گفت و گو درباره ی زنانه نویسی

الهام یکتا: گرچه شما را به عنوان شاعر می شناسم، اما بارها مقاله های نقد به ویژه تئوریک هوش مندانه ئی از شما خوانده ام. بنابراین ممنون خواهم شد در ابتدا از دیدگاه منتقدی، پاسخ گوی  پرسش هایم باشید و تلقی یا تعریف خود را از زنانه نویسی/ زنانه سرائی بیان کنید.

علی رضا پنجه ای: همیشه زنانه نویسی را به عنوان دغدغه برای هر آفرینش گری گرامی شمرده ام. اما این در صورتی است که که زنانه نویسی دچار افراط و تفریط های فمینیستی نشود و از آن دوری جوید. زیرا هر گونه نگاه مطلق و به دور از نسبیت را در کار اندیشه، آسیب رسان جدی  آن  می انگارم. به طوری که بعضا با بیماری هم راه می شود. برای نمونه اگر آفرینش گری در کار خود سعی کند زن را  قادر  مطلق  آرزو کند و با صفت های معصوم، بی گناه و ظلم دیده تاریخ از آن یاد کند، هم واره راه صواب نرفته است. و من بالشخصه با آن مشکل دارم. البته اصولا نویسندگان چنین افراط و تفریطی زنان هستند و کم تر یا اصلا آقایان.   

یکتا: کدام نویسنده/ نویسندگان- شاعر/ شاعران ایرانی یا خارجی را دارای توان زنانه نویسی/ زنانه سرائی می بینید؟

پنجه ای: فروغ فرخ زاد، سیمین دانشور، سیمین بهبهانی، پروین اعتصامی، (با توجه به شرایط زمان زیست او)، گراناز موسوی، منیرو روانی پور، فریبا وفی، زویا پیرزاد و... . درباره خارجی ها فکر می کنم چون در محیط آزاد زندگی می کنند، کم تر بشود زنانه نویسی را در کارهای شان به عنوان یک مشخصه قید کرد یا لااقل من آن ها را مورد مطالعه قرار نداده ام.  

یکتا:  آیا جنسیت را در توان زنانه نویسی/ زنانه سرائی، عامل اصلی می دانید ؟ به این معنی که نویسنده/ شاعر مرد نمی تواند زنانه نویس/ زنانه سرا باشد.

پنجه ای: به طور قاعده، بله. البته استثنا به عنوان میهمان قاعده هم همیشه مطرح است.

یکتا:  با تجربه ئی که در مطالعه ادبیات داستانی و شعری سال های اخیر دارید، نقش زنان را در پدید آوردن آن چگونه می بینید؟

پنجه ای: خیلی خوب. خاصه در حوزه داستان نویسی حضور زنان با توفیق بیش تری هم راه بوده. در حوزه شعر البته با روند کم تحرک تری مواجه بوده ئیم.  

یکتا: در خبرهای سال 84 آمده بود در طول دهه گذشته تعداد زنان نویسنده ده برابر، اما تعداد مردان نویسنده 5/2 برابر افزایش یافته است. در ضمن روی کرد زنان بیش تر به رمان نویسی بوده تا داستان کوتاه نویسی. در آمار امسال هم بیش تر رمان ها را از آن زنان ذکر کرده اند. علت این روی کرد زنان را به نوشتن رمان  در  چه  می بینید؟

پنجه ای: اصولا ذات زن با اطناب جورتر است. شهرزاد قصه گو هزار و یک شب قصه می گوید. ماهیت زن صبوری و شکیبائی بیش تری از خود نشان داده. بنابراین آن که سکوت کرده، به معنی آن نیست که حرفی برای گفتن نداشته، بل که در واقع روزی مسلسل وار حرف دلش را با شما در میان خواهد گذاشت.

یکتا: آیا به قیاس سؤال قبل، روی کرد زنان را به سرودن شعر بیش تر می بینید یا مردان را؟

پنجه ای: مردان بیش تر به شعر گرایش داشته اند. این هم به فضای سنتی جامعه ما  باز می گردد. زنی اگر به خاطر هم نشینی شعر، جائی در شهر گیر کند، باید اول شب به خانه برود.راین اخلاق اجتماعی باعث می شود تعداد آفرینش گران مرد از زن بیش تر باشد.

