دو شعر تازه در سال ۱۳۹۷ برای احمد شاملو در سالمرگش/علی‌رضا پنجه‌ای

#غول_زیبا
تازه‌ترین شعر #علی_رضا_پنجه‌_ای
به‌مناسبت سال‌مرگ شاعر ملی ایران

تقصیر تو نیست
این‌که سقف آزادی
کوتاه است
جاده همان است و
راه همان
فقط رویم نشد بگویمت
قدت زیادی بلند است

۲ اَمرداد
#poems
#Iran
#Afghanestan
#tajikistan
#chamak
#Rasht
#ایران
#رشت
#گیلان
#احمد_شاملو
#Ahmad_shamloo
#poetry
#شمال

#کبوتر_سپید
#علی_رضا_پنجه‌_ای
روز ِ پایان تو
کبوتران سپید
آواره‌ی پیاده‌راه‌ها شدند
رنگ گنبد شعر فیروزه‌ای نبود
خاکستر  باروت پیچیده بود

امروز
هزار خاطره از تو
دریا دریا طوفان می‌کارد
از تندبادهایی که از تو گذشت
این‌همه راه اما...بی‌راه مانده‌است
و جاده  آه جاده
پیچیده با شیب تند سقوطی که امکانش  همیشگی‌ست
۲ اَمرداد۹۷
#poems
#Iran
#Afghanestan
#tajikistan
#chamak
#Rasht
#ایران
#رشت
#گیلان
#احمد_شاملو
#Ahmad_shamloo
#poetry
#شمال

نگاهی اجمالی به مجموعه شعر کوچه چهرزاد/علی‌رضا‌پنجه‌ای/ترانه مومنی

 اجمالی به مجموعه شعر کوچه چهرزاد

دی 15, 1395 | نگاه در مطبوعات | 0 comments

 

زبان آدمیزاد نشانه‌های ناپیدای طناب‌بریده‌ی‌ قطعیت

ترانه مومنی

مجله تجربه – شماره 47

 

تاریخ کهن این مرز و بوم به‌خاطر دارد شعرهای بسیاری را که زنان و مردان زمزمه کرده‌اند بارها و بارها.
شعرهایی که هر یک روایت‌گر گوشه‌ای از شادی،حرمان ،عشق،حماسه و فرهنگ این مردمان بوده است.
نگرانی اما آنجاست که نگاه نه چندان شاعرانه ی سراینده‌گان، تن این میراث کهن را زخمی کند. همان نگاهی‌که از اصول به دور است،گاه.
در مجموعه شعر کوچه‌چهرزاد شاعر بی آنکه به‌خواهد با نگاهی غریزی به شعر ، بنیان‌گذار نوین شعر تحلیلی است، ویژگی منحصر به فردی که تنها در اشعار پنجه‌ای ریشه دارند._ بماند که هر شاعر ویژه‌گی های منحصر خود را بروز می دهد و این مختص به یک شاعر یا نویسنده ی خاصی نخواهد بود_.
می خواستم بخندم
دیدم گریه امانم بریده است
پس تسلیم شدم
به آن چه که احساس بی تو بودنم
احاطه ام کرده
فکر کردم
باید برای خنده هایم
قایقی بسازم
یا چیزی که زیر گریه‌هایت
خیس و غرقه ی رؤیا
به قمری کنار پنجره
بگویم
صبح به‌خیر
صدایی که برای همیشه
دوست داشتنی می مانی
شعر«هم‌سایه»،ص۸۰

 

 


اشعار در این مجموعه آن‌قدر و صریح است که در اعماق حس آشیانه دارد، چیزی دور از پیچیده گویی و نه آن‌قدر بی حد و مرز و عامیانه که زبان شعر را به ابتذال بکشاند و این مقوله بدون شناخت کامل از جامعه و امکان درست بهره برداری از زبان و واژه و نگاه شاعرانه میسر نیست.
ویژگی منحصر به فرد مجموعه‌یکوچه‌چهرزاد در این است که هر کسی به تناسب معلومات و دانش و سن خود با خواندن اشعار در دریایی از خیال و تصویر غوطه‌ور می شود .خود شاعر معتقد است در هنرش به دنبال صمیمیت است .
نه تعلیق های فاخرانه که ذهن مخاطب را به کسالت بکشاند.
زبان شعر یک زبان برتر است و هدف از آن تنها در یک گزارش نیست، شاعر با بهره گیری از قابلیت های فراوان می توانند زبان را از هر گفتار معمولی فراتر برد؛ همان‌گونه که پنجه ای با دو اصل مهم زیبایی و رسانگی پایدار ، شعر را به سطح جدیدی از شاعرانگی کشانده است:
آفتاب را گذاشته‌ام پشتم
می ‌سوزم و می‌سازم
خودم را
تو را
و فردایی که پشت آن کوه
ما را به یک‌دیگر تعارف می‌کند
گرگم و گله می‌برم
شعر«گرگم و گله می‌برم»،ص۶۹
آن‌چه مورد تاکیداست، می‌توان گفت تغییرات جدیدی که در کلمات ایجاد می شود باید نوعی حس زیبایی را به گوش خواننده یا شنونده القا کند، وگرنه ببه‌هم ریختن نظم کلمات و جملات و ساختن ترکیب تازه و غیرعادی به آسانی قابل توسعه و تقلید است. اصل رسانگی نیز این است که وقتی واژه ای را از خانواده‌ی خود جدا کردیم و با کلمات دیگری ترکیب کردیم، خواننده علاوه بر احساس لذت زیبایی، درک مفهوم آن نیز با مشکل مواجه نشده و منظور گوینده را تا حدی دریابد. همان رد پای شاعر که هویتی جاودانه به مجموعه شعر کوچه بخشیده است و پیشتر از آن در مجموعه شعر «عشق اول». ردپای شاعر در شعرش آن چیزی است که او را بر دنیای واژگانش مالک می‌کند.ساده‌تر آن که خواننده با خواندن شعری که نام شاعر یا امضای او در پای آن نیست بتواند به‌راحتی شاعر را بشناسند؛ این هویت شاعر است که در شعرش به جاودانگی می‌رسد. آن‌چیز که علی رضا پنجه ای از دهه‌های خیلی پیش به آن متعهد است و در قالب ها ی مختلف سروده‌هایش می‌توان به چنین ادراکی رسید، او شناسنامه‌ی شعر های خود را با تعهد به هویت رسانده است:
طوفان طوفان
باداباد
نسیمی می‌شود
نسیمی بود
عطر بهار نارنج بافته بر گیسویت طوفان طوفان بود
باداباد باز آمد
نسیم
عطر بهار نارنج بافته بر گیسوانت
چه سال‌ها که گذشت
اکنون رنگ‌های سیاه و شرابی موهای سفید تو را
به یادایاد عشق جوان‌سالی
تازه می گرداند
بوی بهارنارنج می‌پراکند
عطر گیسویت را
سی سال پیش از این بود انگار همین حالا
بخند
لبخندت
همان بهار نارنج تازه جوانی است
شعر«خاطر خاطرات تو»،ص۶۰
__________
مندرج در سایت انتشارات نگاه
https://t.me/Alirezapanjeei/2489

#من_شاعر_شعرتوگراف_هستم #علی_رضا_پنجه_ای



 
 
 
 
من شاعر #شعرتوگراف هستم #علی_رضا_پنجه_ای "گیله وا – ویژه ی هنر و اندیشه:

"شعرتوگراف" همه ی جان شعر نیست، بلکه می تواند بیان گرایش فزاینده ای از نوعی گرایش تصویری در شعر باشد. "شعرتوگراف" بی ریشه نیست، نمود وجوهی از آن را می توان در انواع مکتوب به جا مانده از گذشتگان دید. شجره نویسی های قدیم ،شکل زبانی آن در شعر حافظ زمانی که از الف (قد) صحبت می کند و در صنعت عکس شعر ما اشاره کرد. همان زمان که شما برای پی بردن به این صنعت نیاز به نوشتن آن می یابید تا به ذات صنعت عکس پی برید؛ یعنی نیازمند تصویر شعر می شوید- در شعر فرانسه هم نمونه های بسیاری خاصه از آپولینر سراغ داریم – به عنوان نمونه شعر باران می بارد و کالی گرام او – اما آن چه مسلم است بی هیچ نظر به ناسیونالیسم خاستگاه شعرهای تصویری آپولینر را باید آشنایی او با ایران و ادبیات آن دانست. برای "شعرتوگراف" شاعری مهم است که نه شکل رادیکال بلکه نهادینه از او بهره برد، اگر زمانی شاعری بخواهد نزد خود عزم جزم کند که از این به بعد باید فقط "شعرتوگراف" بگوید، از همان لحظه ما کمتر با نمود "شعرتوگراف" واقعی مواجه خواهیم شد، "شعرتوگراف" همه ی جان شعر نیست،بلکه به نوعی ایجاد رابطه با ظرفیت دیگری از جان شعر است، بی آن که سایر گرایش های شعری را نقض کند خود مایل به همنشینی با آن هاست. "شعرتوگراف" آمیزش کلمه و تصویر است، به نوعی نظر به شکل زبان تصویری اولیه بشر دارد، هنگام که انسان ها با اشکال نقاشی شده بر غارها با یکدیگر ارتباط می گرفتند، اما این بدویت برگذشته از هزاران آرایه ی زبانی و شعری است، پیشینه ی "شعرتوگراف" برآیند،تاریخ اولیه ی بشر و فرآیند گذار انسان از فرمانسیون های تاریخی تاکنون است. به شکل 1-2-3-4 شجره ی اخرب و اخرم، در المعجم فی معاییر اشعار العجم شمس قیس رازی صفحه 117-118-119-120 نگاه کنید. در بنیاد شعر نو فرانسه حسن هنرمندی هم اشکالی از نوعی گرایش به "شعرتوگراف"دیده می شود. هر چند کاربرد شجره ای اخرب و اخرم حالت چارت سازمانی دارد و اصلاً با نمود فعلی شعرتوگراف مغایر است. اما در بنیاد شعر نو فرانسه و یا شعر حافظ ما با طیف هایی از "شعرتوگراف" مواجه می شویم. سعی ما بر آن است تا بگوییم "شعرتوگراف" نه به شکل مدونی که تلاش ما در تدوین آن است بلکه به انحنای مختلف نمودی در پیشینه ی مکتوب ما داشته است و پا در هوا نیست. ما نیامده ایم که بگوییم شعر فقط "شعرتوگراف"،چرا که شعر فقط شعر است و هر قالب و سبک و گرایشی در شعر اگر وفادار به شعر باشد تنها می تواند روادید شهروندی شعر بگیرد و لاغیر. "شعرتوگراف" پیشنهاد وضعیت و ظرفیتی نو از شعر امروز ماست. نمود آن نخستین بار به کار نویسنده ی این نوشته باز می گردد، به شعرهایی که از سال 70 گفته شد اما چاپ نشد، هر چند نخستین شکل چاپ شده ی آن به تاریخ پاییز 74 باز می گردد. شعر با نشانه ها که حتی پیش از چاپ برای طیف های مختلفی از شاعران جوان و دیرپا- خاصه گیلانی- خوانده شده بود و در صفحه ی 66، شماره ی 8-5 فصلنامه ی گیلان زمین تابستان – بهار 75 -1374 درج شد. و باز توجه شود به شعری که به تاریخ 12-7-72 باز می گردد و غالب شاعران گیلانی مسبوق به خاطر زمان سرودن آن هستند هر چند به گواه خیل شاعرانی که آن را شنیده اند. پیش از چاپ دستخوش سرقت در نام شد- شعر لغز قصیده ی پنهان (ع.ش.