علی رضا پنجه ای
گزارشی  از  نامه ی  مایاکوفسکی به لی لی برک


برای یکی از مجلدات مجله ی گیلان زمین که سردبیرش بودم  شماره ی    5تا 8 تابستان - بهار  75-74    ، به دکتر ایرج نوبخت مترجم آثار یاشار کمال و ناظم حکمت که به دو زبان ترکی استانبولی و فرانسه مسلط ترجمه می کرد و در حلقه ی نویسندگان مورد وثوقم    برای همکاری بود، تلفنی سفارش ترجمه  ای    خاص دادم  !   یادم است  برای نخستین بار با  بهزاد عشقی  سال 65 یا 66  رفته بودم منزل دکتر ایرج  نوبخت ؛حالا  به او زنگ زدم که عصر  می آیم    دیدنت، عصر شد و   با دکتر   رفتیم کتابخانه اش  دکتر بین کتاب های متن فرانسه می گشت که من توانستم  روی جلد کتابی به گمانم در قطع پالتویی   را بخوانم  عنوان کتاب بود:Mayakovski .
 مایاکوفسکی ، انا آخماتوا، یوگنی یوفتوشنکو، پوشکین  و چندتایی دیگر که نامشان در خاطرم نیست  را  بین  شاعران زبان روسی  می شناختم و با آثارشان آشنا بودم حتی می دانستم مایاکوفسکی  شاعری  آینده نگر و   فوتوریست است  و  شرکتش در جبهه و شعرخواندنش در سنگرها و میادین شهر و کوچه پس کوچه ها و کافه ها را به یاد داشتم،  این که آن قدر در قفس اتحاد شوروی خود را حبس شده دید که با یک گلوله به زندگی خود پایان داده بود این ها را می دانستم از او که اگر چه انقلابی بود اما در کنار انقلابگری از شعر پیشرو دور نماند و در شعرهایش ضرباهنگ دیگری در اوزان و قالب های  شعر شوروی ایجاد کرده بود.
دکترنوبخت  از اطلاعات خارج از متن خود گفت تا افزون بر آشنایی ام با وجه شعری مایاکوفسکی از حواشی زندگی اش نیز باخبر باشم از حافظه چیزهایی نیز   گفت این که  اوسیپ  همسر لی لی برک   وقتی    با مایاکوفسکی   آشنا شدند..  ناشر مهمی بود و زمانی که کسی  حاضر به چاپ ابر شلوار پوش نبود او آن را برای مایاکوفسکی  چاپ و منتشرش کرد، .مایاکوفسکی لی لی و اوسیپ را با  بوریس پاسترناک، گورکی و چند تایی دیگر اشنا کرد. هرشب با هم  ورق بازی می کردند،  زندگی     مایاکوفسکی    و آسمان جلی هایش   پس از همخانگی اش  با"  اوسیپ"   و"  لی لی" تغییر اساسی کرده بود، جمله  شعرهایش را  نیز پس از "ابر شلوارپوش" برای عشقش" لی لی" نوشت ؛ .او در ادامه گفت:" لی لی"  جایی اذعان کرد که  من اوسیپ را دوست داشته  ،  دارم و  خواهم داشت.افزون تر  از  برادر. بالاتر از  شوهر یا فرزند پسر... در واقع آن ها یک خانواده ی سه نفره را تشکیل داده بودند. نامه نیز وسیله ای بود برای ابراز عشق این خانواده به هم وقت   سفرهای متعددی که برایشان پیش می آمد
 پس از دیدن تیتر  Mayakovski روی جلد کتاب  در کتابخانه ی دکتر نوبخت  دیدم  زیرش با خط ریز تر نوشته شده بود Lili brik , s mektup lar توانستم  به راحتی بفهمم که منظور از مکتوب همان نامه است که کتابت می شود، بنابراین گفتم نامه هاش قابل چاپ هستش دکتر نوبخت؟ و او گفت قابل چاپش را پیدا می کنیم، بعد  گفتم چاشنی نامه دوتا شعر ترجمه ی تنوری ات را هم می خواهم ازش، کتاب را آورد،  گفتم عحیب است دکتر   که آن ها  پانزده سال با هم بودند اما مثلث دوستی شان به واسطه ی یک زن به هم نخورد ، حتی    مفهوم  جدیدی هم  از دوستی و عشق از ارتباطات شان می شد رصد کرد، مگر نه آن که تفکر نخبگان خرق عادت به همراه می آورد، اگر چه چنین مناسباتی نزد دوستان بلشویک و کاتولیک تر از پاپ  شاعر  آینده نگرو خالق "آمریکایی که من  کشف کردم"نوعی گسترش فرهنگ بورژوازی تلقی می شد. 
