منصور بني‌مجيدي در فاصله كتاب اول خود نسبت به كتاب دوم، جهش مضاعفي داشته و راه خود را در ميان راه كوره‌هاي شعر امروز يافته است. به همين واسطه با اختياركردن زبان روايي و گفتار در هيات يك راوي، شكل روايي را از قصه وام مي‌گيرد و در قالب شعري خرج مي‌كند. دست يازيدن به چنين قالبي، اين امكان را به شاعر مي‌دهد كه بتواند انواع دغدغه‌هاي خود و پيرامونش را در شعر بريزد؛ عشق، مسائل فلسفي، سياسي، اجتماعي و زيبايي‌هاي زبان ساختي.

‌ - /...< من، اهل بوف كورم/ و صادقانه به شما، دروغ مي‌گويم/ سگ ولگردم، مرگ موش خورد و مرد/ همه را يك به يك گاز مي‌گرفت/ مرا هم، پارس گاز پاريس‌اش/ سخت در چنگ!؟- / سه قطره خونم‌هارَش كرده بود>.../‌

 

نگاهي به مجموعه شعر <اين ابر در گلو مانده*>؛ اثر منصور بنی مجیدی را در اعتماد ملی بخوانید

 

حس نقاش باشي

 

پرس و گو با فريده لاشايي

 

فريده لاشايي بانوي نقاش گيلاني است كه مي‌نويسد و ترجمه نيز مي‌كند اما به زعم بسياري، بيشتر از همه بايد او را نقاش دانست. اطرافيان او را از همان دوران طفوليت « نقا‌ش باشي» مي‌خواندند.

او الفباي نقاشي را از جعفر پتكي آموخت، درهمان دوران نزديكانش پي به استعداد سرشار او در نقاشي  بردند تا اينكه دوران جواني و بعد از آن استعداد آن به بار نشست.

لاشايي جداي از فعاليت در عرصه ي نقاشي مجموعه داستاني باعنوان « شال بامو» منتشركرده است كه با استقبال بسياري مواجه شد.

بهزاد موسايي پرس‌ و گويي را با فريده لاشايي انجام داده كه آنرا از نظر مي‌گذرانيد. شايان ذكراست لاشايي براي‌ادامه مداواي بيماري اش  عازم خارج از كشور بود و مصاحبه را از فرودگاه براي ما پست كرده است.

ادامه نوشته

نگاهی اجمالی به آن سوی دغدغه های شعری بنی مجیدی

 

 

منصور بنی مجیدی در فاصله ی کتاب اول خود نسبت به کتاب دوم، جهش مضاعفی کرده و راه خود را در میان راه کوره های شعر امروز یافته، به همین واسطه با اختیار کردن زبان روایی و گفتار در هیأت یک راوی ، شکل روایی را از قصه وام می گیرد و در قالب شعری خرج می کند. دست یازیدن به چنین قالبی، این امکان را به شاعر می دهد که بتواند انواع دغدغه های خود و پیرامونش را در شعر بریزد. عشق، مسایل فلسفی ، سیاسی، اجتماعی و زیبایی های زبان ساختی.

بن مایه ی شعرهای او بهره ای ست که شاعر از طنز می برد، منتها طنز بنی مجیدی با طنز اکسیر توفیر فراوان دارد. اکسیر در طنزهای خود از ارکان لطیفه بهره می برد و نیش مخاطب با خواندن شعرهایش باز می شود، اما کارکرد طنز در آثار بنی مجیدی ، همشهری اکسیر، تکیه بر تلخی واقیعات و مناسبات اجتماعی دارد. او نیز قادر می شود نیش مخاطب را باز کند اما طعم باقی مانده در نیش مخاطب او ، طعم تلخی ست، بر خلاف اکسیر که طعم شیرینی بر جا می گذارد، این نکته از مهم ترین دقایق توفیر بهره وری دو شاعر همشهری است که به خوبی قلمرو یکدیگر را رعایت کرده اند و از مقوله ی طنز ، دو استفاده ی مجزا برده­اند.

بنی مجیدی در شعر هایش بر صداقت و آرمان خواهی هم چون خود حلاج تا پای جان پای می فشرد؛ شاخصه های شعری او در چند دفتر اخیر به گونه ای قدرت ممیزی دارند که اگر قرار باشد به رایانه ها ، نرم افزار های شعری افزود، کاراکتر های شعری بنی مجیدی از نخستین داوطلبان برای همزادسازی محسوب می شوند، یعنی رایانه با داده های شاخص شعری بنی مجیدی قادر خواهد بود: 1- شعر او را از شعرهای دیگر شاعران به خوبی تمیز دهد. 2- شعر او را نسبت به سایرین با درصد بالایی همسان سازی کند. یعنی شعری ارایه دهد که نزدیک به دغدغه های بنی مجیدی است.

رسیدن به این نقطه می تواند برای هر شاعری نقطه ی قوتی باشد که هر قوه ای را بدل به فعل کند. او خیلی زود تکلیفش را با قالب های شعری روشن کرد، به طوری که امروزه به راحتی قادر خواهد بود شعر او را از خیل شاعران هم نسلش تمیز دهیم.

بهره از ضرب المثل ها و فولکلور فارسی ( فرهنگ مردم ) در سطرهای شعری ، کارکرد دیگری از آن ها ارایه داده است که از نقاط قابل تأکید و تامل شعر بنی مجیدی است. از سویی پرهیز از زیاده گویی و تأمل بیشتر در شعرهای سروده شده و ویرایش آن ها پس از بیات شدن شعرها، از نکات مهمی ست که شاعر می باید بر آن درنگ داشته باشد.

 

 

روی دیگر سکه ی موجِ نو

 

 

محمد حسین مهدوی (م. موید) چهره­ی محجوب و نهان مانده از دیدرس نقدِ ادبی است، در واقع اگر بتوان برای جریانِ شعریی موسوم به «موجِ نو» سکه­ای در  نظرگرفت، یک سوی آن که شاید بتوان گفت به واسطه­ی کشف و مطرح نمودن و یا بهتر گفته شود صحه گذاشتن ِ«فروغ فرخ­زاد» از چشم­رس نقدِ ادبی پنهان نمانده «احمدرضا احمدی» ست که خاصه با مجموعه شعر « روزنامه­ی شیشه­یی» این جریان شعری را به نام خود ضرب زد، و از میان خیل جوانان که می­خواستند راهی به جز غول­های تثبیت شده­ی شعر نو در دهه­ی چهل را انتخاب کنند «موجِ نو و شعرِ حجم» به نوعی «شعرِ دیگر» نامیده می­شد و از آن میان محمد حسین مهدوی (م. موید) با شاخصه­های منحصر، همان چهره­ی نهان مانده­ی سکه­ی موصوف است.

 

* بقیه را در ادامه ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته