ماهنامه ی تجربه:

1-جریان شعر انقلاب با پیروزی انقلاب اسلامی چگونه شکل گرفت؟  و در دهه های بعد به کدام سمت رفت و سرنوشت شاعرانش چه شد؟

علی رضا پنجه ای

Ar_panjeei@yahoo.com

بلند گوی انقلاب اسلامی

شعر ما  در  دهه ی50 با گرایش مضاعف ایدئولوژیک مواجه شد، البته نه این که در دوره های پیشین مشمول چنین وجوهی نبود، که بود، منتها با توفیرات متنوع و چنداچند. می توان بر این نکته پای فشرد که هر جریان شعری و  از  این رو شعر ایدئولوژیک  در واقع  به واسطه ی نمود  ناگهانی و خلق الساعه در بررسی وجه تاریخی  رخ ننموده است، بل در یک دوره ( period)رفته رفته مراحل رشد تکاملی خود را سپری می کند، گو که ما هرگز نمی توانیم مدعی شویم   شعر یک دوره صرفا توسط یک یا چند تن مطرح شده ، بل در یک دیدگاه  دانش مدار ناگزیریم که به  بود و پساپس نمود برخی صرفا ترویج دهندگان آن گونه(Genre ) نظر بندیم ،چه را که  در واقع ایشان با فرموله کردن مانیفست و چند و چون آن دیدگاه یا  گونه(Genre) ، سکه ی جریان هدف گذاری شده را به نام خود ضرب زده اند، بنابراین می توان تصریح کرد که شعر انقلاب ریشه در شعر اجدادی ش نوعی از شعر حماسی معطوف به  آرمان گرایی دارد، نیز   تداومش   در دوران مشروطیت و سپس شعرهای سیاسی و ایدئولوژیک موسوم به شعر چریکی(در دهه ی 50) و سپس انقلاب و آیینی(با موضوع، مبارزه، سانسور، شکنجه ، زندان، اعدام و مبارزات مختلف جنگ، اسارت ، ترور و  موفقیت های سیاسی، علمی و اجتماعی حول محور انقلاب و جنگ و اعتقادات دینی و آرمانی) طنین داشته است که رفته رفته در  دهه ی 50  و سپس 60  شاهد  نمود بارز  آن بوده ایم و البته  نسبت به تنوع آن کمیت و  کیفیت اش نیز دستخوش تغییرات  گونه گونی  بوده است. در واقع در این دوره ها   با پیروزی انقلاب  و در تداومش استقرار  رسمی جمهوری اسلامی و سپس وقایع اتفاقیه ی مابعد آن  در   دهه های  اخیر  تحت عنوان شعر ارزشی عناوین شعر انقلاب، شعردفاع مقدس و شعر آیینی  را زیر مجموعه ی خود ساخته است.

در چنین وضعیتی تمام امکانات چهره شدن در اختیار این دست از شاعران قرار گرفته است که البته  بهره از امکانات یک کشور بر اساس مفاد قانون اساسی آن به نظر باید در ید کلیه شهروندان آن کشور باشد که  مشمول تابعیت آن کشورند و هر گونه ایجاد رانت  از سوی هر مقامی به دور از داوری  در طول تاریخ نمی ماند.

می توان تصریح کرد که جریان شعر انقلاب  در یک  بررسی دانش مدارانه زیر مجموعه ی کلیت شعر موسوم به شعر ارزشی ست که در ذات خود به ارزش های اعتقادی و دینی (ایدئولوژیستی) هم رای با دیدگاه های رسمی و سیاسی انقلاب اسلامی نظرمند است و  خاستگاه اعتقادات خود را معطوف و  هماهنگ با  دیدگاه های رسمی نظام می دارد.  

