خبرهایی از فعالیت های علی رضا پنجه ای

۱- ویژه ی  فرهنگ ، هنر و ادبیات گیله وا ۲۰تا۲۵ دی با سردبیری من و البته زحمات کمی و کیفی مزدک در می آید ، برای خرید آن از الان نوبت و ثبت نام کنید چون ممکن است کم بیاید و شرمنده شویم.

۲- ۷ دی کتاب یک قدم تا جهنم کوروش جوان روح  عضو جوان حلقه ی شاعران ۵ شنبه ها همیشه ی خانه ی فرهنگ گیلان  ساعت ۱۸ ، نقد و بررسی می شود.

۳- مرا برای خوانش غزلی از حافظ و سخنرانی در باره ی علت تفال با آن به دانشگاه پزشکی دعوت کرد ه اند. شنبه ساعت  ۱۶ تاریخ ۲ دی.

۴- برای ۵ شنبه ۲۸ دی از مسعود احمدی دعوت شده در در جلسه ی نقد عطر یاس و برای بنفشه دو مجموعه شعر اخیر خود ساعت ۱۸ در محل خانه ی فرهنگ حضور یابد.تماس با خانه ی فرهنگ:۰۱۳۱-۲۲۲۴۱۷۸ است.

مجله ی خوانش ۳و۴ را بخوانید

مجله ی خوانش ۳و۴ را بخوانید

من به مازیار نیستانی عزیز و با ریشه و همگی دوستانش در خوانش تبریک می گویم واقعا این جوان ها گاهی کاری می کنند کارستان . با  گشتن در گوگل و یافتن نام مازیار نیستانی  یا خوانش به او سری بزنید و خوانش را حتما اگر اهل ادبیاتید بیابید و بخوانید.

مصاحبه با ماهنامه ی گیله وا

ققنوسی که از خاکستر زبان برخاست 

 

پای صحبت علی رضا پنجه ای شاعر و روزنامه نگار

 

 

اشاره:

    

          مهربان و صمیمی و بی تاب . علی ر ضا پنجه ای به نسل آرمان خواه دهه ی شصت تعلق دارد، نسلی که زندگی اش را به پای آرمان های خود ریخته است. پنجه ای شاعر حرفه ای و نو گراست که از سرودن خود اندوخته ای مادی برای زندگی کسب نکرده است، او با ادبیات کلاسیک ایران بیگانه نیست، غزل هم سروده و اندوخته ای پر و پیمان از شعر کهن بوم و بر دارد ، تغزل با بن مایه های رمانتیک اجتماعی در اشعار او جایگاه ویژه ای دارد ، در این آشفته بازار نوجویی او نیز  شعر تو گراف و شعر دیجیتالی  را به خواستاران تحولات نو در شعر معاصر هدیه داده است. در پشت قیافه ی شاداب و پر انرژی او، اندوهی سنگین وجود دارد که به زندگی اش عمق می بخشد ، یک نوع خود شیفتگی کودکانه در اوست که او را شلوغ و پر هیایو می نمایاند ، سکون و آرامش را در او نمی بینی ، گویی الهه ی بی تابی چون چتر بر سرش سایه انداخته است ، پنجه ای در همه ی حال شاعر است، بوی شعر را در محیط کار او می بینی ، چه زمانی که در شهرداری بود و شاعران جوان دورش حلقه زده بودند و چه زمانی که در روابط عمومی شورای شهر و کمیسیون فرهنگی سعی کرد نه به عنوان کارمند بلکه از سر آرمان خواهی در جهت گیری های فرهنگی شورا و شهرداری مانند یک سرباز فرهنگی بین نمایندگان شهری مردم و نخبگان رابطه ی تنگاتنگی ایجاد کند.به گونه ای که کمتر کسی ست که در وهله ی اول پی به این عشق نبرد، پنجه ای در سال  1340 خورشیدی از پدر و مادر ی گیلانی در ساوه دیده به هستی گشود ، پس از اخذ دیپلم برای ادامه ی تحصیل راهی آلمان غربی آن زمان شد، بعد از چند ماه به سرزمین زادبومی اش برگشت ، 22بهمن سال 59 ازدواج کرد که ثمره اش دو فرزند ، نینا که  دارای تحصیلات دانشگاهی در رشته ی گرافیک است و مزدک که حقوق خوانده و در ادبیات و روزنامه نگاری جا پای پدر  گذاشته است.
پنجه ای مدتی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مشغول به کار شد، در اسفند 1365مسوولیت صفحات شعر و ادب کادح را به عهده داشت و نخستین شماره ی ویژه ی هنر و ادبیات توسط او منتشر شد، از شماره ی دوم فصل نامه ی گیلان زمین به عنوان سردبیر و هم چنین سردبیری 20 شماره ی روزنامه ی معین را برعهده داشته است و همچنین سال ها مسوولیت سرویس ادبیات هاتف،گیلان امروز و...را که خود کارنامه ی درخشانی از نوگرایی های او در حوزه ی روزنامه نگاری ست . اشعار و مقالات او در نشریات و مجلات مختلف کشور به چاپ رسیده است ، آثار زیر تا کنون از او منتشر شده : سوگ پائیزی ( مجموعه شعر پائیز 1357 ) – همنفس سروهای جوان ( مجموعه شعر 1366 ) – برشی از ستاره ی هذیانی ( 1370 ) – آن سوی مرزباد ( 1370 ) – گزینه شعر گیلان ( نمونه اشعار و شرح حال 54 شاعر نوپرداز دهه ی شصت گیلان  1374 ) – عشق اول ( 1383 ) دو مجموعه شعر پیامبر کوچک و شب
هیچ وقت نمی خوابد از او آماده ی چاپ است .