 

گفت و گوی روزنامه ی قدس با علی رضا پنجه ای(18 اردی بهشت 87 صفحه ی 5)

عليرضا پنجه اي : شعر خوب هم نياز به تبليغ دارد


عليرضا پنجه اي شاعري است از خطه سرسبز گيلان كه در سال 1340 در ساوه از پدر و مادر گيلاني متولد شد. پس از اخذ ديپلم براي ادامه تحصيل به آلمان غربي رفت، اما پس از مدتي به ايران برگشت ...

                                          گفتگو با عليرضا پنجه اي ؛ شاعر
                                  شعر خوب هم نياز به تبليغ دارد

 

* عباسعلي سپاهي يونسي

عليرضا پنجه اي شاعري است از خطه سرسبز گيلان كه در سال 1340 در ساوه از پدر و مادر گيلاني متولد شد. پس از اخذ ديپلم براي



ادامه تحصيل به آلمان غربي رفت، اما پس از مدتي به ايران برگشت و از آن زمان تاكنون مسؤوليتهاي متفاوتي در ارتباط با فرهنگ و ادب را عهده دار بوده است.
او سردبيري ماهنامه ها و هفته نامه هاي متفاوتي را تجربه كرده كه از مهمترين آنها مي توان به ماهنامه «گيله وا» اشاره كرد كه ماهنامه اي شناخته شده در بين دوستداران ادبيات است. در كنار كارهاي اجرايي در حوزه ادبيات و هنر، پنجه اي «شعر توگراف» و «شعر ديجيتالي» را به مخاطب شعر امروز معرفي كرده است. ازاين شاعر فعال خطه سرسبز شمال تاكنون مجموعه هاي «سوگ پائيزي»، «همنفس سروهاي جوان»، «برشي از ستاره هذياني»، «آن سوي مرزآباد»، «گزينه شعر گيلان»، «عشق اول»، «پيامبر كوچك» و «شب هيچ وقت نمي خوابد» به چاپ رسيده است.فرصتي دست داد تا با اين شاعر در باره شعر امروز به گفتگو بنشينيم در اين گفتگو بيشتر به وضعيت شعر گيلان پرداخته شد و از خانه فرهنگ گيلان صحبت به ميان آمد كه مي توان آن را حركتي ارزشمند در راه اعتلاي فرهنگ و هنر دانست. حركتي كه اگر در ديگر استانهاي كشور نيز ديده شود، خالي از فايده نخواهد بود.
* جايي گفته ايد دهه 80، دهه پادشاهي شاعران گيلاني است. موافقيد با اين گفته شما، بحث را شروع كنيم؟
** ببينيد، در دهه هاي گذشته بيشتر شاعراني كه شعرهاي تجربي و شعرهاي منحصر به فردي داشتند و در تاريخ ادبيات ما مشخصاً از آنها نام برده مي شود، اغلب شاعران خطه جنوب كشور بودند. يعني اگر شما به سابقه شعر «حجم» و «نو» و حتي «موج ناب» در دهه 50 نگاه كنيد، بيشتر اين شاعران از اهالي جنوب بوده اند.