از میان شاعران دهه های پیش از انقلاب که شعرشان معطوف به شعر آرمان خواهانه بوده گذشته از تقی رفعت،  جعفرخامنه ای، شمس کسمایی، ابوالقاسم لاهوتی، فرخی یزدی،میرزاده عشقی، ایرج میرزا، عارف قزوینی، محمد علی افراشته، در دهه های پس از مشروطیت  و پس از کودتا  از اسپ سپید وحشی آتشی تا آرش و مجموعه ی به  سرخی  آتش به طعم دود سیاوش کسرایی که با نام مستعار کولی منتشر شد  و در پس از انقلاب با آمریکا آمریکای او  پس از  جنبش مسلحانه ی سیاهکل  خسرو گلسرخی، سعید سلطان پور م.آزرم، علی میرفطروس، و شعرهای انقلابی زندان با عنوان ظل الله رضا براهنی،  موسوی گرمارودی و مهمتر  از شاملو گرفته با شعرهایی که برای مبارزان سیاسی گفته ،تا فروغ که در شعر به صورت ضمنی از اعتقادات خود در باره ی موعود و شربت سیاه سرفه می نویسد تا نصرت رحمانی که از فجایع اجتماعی جنسی و اعتیاد  شاعرانه سخن می گوید و هوشنگ ابتهاج (ه.الف .سایه) در شعرهای نو و بعضا قدمایی اش، حتی نخستین شعرهای شاعر مدرنیستی مانند فرخ تمیمی و  اسماعیل خویی  را در طیف شاعران طرز شاملویی و  طنین در دلتای طاهره صفارزاده که سبب نام آوری وی شد، با توجه به تقدیم نامه اش به دکتر علی شریعتی و نیز آواز خروسان جوان   حسن حسام،  و حتی محمد مختاری که نام آشنایی پیش از شهرتش در دهه ی 60 و 70 نداشت، سپس شعرهای متاثر از شعر حجم و موج نو  محمد حسین مهدوی (م. موید)، را در طیف شاعران متاثر از  بنیان شعر نو فرانسه  برشمرد. مهرداد اوستا،  مشفق کاشانی، احمد عزیزی، حسین منزوی و بهمن صالحی در پیش از انقلاب جزء شاعران شناخته شده محسوب می شدند اما ضرباهنگ انقلاب ایشان را به سوی گفتن برای انقلاب ترغیب کرد اما شاعرانی مانند حمید سبزه واری نیز در حیطه ی شعر کلاسیک همگام با  صفا لاهوتی، ،غلامرضا مرادی، نصرت الله مردانی ،علی معلم دامغانی ، امیر فخرموسوی، سید محمد عباسیه کهن، کاظم یوسف پور،غلامرضا رحمدل شرفشادهی، و... به تناسب نسبت به اسامی اخیر الذکر کمتر میان اصحاب قلم شناخته شده بودند به موازات شاعرانی مانند :سید حسن حسینی، قیصر امین پور،محمدرضا عبدالملکیان،سلمان هراتی، یوسفعلی میر شکاک،اکبر بهداروند و از جوان ترها علی رضا قزوه، عبدالجبار کاکایی، ایرج قنبری، زهره نارنجی، عبدالرضا رضایی نیا و...مطرح و ساختار شاعران انقلاب را برخی از حوزه ی هنری و برخی در شهرستان ها با حضور در انجمن های ادبی و مشارکت در شب های شعر انقلاب و دفاع مقدس شکل بخشیدند. و این تشخص از اواخر دهه ی 50 و اوایل دهه ی شصت آغاز شد و با حضور در مناسبت های مختلف شاعرانی از این دست با انواع شعر قدمایی و نو به یاری آرمان های انقلاب و دفاع مقدس پرداختند، برخی نیز با حضور در شورای شعر و ترانه و سرودسازی برای  انقلاب  و دفاع مقدس و سایر مناسبت های رسمی بدل به پایگاه صدای انقلاب شدند و کتاب ها و صداها و شعرهای شان با حمایت های دوایر دولتی و نهادها و راه یابی به کتاب های درسی هیات خودی های شعر را پدید آوردند، در واقع شاعران تشکیلات محور و حزبی از سویی و شاعران انقلاب از سویی دیگر دو روی شعرهای ایدئولوژیک این کهن بوم و بر را پی ریختند. نا گفته پیداست که شاعران حزبی از سوی تشکیلات سیاسی خود حمایت می شدند و از سویی شاعران شعر انقلاب از حمایت بودجه های ملی برخوردار بودند و اما در این میان  بیشترین کلاه سر شاعران مستقلی رفت  که به شعر به عنوان گونه ای ادبی و هنری می نگریستند که  معیارشان بیش از اهداف سازمانی و انقلابی اعتلای شعر بود و هست و صرفا هر مقوله ای را بیشتر برای بیان  زیبایی که به قول نصرت رحمانی در ذات شعر است پی می گرفتند. در این میان شاملو اما بین  زیبایی شناسی شعر و ادبیات و آرمان خواهی حد تعادلی ایجاد کرده بود که بیش از هر کس او را می شد در هیات شاعر ملی بازشناخت. اما در این میان آن دسته از شاعران که مانند شاملو بین اهداف انسانی و آرمان گرایی و ذات هنر (زیبایی) به نقطه ی مشترکی رسیده بودند مانند اخوان ثالث(م.امید،در شعر برجسته ای مانند زمستان که به وضعیت جامعه ی ایران پس از کودتا نظر بسته بود، ملی گرایی در شعر آرش سیاوش کسرایی و تنفر ضد امپریالیستی در شعر آمریکا آمریکا که خطاب به آمریکا بر اساس  اعتقادات حزبی اش می گفت :باشگاه فرومایگانی و شعر اسب سپید وحشی آتشی که با تصاویر حماسی   سمبلیسم و عناصرشمالی طبیعت گرا و انسان مدار نیمایی_ ]"من برای رنج خود و دیگران شعر می گویم"    _ http://www.nimayoushij.com/poetry183.html  [را به نوع جنوبی اش راهی  زده بود و اسبی را نماد مبارزه بر علیه استعمار خارجی ساخته بود، همه و همه نشان از روند رو به رشد شعر ما می داد، و نباید از سیمین بهبهانی گذشت که از قالب غزل اشعار نئوکلاسیک اجتماعی ویژه ای  را پس از انقلاب و خاصه در دوره ی جنگ به تاریخ ادبیات افزود، در هر حال  اگر چه تحزب و شعر مناسبتی سرودن دو روی سکه ی شعار و مرگ شعر را رقم می زند، اما در این میان شعرهای ماندگاری نیز که به لحاظ نه صرفا معیارهای زیبایی شناسانه که در حوزه ی بررسی و نقد تاریخی شعر معاصر از جایگاه ویژه ای برخوردار است. و نمی توان در حوزه ی بررسی اشعار این شاعران نقد را آلوده به سیاسی نگری و دیگاه مانوی خیر و شر و  سیاه و سفید نگری محدود داشت.