هوشنگ عباسی

 

* موقعیت کنونی شعر معاصر ایران را چگونه می بینید؟

 

 

ادامه نوشته

5شنبه جلسه ی نقد عشق اول در خانه ی فرهنگ گیلان با حضور چهره های مطرح هنر و ادبیات معاصر

نقد و بررسی عشق اول پنجه ای

 

                                       

خانه ی فرهنگ گیلان 5 شنبه 23 آذر ساعت 18 به بهانه­ی چاپ دوم ، مجموعه شعر عشق اول علی رضا پنجه ای (شاعر و روزنامه نگار) را با حضور چهره های آشنای هنر و ادبیات معاصر به نقد می نشیند.

برای این جلسه از عنایت سمیعی،موسوی، م.موید،سعید صدیق ،کامیار عابدی، مسعود بیزار گیتی، یزدان سلحشور،مظاهر شهامت،  سایر محمدی، دانش آراسته، طیاری، بدرطالعی، رضایی راد،بنی مجیدی، ،روحانی، صالحی، صاحبان زند، آرش رحمانی، ایرج ضیایی، غلامرضا مرادی، بهمن صالحی،کامبیز صدیقی وندادیان،آرش رحمانی ، قربان زاده، مهرانی ، نیکویه، جکتاجی، بشرا، چراغی، عباسی و... دعوت به عمل آمده است.

شایان ذکر آن که پنجه ای مصمم است پس از انتشار پیامبر کوچک و شب هیج وقت نمی خوابد ـ که توسط نشر فرهنگ ایلیا به  خانه ی کتاب ارشاد سپرده شده ـ گزینه ای از 30سال شاعرانگی خود را با انتخاب از 7 عنوان کتاب های منتشر شده ی شعرش تدوین و انتشار دهد، نیز گزینه ای از گفت و گوهایی که با او صورت گرفته را با عنوان رو در رو به چاپ برساند. وی هم اکنون مشغول صفحه بندی ویژه ی فرهنگ، هنر و ادبیات گیله وا است که به سعی او برای خانه ی فرهنگ گیلان به صورت پخش سراسری منتشر خواهد شد.

                               روابط عمومی خانه ی فرهنگ گیلان

 

 

 

سخنرانی در دانشگاه گیلان

 
بزرگداشت نجدی در دانشگاه گیلان

 


خبرگزاري دانشجويان ايران - گيلان

دیروز 29 آبان گروه گیلانشناسی دانشگاه گیلان طی مراسمی از مقام زنده یاد بیژن نجدی در شعر و ادبیات داستانی تقدیر به عمل آورد.

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران در این مراسم پروانه محسنی آزاد همسر مرحوم نجدی از خصوصیات زندگی با وی گفت و قطعه ای به جا مانده از 21 سالگی مرحوم نجدی را برای دانشجویان خواند.

