جاودانگی در ۵ گذرا بازخوانش شعر۰۰۷ نصرت رحمانی نوشتهی علی رضا پنجه ای
جاودانگی در ۵ گذرا
بازخوانش شعر۰۰۷
علی رضا پنجه ای
بهنقل از:خبر کتاب هفته، سردبیر محمد ولی زاده،شنبه هشت اسفند۹۴،جاودانگی در ۵ گذرا، علی رضا پنجه ای، صفحات ۲۷تا۲۹:https://t.me/worldpoem/623
نصرت در خصوص شعر دیداری نیز آزمون محتاطانه ای داشته است، اگرچه طاهره ی صفارزاده شاعر آوانگارد و پبشرو در خصوص کانکریت آزمون های قابل تاملی از خود برجا نهاده و نسخه ای نه چندان قلب شده اما درنگ خیز در حوزه ی شعر دیداری ارایه داده است ،لیک نصرت نشان داده که حتی در نمونه شعرهای دیداری اش _ قایم به ذات _ از باورها ی خوبش دور نشده است، هرچند نه مانند آفرینه های صفارزاده پبشرو، اگر چه در گونه های دیگر شعرهایش نیز می توان استقلال شاعر شعرسیاه را واجست:
شعر ۰۰۷ چنین آغازی دارد*1
نوشتم:۵
گفتم:
_شعری برای تو
لبخند مرد!
اندوه خیمه بست
بی باورم!/عزیز!
هرعدد شعری ست
و_۵ _ شعر عددهاست_ شکل قلب_
_ ۵۵_ بیتی ز تک غزل عاشقانه ای ست!
نفرین به عشق فسون جاودانه ای ست
بی باورم! عزیز!
هر عدد شعر ی ست
و_ ۵۵۵۵_ آه.،
سرخ و سپید
زرد و سیاه
هرگز سرود اتحاد ملل نبست
نفرین به احتمال محالی است
بی باورم! عزیز!
هر عدد شعری ست
حتی_۰۰۷_
مقدس ترین ترانه این نسل مبتذل
یا_۱۱۸_
عنوان انتظار!
بی باورم! عزیز!
هر عدد شعری ست
و_۱۳_
تک شعر شعرهای عددهاست
منفور و نحس
چون سرنوشت من
بی باورم! عزیز!
هر عدد شعری ست
از_۰_تا۰۰۰۰۰
اندوه مرد
وسواس خیمه زد!
گرینه اشعار نصرت رحمانی / انتشارات مروارید/ چاپ چهارم ۱۳۸۵/ شعر ۰۰۷/ از کتاب میعاد در لجن/ ص ۱۳۷تا۱۳۹*2
بازخوانش شعر:
شعر پیچی ندارد که نتوانی ازش به سلامت عبور کنی،چندان ملایم است که آن سوش نیز به سهولت دیدنی ست. اشاره به پنج وارونه که شکل قلب به دست می دهد و بدیهی ست که مستفاد گردد ۵ نماد و سمبل عشق است. یعنی با اختصار و رعایت اقتصاد کلام هرجا عدد ۵ دیدید بر اساس جدول معادل نشانه هایش برابر عدد 5 بنویسید :دوست ات دارم یا عشق؛ خود گوید: "نوشتم ۵ /گفتم: _شعری برای تو" و بی فاصله قطعیت می بخشد: "لبخند مرد!" نتیجه نیز می گیرد با صراحت تمام: "اندوه خیمه زد" یعنی از وقتی که عدد ۵ را نوشتم عاشق تو شدم و از همان دم شادی از زندگی ام رخت بربست و چنین ادامه می دهد:" اندوه خیمه بست" و نمی گوید اندوه گین شدم، بلکه: غم چادر به پا کرد،یعنی نه زیر سقف خانه که چادر یا همان خیمه با هم زوج عشق شدیم!
نصرت را شاعر شعر سیاه نامیده اند البته شاعرانی که از پس کودتای ۲۸ امرداد زیست شاعرانه داشته اند،چه مانند اخوان که در شعر جاودانه ای چون زمستان اعتراض کردند و چه مانند نصرت که نیهیلیسم (برگرفته از nihil لاتین به معنای هیچ) در جهان بینی شان خانه کرد او خود در گفت و گو با ویژه ی هنر و ادبیات کادح*3 اذعان داشته بود که بیش از نیما از هدایت متأثر بوده است و هدایت نیز در پس زمینه ی حهان بینی اش همواره تاثیر بلافصلی از کافکا حک شده بود. پس عدد۵ اگر دیدیم یعنی با صراحت و نه باژگونه معنی می کنیم: دوست ات دارم و عاشق شدن که نتیجه اش در آن سوی تساوی یعنی: افسردگی و چادر زدن غم(خیمه بستن) در خانه ی عشق ؛ در این پاراگراف به خوبی موقتی بودن عشق با چادر زدنش( خیمه بست) تصریح شده، چون خودآگاه شاعر بر اساس بن مایه های اعتقادی اش رمز جاودانگی عشق را موقتی بودن آن می داند نه پایداری اش،چه بسا با کاربرد خیمه بستن اشاره به نماد خمسه ی(5) نظامی که مثنوی سومش در باره ی لیلی و مجنون است نیز دارد . در پاراگراف دوم شعر نیز تاکید می کند،تاکید در شعر نصرت جز نقش موسیقایی سرآغاز پاساژ و گذرگاه دیگری برای مفاهیم در نظرگرفته شده ی شاعر دارد.او به بی باوری خود اذعان دارد و ۵ را در پاراگراف پیشین نماد عشق و دوست ات دارم شناسانده و اکنون در میان اعداد معادل شعر می داندش و تاکید مجدد دارد به شکل قلب؛ می گوید شکل قلب نه خود باژگونگی سپس می افزاید به همین مناسبت پس ۵۵ یک بیت از تک غزل عاشقانه ای ست و نتیجه می بخشد به مخاطب که " نفرین به عشق فسون جاودانه ای ست " همان گونه که گفتیم او عشق را ماهیتا موقت می داند، و جاودانگی اش را نه به او نسبت می دهد، که به فسون: نفرینش را نثار به عشقی می کند که فسون( افسون) جاودانه ای ست. و عاشق محو و مات و گول که قدرت و اختیار ازش سلب شده است.
