«شهروندان شهر شعر» در گفتگو با علیرضا پنجه ای  


علیرضا پنجه ای اعتقادات ویژه ای در زمینه ادبیات دارد، او اگرچه به عنوان شاعری نوپرداز در جامعه ادبی ایران شناخته می شود اما با شدت و جدّیت از سنت های کارآمد شعر فارسی دفاع می کند و معتقد است عناصر و واژگان نامطلوب در برخی سروده ها، شهروندان ناآشنا و انگشت نمای شهر شعر هستند.

alt

علیرضا پنجه‌ای، شاعر در گفت‌وگو با خبرنگار سرویس فرهنگی ایرانیار پیرامون اهمیت روایت در کارکرد شعر و استعمال این شیوه از بیان در مجموعه شعر جدیدش «شب هیچ وقت‌ نمی‌خوابد»، گفت: در رابطه با شعر من اعتقادی دارم و بر اساس آن کارم را دنبال می‌کنم و این بحث روایت در شعر هم بحث تازه‌ای نیست اما باید مشخص شود که منظور از روایت در این پرسمان چیست؛ چون هیچ جمله‌ای بدون روایت مفهومی نخواهد داشت اما از آنجایی که بحث روایت در شعر بیشتر روایت نوعی قصه یا داستان، گزارش و ... است دیگر با آنچه درباره روایت محض گفته شد، فرق می‌کند.
پنجه‌ای افزود: اصولا هر چیزی نمی‌تواند وارد دنیای شعر شود مگر اینکه بخواهد لباس شهروندی شهر شعر را بپوشد، حال می‌خواهد این چیز یا شی، یک جمله، خبر، قسمتی از یک تصویر و یا هر چیز دیگر باشد. هر چیزی  تا زمانی که موفق به پوشیدن لباس شعر نشود مانند یک غریبه در شهر  به حساب می آید و انگشت‌نما خواهد شد.
وی تصریح کرد: روایت می‌تواند موتور حرکت برخی از ژانرهای شعر باشد و این یک امر با سابقه در ادبیات است که در منظومه‌های معروف و غیر معروف قدما و حتی «افسانه» و «مرغ آمین» نیما یوشیج در شعر معاصر به چشم می‌خورد. در افسانه نیما روایت از یک وضعیت دراماتیک برخوردار است که گاه شاهد نقل روایت به صورت دیالوگ هستیم. شعر یک راوی دارد که در برخی موارد وارد روایت می‌شود.
شاعر مجموعه «پیامبر کوچک» اظهار کرد: آثار بسیار زیادی در ادبیات ما زاییده روایت هستند، شاهنامه بدون روایت بی‌شک مفهومی نخواهد داشت، ممکن است جنس روایت‌‌ها در شعر شاعران متفاوت باشد و ما آن روایتی را که در شعر حافظ می‌بینیم با روایتی که در شعر سعدی یا مولوی است، فرق داشته باشد.
پنجه‌ای تصریح کرد: در قطعه «شهرزاد» مجموعه شب هیچ وقت نمی‌خوابد، عنصر روایت یک قالب حکایتی دارد، یعنی همان کاربردی که مولوی در شعر خود به کار می‌برد ، با این تفاوت که به خاطر کاربرد عناصر مدرن، شعر شکلی مدرن به خود گرفته است.
وی افزود: ممکن است شاعر به خاطر نوآوری دست به تجربه‌هایی بزند که به مذاق خواننده خوش ننشیند، من در برخی موارد از کلمات و عناصر کهن در کاربردی جدید بهره برده‌ام تا بتوانیم به ساخت‌های جدیدی از زبان دست پیدا کنم که این دستاوردها ممکن است به همان شکل و سیاق گذشته در شعر به کار رود و یا ممکن است به ترکیبات و تعابیری مانند «سایه پوست ندارد» یا «کرج شهرگریختگان پایتخت» دست پیدا کنم. شاملو در اواخر عمرش می‌گفت ادبیات آن چیزی نبود که ما می‌نوشتیم در کل شعر چیز دیگری است.
وی خاطرنشان کرد: از قدیم گفته‌اند کلام پیامبران از وحی و کلام شاعران از الهام سرچشمه می‌گیرد که فاصله این دو از عرش تا فرش است اما این نکته را نباید فراموش کنیم شعر در زمانی خلق می‌شود که به آن، «آن» شعر یا شاعر می‌گویند و این مقام معنوی هر زمانی بدست نمی‌آید. من هم هر وقت در شرایط آن زمان معنوی قرار بگیرم بی‌شک شعری خواهم سرود و شاعر خواهم بود و در غیر این صورت هر چه از شعر بگویم کلام من کلام یک شاعر نخواهد بود بلکه همه آنها کلام یک ادیب است که درباره شعر حرف می‌زند، مثل همین حالای من که به عنوان یک ادیب درباره شعر علیرضا پنجه‌ای حرف‌ می‌زنم.
این شاعر نوپرداز تصریح کرد: برخلاف نظر برخی دوستان مبحث پست مدرن در شعر من نیز مشاهده می‌شود که تنها نیاز به یک نقد ریزبین و راهگشا دارد.
این شاعر نوپرداز درباره وجود ویژگی‌های شعر پست مدرن در برخی از اشعار مجموعه شب هیچ وقت نمی‌خوابد، گفت: برخلاف نظر برخی دوستان بحث شعر پست مدرن و کاربردهای سبکی آن در شعر نیز به چشم می‌خورد که این مسئله نیاز به یک نقد ریزبین و راهگشا دارد، هر گاه این نگاه در شعر امروز جا ی گاه پیدا کند بی‌شک مسیر دشوار خواننده برای رویارویی با آثار جدید هموار خواهد شد. من به عنوان یک شاعر آنچه را نیاز باشد تجربه می‌کنم، به هر حال هر شعر خوبی تحت شرایط پیش از خود پدید آمده است، شرایطی را که شاعران پیشرو طی و تجربه  می کنند دستمایه شاعرانی ست که از پس قافله خواهند آمد. به نظر من شعر پیشرو همیشه  قربانی شعر رایج زمانه است.