دکتر تسلیمی عضو هیئت علمی دانشگاه گیلان که از پژوهندگان حوزه شعر و داستان معاصر است، در خصوص داستانهای به جا مانده از قلم بیژن نجدی ابراز داشت: شاخصه مهم داستانهای نجدی، عدم استفاده از تعلیق و غریب گردانی و عدم برخورداری از پلات است.

همچنین علیرضا پنجه ای از شاعران و دوستان صمیمی مرحوم نجدی با اشاره به نگاه زیبا شناسانه وی به هستی و پیرامون خود گفت: از وجوه بارز آثار نجدی می توان به بهره بردن از تدوین فیلم در تدوین داستان، تشخیص بخشی به اشیا و پدیده های غیر ملموس، استفاده از زبان ساختی شعر در داستان و توفیق در آن اشاره کرد.

در پایان مراسم علیرضا پنجه ای اشعاری از زنده یاد بیژن نجدی را برای دانشجویان قرائت کرد که با تحسین همگان همراه بود

مصاحبه ی یزدان سلحشور از روزنامه ی ایران

 
مي گويند عدم قطعيت اما حكم قطعي مي دهند!
گفت وشنيدي صريح با «عليرضا پنجه اي»
 
درباره تحولات شعر در دهه هفتاد
 

 
                 
                        
 
* عليرضا پنجه اي [متولد ۱۳۴۰ ـ ساوه] از شاعران و روزنامه نگاران باسابقه اي است كه طي دو دهه اخير، در عرصه ادبيات و ژورناليسم ادبي نقش فعالي را ايفا كرده است. او كه در سال ۱۳۶۶ با انتشار مجموعه «همنفس سروهاي جوان» نامش به عنوان شاعري جوان و فعال مطرح شد در سال ۱۳۷۰ با انتشار دوكتاب «آن سوي مرزباد» و «برشي از ستاره هذياني» به عنوان «شاعري پيشنهاددهنده» درعرصه «شعرشصت» به چشم آمد وي كه اكنون سردبير فصلنامه ادبي «گيلان زمين» است علاوه بر دلمشغولي هاي مطبوعاتي خود، مشغول آماده سازي پنج جلد از آثارش جهت انتشار است: عشق اول [گزينه ده سال شاعرانگي ـ ۱۳۷۰ تا ۱۳۸۰] ؛ برشي از شعر گيلان دهه هفتاد [جلد دوم گزينه شعر گيلان]؛ از ملكوت بازآفريني يك متن [ترجمه قرآن به زبان شعر منثور]؛ گزينه شعر جهان؛ روبه رو [مجموعه مقالات و گفت وگوها].
               