در بررسی جامعه شناسانه شعر معاصر باید   نگاه خود را از انفعال دور نگه داشت و از سر انصاف و نه شعار زدگی به بررسی جایگاه جامع شعر معاصر پرداخت، چه را که  صرفا در نگاه چنین بررسی های متکی بر دانش نقد و پژوهش  می توان به ارزیابی منطقی دست یازید و خود را جدا  از بایکوت های سیاسی برحذر داشت و از رویه ی صاحبان قدرت در حذف غیر خودی پرهیز داشت. چه روشنفکری در سال های اخیر ماهیت و مفهوم نگاه معطوف به اردوگاه سوسیالیزم رنگ  خود از دست داده و انصاف را بیشتر در دیدگاهی میانه و به دور از جزمیت و تمامیت خواهی می توان وا شناخت؛ آن چه که نیما دهه ها پیش بدان معتقد بود و علی رغم تلاش گسترده ی  حزب توده و سایر جریانات مستقل از بند تشکیلات سیاسی ذهن و فعل خود را  به راهی نو در شعر ایران معطوف ومتمرکز داشت، چنان چه  پیرمرد گفت :آن که غربال دارد از پس قافله می آید و آن که می دارد تیمار مرا کار من است.

در پایان باید گفت: برخی از شاعرانی که خود را از چنبره ی تحزب و نه صرفا نگاه سیاسی که در شعر ما چاشنی همیشه بوده و هست چه در این کهن بوم و بر تا نگاه بالایی ها به مقوله ی هنر و ادبیات نگاه امنیتی ست ، نباید انتظار داشت که شاعرانش سیاسی ننگرند،ما سخت نیازمند بازسازی فرهنگ خود هستیم، فرهنگی که بالانشین و پایین نشین ندارد، به همان اندازه که من شهروند زباله در محیط زیست می ریزم به همان اندازه مسوولان ، محیط زیست را نادیده می گیرند، مردم هر سرزمینی آینه ی بالایی ها هستند و مادام که فرهنگ ما مورد بازبینی و مرمت  قرار نگیرد، آرزو و انتظار معجزه افسانه ای بیش نخواهد بود.

ما حتی در شعرهای فرمالیستی مان در طول تاریخ معاصر همواره چاشنی سیاسی نگری را داشته و داریم و این البته هم به رشد شعر در وضعیت در میان طیف های مختلف و متنوع شاعران شعرهای ایدئولوژیک بیرون از دایره ی قدرت از سویی  و شعرهای ارزشی داخل دایره ی قدرت از سوی دیگر، آنان که از هر دو سو مرغ شان یک پا داشته ، اگر رشدی هم داشته اند رشدشان عرضی بوده و البته میلیمتری و تنها آن دسته که  از بند نگاه سیاه و سفید  و خیر و شر صرف نجات یافتند رستگار شدند، و البته در هر دو طیف شاعران معتقد و آرمان خواهی بودند که نگاه اعتقادی شان در پس زمینه ی خلاقیت شان قرار می گرفت و همواره در دوره های گونه گون شعری نگاه  زیبا  پسندانه شان  مکاشفه گر جریان داشت و بعضا  به تولید آفرینه های برجسته و روزآمد نیز پرداختند. طاهره صفارزاده و  م.موید از ارجمند ترین شاعران معطوف به نوآوری هستندکه در ردیف شاعران بدعت گذار و نو گرا نام شان درخشیده است. سایرین نیز برخی در محدوده های شعر قدمایی همچنان باقی ماندند و شعرشان بر اثر کارکرد مدام در یک قالب یا سبک، رشد لاک پشتی یا رشد معکوس داشته و برخی نیز گام هایی هر چند محدود به جلو  برداشتند، برخی نیز  قانع به  نقش و روند خود  باقی ماندند. دسته ای هم مانند آغاسی در حد شعار و مدح؛ در مقابل علی معلم،میرشکاک، قزوه، کاکایی، رضایی نیا و ... که رشد عرضی داشتند قابلیت نقد و تاویل بیشتر در فرصت های دیگر دارند.

و اما حمید سبزه واری تا زمان مرگ خود شاعر  مومن به ارزش ها ، ترانه ها و سرودهای  انقلاب اسلامی  باقی ماند و علی رغم دورماندن  از مکاشفات بدیع و نوآوری اما  فرصت ها را غنیمت شمرد تا  بیش از هر شاعر بزرگی مطرح شود ، وی هم چنان به مثابه بلندگوی رسمی انقلاب اسلامی  نام اش در تاریخ انقلاب باقی ماند .