ق) – مندرج در شماره ی 13-11 فصلنامه ی گیلان زمین بهار 1380،شعر سفر که متعلق به تاریخ 17-9-78 است و در تاریخ بهار 79 شماره ی 9 گیلان زمین چاپ شده که در پایان شعر، شکل تابلو ورودی شهر رشت می آید. بعد در همان شماره و در همان تاریخ شعر وسط چین، نه ابتر که به کاربرد شکل نوشتاری شعر و ابعاد چند خوانشی نظر می بندد و شکل تازه ای از ترجیع شعری را پیشنهاد می کند. بعد در این مدت یعنی از سال 1372 که نخستین بهار 1380 شعر شط رنج که تاریخ 18-4-80 را در پایان شعر دارد. و آخرین شعرم از این دست که هنوز چاپ نشده "شعرتوگراف" است[ - همه ی نمونه ها پیوست است – گویی در یک وضعیت کشف و شهودی عنوان این شعر خود گفته که شعر تصویرگرا و متمایل به گرافیک امروز را به چنین نامی خطاب کن]. و اما ... برای خود من بسیار مهم است که یک شعر علاوه بر شکل و گرایش نو و وجه پیشنهاد دهندگی نهادینه نیز بشود، شعری که از درون برخیزد که لاجرم بر درون نشیند. در این مدت یعنی از سال 1372 که نخستین شعر مصور (شعرتوگراف) در شعر ما با ع.ش.ق مطرح شد، خاصه برخی همولایتی های تهران نشین که پیش از چاپ شعرها در جریان و روند کارهایی از این دست بودند، هر یک چه با چاپ شعرهای خود، چه در کتاب ها به استقبال از "شعرتوگراف" پرداختند.  اما غم انگیزترین واقعه ی ادبیات ما غائله ی جنجال سالاری و جانشینی حاشیه به جای متن است؛ یعنی اگر شعری متفاوت بگویی ولی خود و دوستانت درباره ی آن حاشیه نسازند ول معطلی! وقتی دوست نداری پول بدهی برای چاپ کتاب  های شعرت  و حق تالیف گرفته ای – و کسانی هستند که به خاطرشهرت طلبی دست به هر کاری می زنند و پرنسیب های شاعرانه را کنار می گذارند، ممکن است در خلاء نقد اصیل و واقعی ادبی برای مدتی کوتاه ذهن خوانندگان شعر را به خود معطوف دارند، اما خورشید همیشه پشت ابر که نمی ماند. ما متاسفانه در جامعه در جامعه ای زندگی می کنیم که هر منتقد شعری– اگر به صورت حرفه ای وجود داشته باشد– به محض این که با چند نقد مطرح شد،نقد نویسی را مکمل شخصیت ادبی خود نمی بیند و بلافاصله به دنبال سرودن می رود. در چنین بحرانی که نقد ما دچار آن شده همواره خواننده ممکن است مدت ها سر درگم شود،اگر شاعری هم به دفاع از حق تقدم خود بپردازد او را متوهم می انگارند. در واقع شاعران امروز در نبود منتقد واقعی ادبی وظیفه ی آن ها ا نیز خود بر عهده گرفته اند. یعنی انرژی یی که باید مصروف شعر شود، مصروف معرفی و تبلیغ برای شعر می شود، مصروف پدیدار نمودن زوایای نهان و تاریک شعر. چه کسی بوده ، ما می خواهیم بگوییم "شعرتوگراف" هم یک گرایش شعری در کنار سایر گرایش هاست، بی آن که آن ها را نفی کند می خواهد به عنوان یک ظرفیت و امکان خود را از مقام یک پیشنهاد، جدی تر نشان دهد. "شعرتوگراف" خلق الساعه پدید نیامده چندان که در نمونه های چاپ شده ی بالا می بینید، گاه در حدِ یک علامت، یک شکل و گاه بیشتر و در نمونه ای که عنوان شعری خود را به عنوان این گرایش شعری تحمیل کرده – و البته چه به زیبایی- "شعرتوگراف" در شعر من همواره نهادینگی را به عنوان معیار و متر اصلی در نظر داشته است. "شعرتوگراف" می خواهد گرایش های پدیدآمده و اعضای خانواده ی خود را شناسیایی و در آغوش گیرد و نام خانوادگی "شعرتوگراف" را برای همه اعضاء اختیار کند. این خانواده می خواهد اصیل بماند، فرزند دیگری را هم به فرزندی نمی پذیرد. هر چه گسترده تر بهتر. تنگ نظر هم نیست، اما عضویت در این خانواده همواره باید نهادینگی را رعایت کند، مخلص کلام "شعرتوگراف" باید همواره قائم به ذات باقی بماند. *این مجله به صورت ویژه نامه ی سراسری به سردبیری زنده یاد محمد تقی صالح پور منتشر می شد. تاریخ انتشار تابستان ۱۳۸۲ https://telegram.me/davatmoaser