 
* شما يكي از فعال ترين شاعران دهه شصت بوديد، چه درعرصه انتشار كتاب و چه در زمينه مطبوعات ادبي.آيا سكوت اين سالهايتان نتيجه چگونگي برخورد شما با شعر هفتاد بود ـ پذيرفتن، ردكردن، همراه شدن، كدام يك؟ ـ يا ناشي از شرايط اقتصاد راكد شعر هفتاد؟ به هر حال غير از عرصه انتشار كتاب، در نشريات هم، شعرهاتان خيلي كم به چاپ رسيد.
** ببينيد! قضيه اي كه في الواقع مطرح است اين است كه چشم انسان هميشه «بربين» است. ما هميشه به نقطه اوج نظر مي كنيم و انتظار داريم كه هميشه يك آفرينشگر، يك هنرمند حتي يك فوتباليست يا هر نخبه اي در هر زمينه اي در نقطه اوج خود ـ به لحاظ كمي و كيفي ـ باشد. بحث در اينجا ميان كميت و كيفيت است. كل صحبت شما مي تواند ميان اين دو شق تقسيم شود. كميت حضور عليرضا پنجه اي در دهه هفتاد ـ با توجه به اينكه من متولد سال ۱۳۴۰ هستم و در ،۱۳۷۰ شاعري سي ساله بودم و بالتبع بايد حضوري فعالتر در دهه هفتاد مي داشتم ـ به ظاهر مي بايد فرآيندي طبيعي مي بود كه نشد. چرا؟ چون موقعي كه هنوز نامي نداري و هنوز مخاطبانت اندك اند يا انگشت شمار، به هر جايي سر مي زني و در هر نشريه اي، مي خواهي جايي دست و پا كني. اما موقعي كه مخاطبان اندك، كمتر اندك مي شوند و چه بسا كه اصلاً اندك نيستند و خودت هم ديگر، در موقعيت سردبيري يك نشريه ادبي قرارداري، تا حدي مشكل است ـ تو بينديش واقعاً مشكل است ـ كه ده شعر خود را براي نشريه اي تازه كار بفرستي كه پانسيونر سابق صفحه خوانندگانت آن را مي چرخاند و حالا حتي ـ به هر دليل ـ مي خواهد يك شعر را از آن ميان انتخاب كند و گاهي هم ـ بدبختي اين است ـ انتخاب نكند تا بعد پز اين را بدهد كه فلاني را «شكستم». ما در جواني خود هرگز، اين طور اخلاقيات را به بازي نگرفتيم. من هنوز شأن كساني را كه براي نخستين بار شعرهايم را در ماهنامه «آدينه» به چاپ رساندند و باعث طرح نامم در ميان جامعه شعري شدند، گرامي مي دارم اما اين همه مسأله نيست ما در دهه شصت به سه شكل، ارائه كار مي كرديم: كتاب، مطبوعات، نشست هاي ادبي . كتاب كه خود به خود در ركود اقتصادي شعر هفتاد، بدل به كابوسي نگران كننده شد [حديث اش بما ناد!] مطبوعات هم كه در يك وجه آن به شكل فوق ـ كه گفته شد ـ درآمد؛ ماند نشست هاي ادبي كه ما از دست عده اي كه در يك نشست، هر چه به دست آمده را به يغما مي بردند در شعر خود به ثبت و فوراً به چاپ مي رساندند، ديگر از شعر خواني گذشتيم. به عنوان مثال بنده چند سال قبل كه براي سخنراني به تنكابن رفتم، دوستي كه شاعر و منتقد هم هست، با شنيدن نوار شعرهاي منتشر نشده ام، يك دفعه برافروخت كه اينها شعرهاي فلان كس است كه در فلان كتاب به چاپ رسيده، درحالي كه آن كتاب، دوسال بعد از گفته شدن شعرهاي من به چاپ رسيده بود.
* نام كتاب چه بود؟
** بگذريم! چه فرق مي كند كه اسم بياوريم يا نه. به هر حال اين بليه بدل به يك رويه شده است و متأسفانه كار به جايي مي رسد كه در نهايت بنده مجبور مي شوم به تاريخ شعرها رجعت كنم تا ثابت شود كه صاحب اوليه كالا كيست!
* اين شباهتها بيشتر شكلي است يا شگردي؟