* چرا؟ چه دليل داشته كه شروع اين حركتها از جنوب باشد؟
** عرض مي كنم! به واسطه اينكه زماني انگليس و بعضي از كشورها در دوره هاي مختلف تاريخي به جنوب رفت و آمد مي كردند، شعر و هنر آنجا تحت تأثير ادبيات و هنر آن كشورها قرار گرفت و دليلي شد كه گونه هاي متفاوت شعر در آن خطه به ظهور برسد. در طرف مقابل، شمال كشور در حوزه شعر و داستان بيشتر تحت تأثير كشورهاي شمالي بويژه شوروي سابق بودند، از دهه 60 به اين طرف، شاعراني مثل شمس لنگرودي و بعد از ايشان شاعران ديگري از گيلان به وادي ادبيات پا گذاشتند و تجربيات نو شعري خود را چه به صورت شعر و چه به صورت مانيفست ارائه دادند.
به طور مشخص، غالب شاعراني كه طرحي نو در انداختند، جداي از موفق و ناموفق بودن از اين خطه بوده اند.
* غير از بحث جغرافيا در شكل گيري مباحث شعري در استان گيلان، علت ديگري هم وجود دارد كه باعث تكاپو در شعر اين خطه شده باشد؟
** همواره از دهه 60 به اين سو ما نشريات ادبي موفقي داشته ايم. يعني نشريات ما همپايه نشريات پايتخت حركت كرده اند. اين حركت را مي شود در هفته نامه هاي اين خطه هم ديد. يعني ما از ظرفيت هفته نامه ها هم در جهت معرفي و بالندگي شعر شاعران اين استان استفاده كرده ايم. شما نگاه كنيد به چهره اي همچون «بيژن نجدي». نجدي حتي از ماهنامه ها كارش را شروع نكرد، بلكه از هفته نامه «كادح» شروع كرد و اگر نبودند اين ويژه نامه هاي محلي، امروز «بيژن نجدي» چه در عرصه داستان و چه در عرصه شعر، در غباري از فراموشي بسر مي برد. چيزي كه براي بسياري از شاعران اتفاق مي افتد كه در كنج شهرهاي ما هستند و روزنامه نگار امروز ما آنها را فراموش كرده است، چون در حقيقت وظيفه اصلي خود را فراموش كرده است، به جاي پرداختن به چهره هايي از اين دست، سراغ چهره هاي مطرح مي رود و چهره هاي مطرح را مطرح تر مي كند!شاعراني مانند «بيژن نجدي» در اين سرزمين كم نيستند، اما متأسفانه ديده نمي شوند و اين جاي تأسف دارد.شماره اول «گيله وا» كه چاپ شد با «م، مويد» گفتگويي داشت و چهره ديگري در عرصه شعر موج نو را معرفي كرد كه پنهان مانده بود. بعد از آن حوزه هنري گيلان براي «م، مويد» بزرگداشت گرفت و كتاب ايشان مطرح و كتاب سال شد و... در حال حاضر شاعران گيلاني در بحث وبلاگ نويسي ادبي نيز پرتوان حركت مي كنند و آثاري ارزشمندي پديد مي آورند. اگر بنده گفته ام «دهه 80، دهه پادشاهي شعر گيلان است»، به واسطه چهره هاي متنوعي است كه در شعر پيشرو امروز ديده مي شود.
* شما با استانهاي ديگر و شاعران ديگر هم در ارتباطيد؟
** بله، بنده از طريق اينترنت و از طريق توزيع نشريه «گيله وا» اغلب شعر شاعران شهرهاي ديگر را هم مي بينم و با شاعران شهرهاي ديگر هم در تماسم و به اين اضافه كنيد 25 سال روزنامه نگاري بنده را و شناختي كه از چهره هاي شاخص دارم.
* در گيلان حركتهاي خوبي انجام شده است كه يكي از آنها راه اندازي خانه فرهنگ گيلان است. در اين باره بگوييد...
** ما از دهه 70 اين خانه را راه اندازي كرده ايم. خانه اي مستقل كه كارهاي فراواني انجام مي دهد كه حوزه هنري و ارشاد استان (با آن بودجه اي كه دارند) نتوانسته اند مثل خانه فرهنگ گيلان خوب كار كنند.نزديك به صد نفر عضو دارد و هر هفته پنج شنبه ها حلقه شاعران را داريم و جوانان بسياري به خانه پيوسته اند كه بزرگان نسل فردايند. نقد و بررسي كارها، معرفي نوآمده ها و مباحث كارگاهي و... از ديگر برنامه هاي خانه فرهنگ گيلان است. در جلساتي مسائل جديد شعري و بررسي روند مدرنيسم را پي مي گيريم و كارهايي از اين نوع انجام مي شود.
تلاشهايي از اين دست باعث پديد آمدن چهره هاي خوبي در شعر اين خطه شده است.
* به نظر شما با همه تلاشي كه دوستاني چون شما و بسياري ديگر از دوستان در حوزه شعر انجام مي دهند آيا شعر امروز خواننده دارد؟
