه‌های ادبی، زبان‌شناسی و معناشناسی و همچنین از نظر برجسته‌سازی هنری، می‌توان مورد ارزیابی بیش تری قرار داد، هم از لحاظ کارکرد واژه و هم نگاره به جای کلمه که در برجسته‌سازی هنری می‌تواند یک اتفاق محسوب شود. انتولوژی این دو مجموعه از نظر هرمونتیک و فن فهم متن مشکل چندانی نداشته و خواننده را در هدایت فهم اصالت متن و داوری درباره‌ی آن کمک  می نماید، زیرا معانی شعر با یعنی همراه نیست و عمل فهمیدن را با اکنون مرتبط می‌کند و پاسخ‌های مناسب را به افق انتظار خواننده می‌دهد تا او را از سه مرحله‌ی انطباق، تأثیر و لذت عبور دهد.

نقد مجید باریکانی بر کتاب پیامبر کوچک علی رضا پنجه ای در روزنامه آرمان

نقد مجید باریکانی بر کتاب پیامبر کوچک علی رضا پنجه ای

پنجه‌ای و تجربیات تازه‌اش در‌حیطه زبان

مجید باریكانی*

روزنامه آرمان - ۱۱ امرداد ۱۳۹۱ ص۹

به‌‌رغم یكدست نبودن زبان در كتاب پیامبر كوچك، شاعر كوشیده است تا از قواعد معمول و جاری شعر امروز عبور كند و با به‌كارگیری عناصر مختلف شعر از جمله تصاویر و علی‌الخصوص زبان، شیوه‌ خود را بیافریند و اشعاری تازه بسراید. به عمد، غیر عمد یا به هر دلیل دیگری، پنجه‌ای كوشیده است كتابی متنوع و مكثر پیش روی ما بگذارد و از انسجام و اتحاد زبانی و لحنی‌ دوری جسته و به این شیوه توانسته كتاب را به تكرار نرساند و مخاطبش را خسته نكند‌. پرهیز از جملات طولانی و استفاده از عناصر زبان معیار در جمله‌ بندی‌ها و واژه‌گزینی‌ها‌، ایجاز و تصویر برخی از اشعار این مجموعه را معنا ‌بخشیده و فرم می‌دهد. این تكیه بر زبان معیار تا آنجاست كه حتی گاه شاعر از این یكدستی می‌گذرد، حاصل كار حداكثر به استفاده از شكل آركائیك بعضی از واژه‌ها یا جابه‌جایی‌های مختصر در اركان جملات می‌انجامد. شاعر كتاب پیامبر كوچك جهان بینی خودش را دارد او كوشیده تا با پرداختن به موضوعات اجتماعی، سیاسی و گزاره‌های جزئی و كلی روزمره و جهان امروز، به جهان احساسات مخاطب راه یابد و تجربه‌های بزرگ و كوچك خود را انتقال دهد و به عبارتی درد مشترك را فریاد كند. در اشعار پنجه‌ای اعتراض نسبت به خصایص شیطانی دنیای امروز وجود دارد. اما انتقادهای او به حد و مرز جغرافیایی خاصی محدود نمی‌شود، بلکه از محدودیت‌های خانگی تا بی‌عدالتی‌های جهانی را شامل می‌شود، گسترة اعتراض او هرجایی است که انسان ناتوان گشته و او را تحت ستم خود قرار داده‌اند. پشت هر دروازه/ سكوت وحشی دنیای وحش/ این ور دروازه/ هیاهوی وحشی / آدم‌ها، آهن‌ها / چشمی از من آن سو/ چشم دیگرم این سو/ دلم گیر كرده لای چفت دروازه/ لای دهان مردم/... شعر شهروند مسافر ص82. اینگونه شعرها لحن گرم و روانی دارند. آنجا كه زبان توانسته معنا را در خود جذب كند‌، واژه تصویر و خیال، محتوایی فراتر و مكثر خلق كرده‌ و صدای شعر صدای شاعر را به گوش مخاطب می‌رسانداما در این میان به شعرهایی برمی‌خوریم كه از حیطه زبان فراتر نرفته‌اند جابجایی فعل‌، فاعل و مفعول .خوانش‌های مختلفی از یك پاراگراف،اگرچه ممكن است در طول و عرض این نوع اشعار مفهومی زاده شود و محتوایی برآید اما جز اینكه به ظرفیت زبان و كاركردهای مختلف واژه در یك اثر و یك متن اشاره كند چیز دیگری نیست:یكی نیامده كه برود/ برود كه نماند/ نمانده كه برود/ نیامده كه نماند/ یكی برود ؟