** هر دو! خب آدم كه هر روز نمي تواند يك «شكل» جديد براي شعرش خلق كند. وقتي هم كه ديگري مورد استفاده قرارش مي دهد، به علت تكرار به كليشه بدل مي شود. در حوزه شگردها هم همينطور است. بهترين حالت البته آن است كه شاعر دوم، شگردهاي شاعر اول را در شعرش تعميم دهد كاري كه حافظ در مورد همعصرانش كرد اما متأسفانه نه تنها در مورد كار خودم كه در مورد كار ديگران هم، شاهد «قلوه كن شدن شگرد» از دل شعر اوليم كه حتي «بازتوليد» هم نيست، بي تعارف دزدي است.
* ميل داريد چند نمونه بياوريد؟
** خير! فكر مي كنم وقتي شيوه كار اين دوستان شاعر و سارق را توصيف مي كنم آن قدر اظهر من الشمس است كه نامشان هم به همراه اين شيوه كار در ذهن تداعي مي شود. اين بلا فقط سر من كه نيامده، برويد از «حافظ موسوي» بپرسيد از «شمس لنگرودي» يا اگر توانستيد از مرحوم «بيژن نجدي»!
* فكر نمي كنيد كه شعر، چيزي جدا از شكل ها و شگردهاست و در نهايت، اثر اصيل خوانده مي شود؛ يعني مي خواهم بگويم جهان بيني هنري كه به سرقت نمي رود؟
** البته! همينطور است. شكل ها و شگردها جزو پيشنهادات شاعري است. اصولاً اين گونه پيشنهادات، جزو ذات شعر نيستند بلكه حواشي شعرند و مربوط به بخش كمكي «شعر وضعيت» اند.مي توان از آنها كمك گرفت و به «وضعيت هاي تازه» دست يافت اما به شعر تازه… نه! گمان نمي كنم.
* كمي درباره «شعر وضعيت» بگوييد؟
** «شعر وضعيت» يا «هنر وضعيت» زاده موقعيت است. گاه ممكن است كه قرن ها هم، به حيات خود ادامه دهد همانند شعر سبك عراقي يا سبك هندي كه البته به دليل ركود تاريخي است، چرا كه اين گونه شعر، [اصلاً مگر با اين تعريف، گونه اي ديگر هم داريم؟] محصول وقايع زمانه است و حيات خود را مديون «دَوَران تاريخي و قايع» يا «انفجارات زيرپوسته جامعه»؛ كه همچون آتشفشاني كه مي غرد و گدازه ها را به بيرون پرت مي كند، جامعه نيز توسط هنر [و در اينجا شعر] گدازه هايش را به بيرون مي ريزد.
* با اين توصيف «شعر انقلاب» يا «شعر جنگ» هم مشمول همين تعريف است؟
** بله! موقعي كه انقلاب شد، ناگهان و به شكل غافلگيركننده اي، شعر قبل از سال «۵۷» [منظور اغلب و اكثر آن شعر است] ناكارآمد شد و همانها كه شعرشان را با رمل و اسطرلاب هم نمي شد فهميد، خواستند «شعر مردمي» بگويند كه حاصلش شد يك مشت شعار. «شعر وضعيت» اگر در دل خود آثاري ماندگار به جا بگذارد، به تاريخ پيوند مي خورد اما اگر تنها به بازتاب سطحي شرايط اجتماعي ـ چه در شكل و چه در محتوا ـ بپردازد از تاريخ جدا مي شود و تنها به عنوان يك «ناهنجار فرهنگي» مطرح مي شود. درواقع «شعر وضعيت»، خروجي از «نرم» است كه در نهايت بايد بدل به يك «نرم تازه» شود چنانكه «شعر نيمايي» چنين شد يا «شعر شاملويي».
* فكر مي كنيد كه «شعر وضعيت» در دهه هفتاد به «نرم تازه» رسيد يا ناموفق ماند؟
** به نظر من، بخشي از شعر دهه هفتاد، «خروج از نرم اش» پيوند خورده است به «ناهنجاري فرهنگي».
                           034044.jpg
 
