ربات­ها  عاشق(جدیدترین شعرسوم آذر ماه  87علیرضا پنجه ای)

 

۳۰سالگی کار:علی رضا درویشی

 

ربات­ها  عاشق

 

نام تو

کدام دریا ننوشت

دل من

ربات­ها  عاشق

دهلیزها  تنگ

شاهرگان سیم خاردار

جگرت نیش می­کشد

آفرین

کبکی راه رفت

پر

پر

پر

کلاغا کلاغ

پر پر نه

کرد تا طوق سرش زیر برف

می­زنید

می­گویید

حرفا حرف  

حرف

جام  جم

- همه­اش حرف­های حرف-

جمشید­ها  موش

پنیر سوراخ  شکل  سوراخ

پیکر اعدامی

حمید­ها  موش­تر

سوراخ جای گلوله

پیکر پیکره

تقویم سنگ­تر از سنگین

سنگ سنگ­واره­ای خارا

­درٌان

دستان  اهرمن

نامانام ایران

بازاباز  شکوه مدائن

فخر تخت جمشید

مینوی پاسارگاد

قلعه­ها   فاتح

سربازها   بیدار 

تاخت اسب­ها

میدان­ها   پر غبار 

قار غار

زار زار

برفابرف

استخوان­سوز  زمستان

می­گذشت... این نیز

 سوم آذر هفتاد و هشت

مصاحبه ی رادیو فرهنگ با علیرضا پنجه ای به مناسبت سالروز تولد زنده یاد بیژن جلالی

بیژن جلالی

کسی که مثل هیچ­کس نیست

 به مناسبت سالروز  تولد زنده یاد بیژن جلالی

پخش زنده :ساعت۳:۴۵ سوم آذر ۱۳۸۷ رادیو فرهنگ

 گوینده  : همان گونه که می دانید از  نسل شاعران دهه های ۳۰ و ۴۰ تعداد کمی باقی مانده اند، می خواهیم بدانیم چرا شعرهای آن دسته از  شاعران مانندشعر های  بیژن جلالی و ...لااقل در این دو  دهه تکرار نشده است؟

پنجـــه ای: در ابتدا باید بگویم جلالی از زمره شاعران مطرح آن دهه ها به شمار نمی رود یعنی شعرش مثل شعر فروغ ، شاملو، اخوان و... شعر طراز اول و تاثیرگذار ما نبوده است، اما او  قائم به ذات اندیشیده و نوشته،  وقتی می گوید:  

چرا نگویم که گنجشک ها                      

مثل قطره های باران

از بالا می آمدند

و روی زمین

می نشستند                               

شما یک قایق کاغذی را فرض بگیرید که در تلاطم و خروش رود تنها با پشتوانه ی  اراده ی شاعـــــــر به­پیش می رود،این قایق  کاری به خروشانی رود  ندارد، جنسش اگر چه زود خیس و مچاله می شود اما رود خروشانی که او مصمم به جریان داشتن در آن است یارا  و  حریف ِ اراده ی شاعرانه­اش نیست، بنابراین قایق کاغذی شعر او به پشتوانه ی اراده ی شاعر در خروشان ترین رودها به­پیش می رود.

شعر بیژن جلالی شعری شفاف اما  روشنفکرانه است، البته نه از نوع پوپولیستی­اش.

بیشتر از این که جلالی را وام­دار شعر فارسی بدانیم، باید او را وام­دار شعرهای مدرن فرانسه­، اروپا و خاصه شعرهای دائو دِ جینگ دانست.

او نشان داده که هایکو را خوب خوانده، اما به ظاهر  ِ زبان و فرمش نزدیک نشد، به نظر می­رسد برای او اندیشه های بودا، آرای فلسفی کنفوسیوس و آثار دائو جلوه های ویژه ای داشته است؛ در واقع باید گفت زبان شعر او بی­زبانی­ست و تکیه بر نثر دارد و از همه­ی آرایه ها و بازی های شعری پرهیز می کند و از ادبیت تهی­ست.

همچنین باید افزود شعر او از آرایه ها و تجربیات هزار سال شعر فارسی و صد سال شعر نو گویی بهره­ای نبرده و مستقیما متاثر از عوامل یاد شده بوده البته مزید بر این ادعا باید آشنایی مطلوب او با زبان فرانسه و انگلیسی را  در این تاثیرات  دخیل دانست و افزود اگر چه شخصیت ِ گوشه گیرانه­ی او از قیل و قال و حاشیه بر گرفته از شخصیت دایی­اش صادق هدایت بود اما شعر او دقیقا مصداق این برش از شعر فروغ است: "کسی که مثل هیچ­کس نیست".


  * چاپ با ذکر نام نویسنده  بلامانع است.