** شعر امروز خواننده دارد و البته مي تواند بيشتر هم داشته باشد. ما مقوله مهمي به نام توزيع را در بحث كتاب و نشريات ادبي داريم كه در حال حاضر بايد از آن حرف زد.دوستان ما مجله ادبي چاپ مي كردند و از فروش  200 نسخه اي آن گلايه مي كردند، اما بنده مجله اي را چاپ مي كنم و چند برابر مي فروشم، اما از چه طريقي؟! از طريق ارتباطهايي كه در شهرهاي مختلف دارم، يعني به واسطه ارتباطي كه با دوستان شاعر دارم در هر شهر نيمه بزرگي اگر 5 نسخه از مجله فروش برود، شمارگان مجله از 10 هزار بالاتر مي رود، پس ما مشكل توزيع شعرهايمان را داريم كه به دست خواننده نمي رسد و خواننده نمي خواند. مشكل ديگري كه وجود دارد جريانهاي نادرستي است كه وجود آنها باعث مي شود خواننده نسبت به شعر بدبين و از آن دور شود وگرنه در همان جريانهاي به اصطلاح پيشرو شعري هم، اگر يك نوع عقلانيت و شعور فرهنگي باشد آن جريان شعري راه خود را پيدا مي كند و نبايد هر اثر افسار گسيخته اي را به نام شالوده شكني به خورد مخاطب بدهيم. دنياي مدرن تعريف خود را دارد و دنياي سنت هم ويژگي هاي خود را دارد. كوتاه سخن آنكه شعر خوب امروز ما از هر نوعي كه باشد مخاطب خاص خود را دارد.
* شما مبدع «شعر توگراف» هستيد. درباره اين نوع شعر و مشخصات آن توضيحي مي دهيد؟
** از دهه 70، اين نوع شعر را شروع كردم «شعر توگراف» يعني «شعر داخل گراف» كه مي خواستم به واسطه يك نوع تصوير گرافيكي، تغيير ذائقه اي براي خواننده ايجاد شده و يك نوع الفباي ادبي جديد ايجاد شود. البته اين نوع شعر، ريشه هايي در ادبيات گذشته ما و در شعر فرانسه دارد، اما آنچه من به دنبال آن هستم كاملاً با بقيه متفاوت است.
* اين تغيير ذائقه تا چه اندازه مي تواند با سليقه مخاطب ما همراه شود؟
** به اين بستگي دارد كه چه اندازه تلاش كنيم . شما به طور مثال اگر بهترين داروي ضد سرطان دنيا را هم بسازيد، ولي براي آن تبليغي نشود و آن را عرضه نكنيم بعد از چند وقت خراب مي شود و كارايي خود را از دست مي دهد! تبليغات خيلي مهم است. هر كدام از عزيزاني كه كار ادبيات و هنر مي كنند بايد دقيقاً «شيپور» باشند! ما متأسفانه بخش «تبيلغات براي يكديگر» را نداريم. هوشنگ ابتهاج در نشستي كه در خانه فرهنگي گيلان داشتيم به نكته جالبي اشاره كرد و مي گفت: «قبلاً ما اين طور همديگر را نفي نمي كرديم. اخوان شعر خودش را مي گفت، شاملو شعر خودش را و... شايد گاهي پيش خودمان، همديگر را مسخره هم مي كرديم، اما در بيرون قضيه فرق مي كرد. در محفلي من شعر شاملو را مي خواندم، شاملو شعر مرا و بدين شكل از شعر همديگر دفاع مي كرديم.» متأسفانه اكنون بيشتر همديگر را نفي مي كنند تا حمايت. جداي از اين، بايد به نقش ناشر هم اشاره كرد. متأسفانه غالب ناشران ما حرفه اي نيستند. ناشر بايد از يك شاعر 100 شعر بگيرد و 50 شعر را انتخاب كند، نه اينكه ما 50 شعر به او بدهيم و ناشر هم همه آنها را چاپ كند! بنده خودم اين كار را انجام مي دهم، چون مي دانم ناشران خوبي هم هستند كه بازار را مي شناسند، بنابراين به ناشر مي گويم كه از بين كارهايي كه داده ام تعدادي را انتخاب كند و متأسفانه خيلي از دوستان ما، اين نگاه را ندارند. اگر اين كارها انجام شود بدون ترديد مخاطب به شعر ما اقبال بهتري خواهد داشت.
* ميانه خود شما با مخاطب شعرتان چگونه است؟
** من از معدود شاعران دو زيستم!، يعني كانالي زده ام بين شعري كه دنبال مخاطب عام است وشعري كه به دنبال مخاطب خاص مي گردد.
* پس شما فرض را بر اين گذاشته ايد كه هر شعر مي تواند دو نوع مخاطب داشته باشد؟
** بله و اين نگاه هم اشكالي ندارد و معتقدم هر گونه نو ادبي بايد براي بيان و تثبيت خودش تلاش كند.
* دولت و سازمانهاي دولتي مي توانند چه كمكي به ادبيات بكنند؟
** در حال حاضر متأسفانه متولي هنر و ادبيات دولت شده است، اما در هيچ كجاي دنيا وزارتخانه اي نمي تواند متولي آفرينش ادبي و هنري باشد، چون آنها دنبال يك سري بخشنامه ها و ... هستند. و ذات شاعر چيز ديگري است و به دنبال اين چيزها هم نيست. خود شاعران بايد با همديگر NGO تشكيل بدهند، خانه هاي شعر و فرهنگ مي توانند به شعر خدمت كنند و در اين راه بايد خود بچه هاي شعر و ادبيات سرمايه گذاري كنند.
* براي آخرين سؤال بفرماييد چه ارتباطي است بين كاركردهاي ديروز و امروز شعر؟
** زمانه ما با دهه چهل و پنجاه متفاوت است امروز NGO هاي سياسي و احزاب سياسي كار خودشان را انجام مي دهند. شاعر در قديم در همه حوزه ها تخصص داشت، اما اكنون زمانه، زمانه ديگري است و در هر علمي هم متخصصاني وجود دارد، پس شاعر هم بايد به هنر خود بينديشد.