* منظورتان كدام بخش است؟
** بهتر بود اول مي پرسيديد كه چرا چنين شده!
* خب! چرا «ناهنجاري فرهنگي»؟
** چون اين آثار گواه زمانه خود نيستند. شما مي توانيد «كافكا» باشيد اما چنانكه «لوكاچ» به درستي تحليل مي كند، گواه زمانه خود باشيد در مسخ و محاكمه و قصر؛ يا «يونسكو» و «بكت» باشيد واز لحاظ «شكلي»، پوچي زمانه را تصوير كنيد، به هر حال اثر خود را به تاريخ پيوند بزنيد اما اگر رويدادهاي اصلي را به كناري نهاديد و با استعانت از رويدادهاي فرعي، جهاني فرعي آفريديد كه دال ها و مدلول هايش در تناقض با يكديگرند، آن وقت مي رويد و به زبان خيانت مي كنيد؛ به گذشته فرهنگي خيانت مي كنيد؛ به «نُرم شكني» خيانت مي كنيد؛ حتي به استعداد خودتان هم خيانت مي كنيد. چرا كه اثري جعلي آفريده ايد كه همچون بخشي نامتناسب با پازل جامعه، تاريخ، هنر و روانكاوي جمعي، ناكارآمد است.
* خب! حالا مي توانم بپرسم كدام بخش از شعر هفتاد؟
** بخش قيم مآب اش! همان بخشي كه مدعي است مكتب ساز است. مي آيند و مصاحبه مي كنند و مي گويند: «مكتب ساخته ايم» وقتي مي روي شعرهاشان را مي خواني مي بيني كه مهدكودك هم نساخته اند چه رسد به مكتب! مي آيند و مي گويند: «اصل عدم قطعيت» اما هرآنچه مي گويند صدور حكم قطعي است. مي گويند: «كثرت گرايي بن مايه اعتقادات ماست» اما به محض آنكه مورد نقد واقع مي شوند، افكار و اهدافشان را در هاله اي از قداست سنگربندي مي كنند و چون قداست نقدپذير نيست پس نقد تنها متعلق به افكار مخالف است! در شعرهاشان وقتي از «زن» حرف مي زنند هنوز مرادشان همان «ابزار توليد دوران فئوداليته» است. وقتي از «من» حرف مي زنند آن «من» خصوصي و منفرد و آزاد مدرنيته نيست آن «من» صادركننده حكم قطعي و ازلي و ابدي ماقبل مدرنيته است كه همه ايده آل ها را در خود مي ديد و تاريخ و جامعه را ختم شده به خود مي دانست.
* از آنها نام مي بريد؟
** يك فرقه و گروه كه نيستند. بيشتر به دنبال كاركردهاي ايذائي اند كه ثمره اش بد و ناسزايي مي شود كه با آوردن نامشان همراه است تا آنچنان كه خود مي پندارند نامدار شوند!
* پس غير از اين بخش شعر دهه هفتاد، با باقي شعر اين دهه موافقيد؟
** البته! اما اين بخش كه بخش كوچكي نيست! با اين همه من از شعر «حافظ موسوي» لذت مي برم و از شعر خيلي هاي ديگر؛ كه اگر نام نمي برم به دليل آن است كه مي ترسم برحسب گفت وگوي زنده، نامشان از قلم بيفتد. من حتي به رغم مخالفتم با نوع فعلي شعر «مهرداد فلاح»، زحماتش را مي ستايم. او شاعري است جست وجوگر كه از نسلي برآمده كه تحولات تاريخي را درك كرده است. حتي شعر فعلي «علي باباچاهي» هم ـ به رغم مخالفتم با اين نوع شعر ـ مشمول همين تعريف است. «باباچاهي» شاعري است پخته كه شعرهاي خوبي در كارنامه خود دارد. من مخالف شعر جعلي، هنر جعلي، جهاني جعلي ام كه با اصرار مي خواهند به عنوان جهان واقعي به خوردمان دهند. بگذاريد كتاب «عشق اول» منتشر شود، خواهيد ديد كه بنده خيلي بيشتر از دوستان «قيم مآب» و «اقتدارگرا» شاعر دهه هفتادم!