دکتر  سپس کتاب را در دست گرفت و شروع کرد به زبان استانبولی آن را خواندن و ترجمه کردن :"لی لی برک  همسر مایاکوفسکی در مدخل این کتاب"نامه های مایاکوفسکی به لی لی برک  چنین می نویسد:از سال 1915 تا هنگام مرگش، درست 15 سال شریک زندگی مایاکوفسکی شدم. حتی اگر زمان کوتاهی هم از یک دیگر  دور می شدیم برایم نامه می فرستاد، بخشی از نامه هایش را در کشورهای بیگانه دریافت می کردم و تعدادی را در مسکو. چه را که هر سال باهم به مسافرت خارج از کشور می رفتیم، گه گاه هم جدا از یک دیگر راهی سفر می شدیم، بعد از سال 1926 (میلادی) مایاکوفسکی برای ایراد سخن رانی به بسیاری از شهرهای اتحاد جماهیر شوروی سفر می کرد، و به هر شهری که می رسید برایم نامه می نوشت ولادیمیر ولادیمیریوویچ نامه هایش را "چن"(نامی برای سگ) امضاأ می کرد و اغلب کنار این امضاء طرح  هم می کشید،خودش را به شکل سگ و مرا به شکل گربه.چون که ما بین خودمان همدیگر را چنین خطاب می کردیم. "
این  مقدمه را دکتر نوبخت نقل به مضمون ترجمه  کر د برایم تا من در جریان نامه قرار بگیرم گفتم تا این جا که مشکلی نبود شما بفرمایید متن نامه  را  هم بخوانید:
مسکو 24 فوریه 1930(میلادی)
دوستان عزیزم، جانم، عزیزانم، پیشی های یکی یک دونه ام:
به خاطر دو تلگراف و کارتی که فرستادید متشکرم،(نامه برای لی لی و دوست مشترکشان  که همسفر لی لی است  نوشته شده است) اما فقط همین؟ دلم می خواست انبوهی نامه و تلگراف از شما داشتم،از وقتی شما دو تا با هم رفته اید نمی دانید چه قدر دلتنگم!
وقتی قطار داشت راه می افتاد، "والیا" و "یانیا"دوان دوان به ایستگاه آمدند "یانیا"خیلی ناراحت شد از این که نتوانست تورا ببیند. بی شک به نشانی برلین برای تو نامه می فرستد.
تا این لحظه خبر خاصی نیست. نمایش نامه ی پانتومیم را دادم به سیرک خیلی خوش شان آمد. بلافاصله"موزیک هال"با من قرارداد امضاء کردند.5 تا 12 مارس نمایشگاه هم(این نمایشگاه تحت عنوان" بیست سال تلاش" برای تجلیل از مایاکوفسکی در لنینگراد برگزار شد که خود او نیز شرکت داشت)در لنینگراد برگزار می شود.خود من هم هستم!پریدن قانعش نمی کند و با یک فنی که تازه یاد گرفته بین زمین و هوا صورتم را لیس می زند.
هر دوتان را خیلی می بوسم، شما را دوست می دارم و چشم به راه تان هستم. امضاء "چن"(یک طرف کاغذ) و"بولکا"(طرف دیگر کاغذ) سگ مایاکوفسکی
ولادیمیر در نامه اش بعد التحریر هم  نوشته   بود:
پیشی!چه می شود اگر یک نسخه ی آلمانی کتاب "150000000"اثر مالیک ورلاگ را برایم بفرستی.
خب متن حاضر البته درست همان متنی است  که او بعدها ویرایشش کرد برای چاپ در مجله ، دو شعر "دانشگاه من"و "چون دوستت می دارم" هم همراه نامه و مدخلش چاپ شد.
چیزی که    که در این نامه مشهود است نه کاربرد کلمات قصار و عاشقانه که روزمرگی خاص نخبگان است، اکنون و  دهه ها پیش  هم ندارد ، خود را پیشی خواندن و شکل گربه کشیدن برای خود و شکل سگ برای معشوق  پای نامه ها؛ نیز معرفی یک نویسنده و یک کتاب که برای خواننده ناشناس است  و مناسبات زندگی مشترک او با معشوق و نفر سوم که دوستش بود و همسر اول لی لی. این که چنین مناسباتی خاص فقط چنین نخبگانی ست آن هم در 1930 (میلادی)  یعنی 85 سال پیش، سال ها بعد کتابی دیدم در این باره،  نوشته ی  بنگت یانگفلت با عنوان "لی‌لی و مایاکوفسکی" به ترجمه ی  علی شفیعی  ،چاپ دوم، تهران، 1387    «   که در آن آمده بود:«نگت یانگفلت»- تلاش کرده است که با شرح زندگی و بررسی محیط و افراد پیرامون او، به پیچیدگی نگاه «مایا کوفسکی» دست یابد. خود وی جایی در مورد این اثر گفته: «چیزی که مرا غافل‌گیر کرد، این بود که ببینم چقدر نوشتن از نویسنده‌ای که تصور می‌کردم خوب می‌شناسم، دشوار است. من باید از چهار بیوگرافی قطور، تصویر راستین «مایا کوفسکی» و اطرافیانش را بیرون می کشیدم و این کار ساده‌ای نبود  "
خالق ابر شلوار پوش در قطعه شعری  برای لی لی برک می نویسد: او بسیاری از اشعار ماندگارش را برای معشوقش لی لی برک سروده است :عزیزم/عمرم/شکنجه جانم/عشقم/لی لی/شعرهایم را پذیرا باش  /چه بسا /هیچگاه/ هیچ چیز/نسرائیده ام