نوید ظهور یک آفرینش گر جدی شعر : مریم اسحاقی

موقر با پشت کار و مستعد است . در باره ی دکتر سیده مریم اسحاقی سخن می گویم. نخستین اثرش"نبض کوچه را بگیر" پر از استعداد است و نشان دهنده ی حضور یک شاعر جدی.پس شما را به خواندن این مجموعه دعوت می کنم. ناشر کتاب نوح نبی است. و ۷۶ صفحه اش نوید دهنده ی ظهور شاعری که می خواهد خودش باشد. و از خودش بنویسد . خوشحالم که نخستین شعرهایش در کارگاه شعر ۵ شنبه ها همیشه به چالش کشیده شد.  بنابراین دوستان آن روزگار بدانند که در شعر  من با کسی تعارف نه دارم! اسحاقی را جدی بگیرید و از نقد منصفانه  ی آفرینه هایش نه پرهیزید.‌

شعری از کتاب نبض کوچه را بگیر:

بیهوده سعی می کنم

بیهوده سعی می کنم از تو نگویم
هنوز از میان کلماتم سرمی روی
در مغز آوازهایم تکثیر شده ای

دیگر دست همه ی فصل ها را خوانده ام
سرم را گرم می کنند
تا تو در غبار گم شوی.
دستم اما حساب نمی برد از من
بر بخار پنجره / نام تو را هی رج می زند.

ابتدای این شعر از کنار خواب هایم می گذرد
و پیشانی کتابم را خیس می کند
عطر لبخندت در ذهن شعرم نشسته
هی حواس کلماتم را پرت می کند.

کاش به این شعر قدم بگذاری
پیش از آن که پیراهنش را عوض کنم.