گفت و گو ی سایر محمدی از روزنامه ی ایران

 
امروز با عليرضا پنجه اى

 
205467.jpg
گروه فرهنگ و هنر - ساير محمدى: «سوگ پاييزى» اولين كتاب عليرضا پنجه اى در سال ۱۳۵۷ چاپ و منتشر شده است. ده سال بعد «همنفس سروهاى جوان» و در سال ۷۰ دو مجموعه «آن سوى مرز باد» و «برشى از ستاره هذيانى» را به دست چاپ سپرد. «گزينه شعر گيلان» را هم در سال ۷۴ توسط انتشارات مرواريد به بازار فرستاد. عليرضا پنجه اى متولد ۱۳۴۰ در سامره به دنيا آمد، اما اصالتاً گيلانى است و در شمال بزرگ شده است. در رشته اقتصاد درس خوانده و در آلمان هم رشته پزشكى را تا نيمه گذرانده است.
«عشق اول» تازه ترين مجموعه شعر وى اخيراً از سوى انتشارات فرهنگ ايليا به بازار آمد. پنجه اى نزديك به دو دهه سابقه روزنامه نگارى دارد و چند سالى نيز برخى نشريات شمال كشور را سردبيرى مى كرد.
*  آقاى پنجه اى «گزينه شعر گيلان» را كه در اوايل دهه هفتاد منتشر كرده بوديد، چه بازتابى داشت. شيوه انتخاب شما بر چه مؤلفه هايى استوار بود؟
-  گزينه شعر گيلان، در واقع آنتولوژى شعر گيلان بود. اين كتاب در حقيقت برشى از شعر گيلان محسوب مى شود. من بيشترين اشعار چاپ نشده و شاعران منطقه در دهه شصت را جمع آورى كرده بودم. يعنى چهره اى مثل خسرو گلسرخى فقط در مقدمه نامى از او برده شد. در حالى كه آوردن اشعار او مى توانست فروش خوب كتاب را تضمين كند و براى من سودآور باشد. ولى بيشتر شرح حال و نمونه شعرهاى شاعران گيلان را در دهه شصت مد نظر داشتم كه معرفى كنم.
*  ارزيابى شما از شعر دهه شصت گيلان چيست؟ و شعر دهه هفتاد در آن منطقه دچار چه تحولاتى شده است؟
-  در دهه شصت شعر گيلان با مطرح شدن چند چهره مثل شمس لنگرودى كه مؤثرترين بخش كاركرد ادبى اش را داشت و جزو شاعرانى بود كه از طرز شعر شاملويى بريد و به سمت شعرى برخوردار از مقوله اجتماعى، سياسى و غنايى كشيده شد و به استقلال زبانى رسيد وجهان تازه اى را كشف كرد. بعد از شمس شعرهاى خود من بود، بعد كارهاى ايرج ضيايى كه شعر اشيا رسيد. بعد از آن آثار ضياءالدين خالقى و مهرداد فلاح و يزدان سلحشور و مسعود جوزى بود. زنده ياد بيژن نجدى كه شعرش در دهه شصت در محافل ادبى منطقه تأثيرات خودش را به ديگران داشت، همه اين آثار نشان از اعتلاى شعر گيلان در دهه شصت دارد. در ضمن بخشى از شعر گيلان مثل اشعار مهدى ريحانى مطرح نشدند بلكه نمودشان را در دهه هفتاد ديديم.
*  «عشق اول» را كه به تازگى منتشر كرده ايد، حاصل چه دوره اى از كارهاى شماست؟ ضمن اين كه نزديك به سيزده سال هيچ كتاب شعرى منتشر نكرده ايد.
-  علت عدم چاپ كتاب هاى شعرم يكى مشكل مميزى بود كه به دليل سخت گيرى هاى بى مورد در انتشار برخى از شعرها، راضى به چاپ كتاب شعر نبودم ومن دوست داشتم اين شناسنامه نام تمام فرزندانم را در خودش ثبت كند. مشكل ديگر وضعيت نامطلوب چاپ و توزيع كتاب شعر در سراسر كشور بود و ناشران هم رغبتى نداشتند به چاپ كتاب شعرى كه حق التأليف هم بپردازند. در اين فاصله من به چاپ شعرهايم در برخى نشريات ادبى بسنده كردم. من نمى خواستم با هزينه خودم كتابى چاپ كنم كه در انبار خانه ام بماند. اين كتاب هم در عرض سه ماه تمام نسخه هايش به فروش رفت.
*  الان آثار ديگرى هم براى چاپ آماده كرده ايد؟
-  كتاب «عشق اول» حدود ثلث از شعرهاى سروده شده من در فاصله اين سيزده سال است. كتاب بعدى من كه در اواخر فصل بهار منتشر خواهد شد، «پيامبر كوچك» نام دارد و سومين مجموعه اى كه در فصل تابستان منتشر خواهد شد، «شب هرگز نمى خوابد» نام گرفته است. شعرهاى كتاب «عشق اول» توسط ناشر انتخاب شده و سعى شده اين كتاب نقش پلى را داشته باشد. «پيامبر كوچك» شعرهايى است كه بيشتر ادعاى پيشنهاددهندگى را دارد و مخصوصاً برخى شعرهاى نگاره اى را كار كردم كه بيانيه اى هم در نشريه هنر و انديشه منتشر كرده  بودم به نام «شعر توگراف» كه اين دسته از شعرها، بيشتر كارهاى زبانى رويش كردم.

نقد و بررسی عشق اول

                                            نقد و بررسی عشق اول

به مناسبت چاپ دوم مجموعه شعر عشق اول حلقه ی شاعران ۵شنبه ها همیشه ی خانه ی فرهنگ گیلان ۵شنبه ۲۳ آذر ماه سال جاری به نقد و بررسی این مجموعه  می نشینند. برای این جلسه چهره های مطرح  هنر و ادبیات و نقد کشور از نقاط مختلف کشور  شرکت خواهند جست حضور در این مراسم  برای علاقمندان بلامانع است .برای هر گونه همآهنگی با تلفن:۰۹۱۱۱۳۸۰۶۷۷یا کد۰۱۳۱ تلفن خانه فرهنگ به شماره ۲۲۲۴۱۷۸ تماس بگیرید.نشانی رشت خ.طالقانی.مقابل خ .نیکمرام  بن بست نصرالله زاده.خانه فرهنگ گیلان