خوانش شعر داروگِ نیما یوشیج آواز دیگر داروگ علیرضا پنجهای
خوانش 1
خوانش شعر داروگِ نیما یوشیج
آواز دیگر داروگ
علیرضا پنجهای
شاعر و منتقد
آرمان ملی، ۱۴دی ۱۳۹۹، صفحه ۱۱:
اوایل دهه هفتاد بود که در مراسم بزرگداشت نیما، علیپاشا اسفندیاری پسرعموی نیما را دیدم. گمان کردم خود نیماست. او از نیما گفت؛ از نیمایی که سنتی میزیست و در هنر و ادبیات مکاشفهآمیز و تا حدی جادویی و جهانی و مدرن میاندیشید، گمان دارم نیما بیش از وامداربودن به ادبیات فرانسه که در بخش کوشش ادبیاش قابلیت تاویل دارد، در بخش تئوری و شعرگفتن بیشتر مرهون آن منِ خلاق و نخبه مکاشفهگرش بود، انگار به کسوتی پیامبرانه ملبس شده باشد این انقلابگر، هماو که حدود یک قرن است بهجز نظریهپردازی در شعر و هنر، بزرگترین منتقد ادبی و کاشف استعدادهای شعری و هدایت ایشان نیز محسوب میشود.
نیماشاعری است که با زبان طبری، سبک مازندرانی را با سبک خراسانی که از مشترکات محسوسی در دی.ان.ای باهم برخوردارند، پیوند داد و از تزویج آن زبان سنتمدار در فرمی هنجارشکنانه به شعری دیگر_ نه دفتر شعر دیگر که دههها بعد چند شاعر موج نو را گرد هم آورد_ رسید؛ درواقع شعر نیمایی نوعی شعر دیگر زبان پارسی است؛ شعری که توانست مشروطه خود را پسابریدن شاعران از دربار و پناهیدن به ذات خیال (سبک هندی) و سپس مهاجرت به دربار هنرپرور هندوستان از سبعیت صفویه، و بازگشت شعر بهدلیل ابتذال سبک هندی و رویکرد به زبانیت ساده و ادبیت مضامین فرخی و منوچهری و سعدی به مکتب بازگشت ادبی، عملی سازد، هم از این سبب خویشاوندی زبان طبری و خراسانی ابتدا منتهی به نوعی از متفرعات سبک بازگشت شد که رفتهرفته خود را بهنام سبک مازندرانی مطرح ساخت، بنابراین طبیعی است که نیما با افسانه وضعیتی بینابین و دراماتیک را مطرح کند، مانیفست او افسانه بود؛ چراکه افسانه، ساز دیگری از شعر ، در وضعیت دیگر بود، شعری که رفتهرفته پوسته انداخت...
و اما داروگ؛ در این شعر با وضعیتی که قابلیت تاویل در سبک خراسانی و هدف نیما یعنی سبک موسوم به مازندرانی دارد ، مواجهایم، سمبلها بیجاناند، اگرچه تاویلها تحتالشعاع اتمسفر سیاسی زمانهاند، اما نیما در این شعر دارد به خشکسالی اشاره میکند، هم از این سبب شعر او از قابلیت عینی برخوردار است، در فولکلور شمال ایران نماز باران متداول بوده، حتی جانمازها را میشستند به نیت باران، ما در فواصل شعر میتوانیم به لوکیشن و جغرافیای اقلیمی و فرهنگی مضمون شعر دست یازیم.
خشک آمد کشتگاه من
در جوار کشت همسایه.
گرچه میگویند: میگریند روی ساحل نزدیک
سوگواران در میان سوگواران.
قاصد روزان ابری، داروگ!
کی میرسد باران؟
داروگ قورباغه درختی که در باور شالیکاران و کشاورزان مانند حشرهای بهنام سبزهقبا وقتی به نور خانهها هجوم میآورند نشان باران دارند، نیز داروگ یا داره قورباغه یعنی قورباغهدرختی نویدبخش باران است، در اینجا شاعر شعر �داروگ� را تا مقام ذکر و دعا تعالی میدهد؛ چراکه محصول نزد کشاورز، مقدس است، جانبخش است و اگرچه المعنی فی بطن الشعر و نه شاعر بااینهمه، اما اینچنین از هر قاصدکی بهخصوص قاصدک اخوانثالث که بهتبع داروگ گفته شده و البته از سمبلیسم اجتماعی نیز برخوردار است، جنبه مذهبی و سیاسی آن را نیز مدنظر قرار داد، اما تا تجربه زیست در ییلاق نداشته باشیم مه را همان ابر در دسترس نمیفهمیم تا صورتمان از آن خیس نشده؛ نمیفهمیم که آن سوگواران همسایه نشان از خشکسالی گسترده میدهد که پاییندست و بالادست را باهم در حسرت قطرهای باران نهاده است. تا شمالی نباشی و تا از فولکلور شمال آگاهی نداشته باشی و بیاطلاع باشی از لابهلای کلمهها، مشکل است برایت مواجهه با عینیت مخیل شعرهایی از این دست از نیمایوشیج!
حالا بیایند بگویند منظور شاعر روسیه است و انقلاب بلشویکی، نیما را در صف متمایلان به جنگلیها نهند و لادبن هم که رسما گرایش چپ داشت و از سرنوشتش بیخبر، چه بسا در تسویهحسابهای استالینی همراه حلقه جستوجوگران عدالت! سیدجعفر پیشهوری کشته شده باشد تا نیما همچنان بخواند: �تورا من چشم در راهم� تا بشود برای ما یوسفهای گمگشته و موعود که بهاستعارهاش گیریم.
راستی را کشاورزان در اواخر قرن سیزده و اوایل قرن چهارده در خشکسالی چیزی نداشتند برای تناول، خاصه رعایا در فلاکت و فقر غذایی بهسر میبردند، چراکه بهویژه در ییلاق و بالادست یوش مراودات در پاییز و زمستان دشوار بوده، هم از این سبب خشکسالی فاجعه و کربلایی میشد که نگو و نپرس، اگرچه با توجه به تاریخ پساشهریور ۲۰ و تبعید رضاشاه به جزیره موریس و جنگ جهانی دوم ناگزیر مینماید که استنباطهای سیاسی روشنفکران زمانه را هم در آن لحاظ دانست، اما بهراستی چنین بود؟
نیما اگر دغدغه تحزب داشت نمیتوانست تودهای شود؟ آیا حق با پسرعمویش علی پاشا بوده که گفته نیما سیاسی نبوده و خاطرهای از تعلقات مذهبی نیما نیز برایم تعریف کرد، کما اینکه اشعار منتشرشده پسا نامایاد طاهباز، خود مبینِ آن است که نیما هم مانند همه جوانان آن زمان اگر تمایلات روشنفکرانه متمایل به چپ داشته در حیطه عدالت قابلیت طرح داشته و از اعتقادات مذهبی متداول سنتی و نهچندان غلیظ نیز برخوردار بود.