از کودکی های آه

 

 

نه من که کنارت نمی نشینم

 

نه تو که کنارم نمی گزینی

 

آه های کودکی ما هم

 

                             بزرگ شده اند                    دیگر

 

آرزوها،

 

چاشنی های زندگی ما

 

باور کن می ترسم    

 

روزی با عصا    این آه ها

 

سایه به سایه ی دل ِ ما

 

با ما    روی سنگ فرش ِ همین سبزه میدان قدم زنند

 

و آرزوها تا بر سر مزار   تشییع مان کنند   

 

می ترسم       می ترسم      می ترسم

 

از این همه آرزوهای سنگ شده ،

 

آه های  منجمد

 

می ترسم !

 

                             14-5-85

 

 

 

 

 

                           

 

گزارش نقد " کبریت خیس " عباس صفاری در خانه ی فرهنگ گیلان

 

 

 

هفدهمین جلسه ی شعر خانه ی فرهنگ گیلان به نقد و بررسی مجموعه شعر " کبریت خیس " عباس صفاری که در سال 84 توسط نشر مروارید منتشر شد ، اختصاص یافت .

 

در ابتدا علی رضا پنجه ای رییس هیات رییسه ی گروه شعر چند شعر کتاب را برای حاضرین خواند و مختصری از کارنامه ی ادبی وی گفت ، سپس جمع را به شرکت فعال در نقد کتاب دعوت کرد . نعمت باقری عضو فعال گروه شعر خانه به کاربرد طنز از جنس دیگر در کار صفاری اشاره کرد . کاربرد نوعی طنز که نه قصدش به سخره گرفتن است نه تلخ بلکه بیشتر طنزش از کنایه بهره می برد ، وی در ادامه گفت شعر" سنگها گم نمی شوند "– صفحه ی 72 کتاب نخستین شعر کتاب بود که در تورق اولیه آن را خواندم ، فکر می کنم بهتر از آن هم در مجموعه شعر نتوان یافت در واقع شاعر در این شعر ذهن خواننده را عمیقا به چالش می گیرد و به  نوعی به فلسفه در شعر نظر دارد ، چیزی که در سایر شعر ها ما آن را نمی بینیم و یا در حداقل ِ  ممکن  ِ آن است .

 

علی رضا پنجه ای یکی از دلایل پیشنهاد نقد این کتاب را نوع نگاه شاعر به روزمرگی زندگی و مناسبات خاص انسان در ارتباط با اشیا ی پیرامون زندگی اش تعبیر می کند .

ادامه نوشته