در پاراگراف سوم باز بی باور است و باز هر عدد را شعر ی داتسته و این بار چهار عدد۵ را یعنی ۵۵۵۵ را با دریغی شاعر انه"آه" باز بی باوراست به این نمادها ی دوست ات دارم که به هر رنگی که باشد اگر چه سرخ نماد عشق آتشین؛ سپید نماد خوشبختی؛زرد تنفر و؛ سیاه، شوربختی ،در پاراگراف چهارم: و البته رنگ ها نماد رنگین پوستی بشر، نیز هست و حتی سرخ نشان و نماد انقلاب گری، سپید صلح و آ رامش،زردتنفر و سیاه سرنوشت شوم و نحس، این چهار عدد۵ را نیز نشان باهمیدن ملت ها نمی انگارد و نفرین می فرستد و باز تاکید به بی باوری دارد ، تا برسد به این که هر عدد یک شعر است؛ در پاراگراف پنجم حتی به فیلم جیمزباند ۰۰۷ که زمانی در جامعه رخنه کرده بود و نماد پوشالی قدرت و سرپوش سرخوردگی جوان ها شده بود یورش برده و با کاربرد مقدس برای این که7 نماد شانس است و وقتی۰۰ در کنارش قرار می گیرد ، می شود: ۰۰۷ که نمادی برای ابتذال آن را می انگارد، او بر این سیطره تاخته و یک مفهوم پارادوکسیکال از آن ارایه می دهد. نگاه کنید:" مقدس ترین ترانه این نسل مبتذل " و چنین است که عبارتی غیرقابل پیش بینی در شعرش رخ می نماید، و حتی اشاره به ۱۱۸ اطلاعات تلفن دارد که نماد انتظار می شود .در پاراگراف شش باز هم بی باور است و باز هر عدد را یک شعر می داند و ۱۳ را به واسطه ی بن مایه ی تفکر پوچ گرایی (نیهیلیسم) تک شعر شعرهای عددها می داند یعنی ۱۳ عدد نخبه و مورد علاقه ی اوست،چرا که لابد علی رغم "منفور و نحس" بودن " چون سرنوشت من" در پاراگراف پایانی باز شاعر تاکید به بی باوری دارد و این که هر عدد یک شعر است و نتیجه و مخلص کلامش" از۰ تا ۰۰۰۰۰/ سپس گوید" اندوه مرد/ وسواس خیمه زد" چنین پایان غیر مترقبه را تنها از نصرت شعر می توان سراغ گرفت، جالب آن که چند نقطه اش بی نهایت خوانده می شود نه این که در خوانش شعر بگوییم از ۰ تا.... و حرف ا مطنطن پژواک داشته باشداو رندانه" لبخند مرد/ اندوه خیمه بست" را در آخر پاراگراف اول بدل به حسن ختامی خاص می کند،چرا مگر او شاعر شعر سباه نبست؟ پس چه را با نگاه امید شعرش پایان خوش می پذیرد؟ می توان چنین پنداشت که رندی او در بی نهایت و 5 های آن نهفته است و علت این که وسواس چادر زد باز تعدد عشق هایی ست که گذراست.گفتیم در کارگاه ذهن او راز جاودانگی عشق در گذرا بودن آن نهان است در شعرهای دیگر هم این نگاه در او ریشه دارد:" وفاکن تا رها گردی ز دستم" در دوبیتی های مجموعه ی سراب،یا جای دیگر گفته:" با هر که دوست می شوم/ احساس می کنم آن قدر دوست بوده ایم/ که دیگر وقت خیانت است".
هم از این رو جهان بینی نصرت نخبه و ممتاز مانده است.
_________________________________-
1* ۰۰۷ نام مخفی مامور MI6 شان کانری ست در جیمزباند.
2 * با عکس روی جلد که سال۱۳۷۰ از شاعر گرفتم،عکس دو نفره نیز با دوربین زنیط E2 از نصرت و من، پسرش آرش گرفته است.
3* تیر 1367
۳۰ بهمن۱۳۹۴