/ كه نیامده/ نیامده كه برود/ برود كه ... / نیامده، نیامده، نیامده/... شعر رفتن ص 44.در برخی از اشعار پنجه‌ای كوشیده مصداق عینی به محتوا بدهد و شعر شكل بگیرد .این خصیصه از جمله خصایص سخت و مشكلی‌ است كه در كمتر شعری شاهد آنیم و آنجا كه این تصویر اتفاق بیفتد و شكل درونی شعر هویدا شود شعر به غایت خود می‌رسد و آفریده می‌شود.آ...ها...ی لكوموتیوران !/ آ ..قا ..ی لكوموتیوران !/ چی ... چه ... چو.. چه/ چ..ی چ..ه ... چ..و .. چ..ه/ چ..ه .. چ..ه /چ!. شعر در ایستگاه ص 33. در شعر فوق هر چند خصیصه ذكر شده به غایت نرسیده است اما در شعر لكنت وهم‌، شعر یا متن دچار لكنت شده است و در حین خوانش این لكنت محسوس می‌شود و تا انتهای شعر از وهم بیرون نمی‌آید همچنین در شعر ایستگاه صدای حركت لكوموتیو در واژه القاشده است و در متن شكل گرفته است. بخش دیگری از شعرهای این مجموعه، شعرهایی هستند كه از نشانه‌، نگاره‌، علائم و مواردی از این دست بهره جسته كه شعر را از قالب و فرم معمول شنیداری خارج كرده و شعری آفریده كه مخاطب متن را باید ببیند و بخواند. شاعر،برخی از این اشعار را با عنوان شعر توگراف نامگذاری كرده است .معنایی كه تصاویر ایجاد می‌كند با معنای واژه‌ها در هم می‌آمیزد معنای سوم یا معنای دیگری حاصل می‌شود كه شاعر بدان اشاره دارد. اگر ما شعر را رستاخیز كلام تعریف كنیم یا حادثه‌ای كه در زبان روی می‌دهد و اتفاق می‌افتد چگونه می‌توان كارهایی از این دست را در این تعریف گنجاند‌. بخش دیگری از شعرهای این مجموعه خوانش‌های گوناگون یك جمله‌اند كه در جدولی چیده شده كه علاوه بر خوانش افقی سطر، افقی نیز خوانده می‌شود. كه شاعر نام مربع بر آن نهاده است.كسی- مرا- صدا- نزد/ نزد- صدا- مرا- كسی/ مرا- كسی- نزد- صدا/ صدا- نزد- كسی- مرا. شعر مربع تنهایی ص 40‌. پر- از- دیروز- آیینه‌ام/ آیینه‌ام- دیروز- از- پر/ از- پر- آیینه‌ام- دیروز/ دیروز- آیینه‌ام- پر- از. شعر زبان آیینه ص 70. و یا شعری كه با نشانه و علائم آمده است: از ! به‌، می‌رسم/ از، به ./ بعد ؟می‌كنم/كه تو چگونه ... شعر با نشانه‌ها ص 10. پنجه‌ای در كتاب پیامبر كوچك سعی كرده است بخشی از تجربیات خود در حیطه زبان را پیش روی ما بگذارد و در این بین قطعا سلایق و دیدگاه‌های زیادی در تائید و عدم تائید برخی از اشعار وجود خواهد داشت. به نظر من اگر شاعر، شعرهای این كتاب را یكدست و فصل بندی می‌كرد محتوای كتاب،اتحاد منسجم تری به خود می‌گرفت و برخورد مخاطب با شعر روان‌تر می‌شد.

*سروده علی‌رضا پنجه‌ای - انتشارات فرهنگ ایلیا، چاپ 1387

شعری از علی رضا پنجه ای  در مرگ دکتر سیمین دانشور

برای پرواز دکتر سیمین دانشور به اندازه تمام پسرانش گریستم و این شعر بهانه ای شد که گریه هایم کوتاه شوند:

http://nevaak.com/wp-content/uploads/2012/03/1.jpg


حیف شد

یادم آمد
وقت های جانی
لابه لای زندگی
کوتاه شد
                                              90-12-18
                                         علی رضا پنجه ای