پیامبر کوچک و شب هیچ وقت نمی خوابد منتشر شد

 

دو مجموعه شعر من  "شب هیچ وقت نمی خوابد" (شامل قطعات سپید و منثور) که دنباله ی دفتر "عشق اول" بود  و نیز مجموعه  شعر "پیامبر کوچک" (شعرهای تجربی در قالب های مختلف) توسط انتشارات فرهنگ ایلیا منتشر شد. این دفتر  در کنار شعرهای زبان محور همچنین شامل شعر نگاره هایی است که به دلیل دارا بودن خصلت تصویرپردازانه به "شعرتو گراف" موسوم شده است.

علاقه مندان می توانند این دو مجموعه را از نمایشگاه کتاب، سالن ناشران عمومی، راهروی ۱۷، غرفه ی فرهنگ ایلیا تهیه کنند.

 

 

شایان ذکر است چاپ سوم "عشق اول" را هم در دست انتشار دارم. این مجموعه اولین بار در سال 1383 منتشر شد.

نام، نام تو ( شعر ی که در  مجله ی نگاه نو چاپ شد)

نام، نام  ِ تو

--------------

دريا دريا

جوهر شد

تا تو را بنويسم

كهكشان كهكشان

از راه شيري گذشتا گذشتم

با نويس*ستاره ها

به جست و جوي نام  ِ تو بودم

آه به آه تازه گرداندم

دل به دل

تا به تو برسم

هنوزا هنوز

گذشتاگذشت

از كلمه ها چيزي نه­يافتم

پنداشتم

شايد در نگاره­ها

رد ِ تو نشاني از  گم­    كرده­ام  باشد

نه يافتم

به آسمان ِ كتاب­ها پناه جستم

به­هر الف پي ِ نقطه­اي از تو

به­هر لام پي ِتو كه نه­ بودي

به­هر ميم

گفتم شايد

نهان ِحلقه­اش شده باشي

نه­، نه­يافتمت

سليماني شدم

با جادوي قاليچه

در سرزمين­هاي خيالي

مسيحا مسيح شدم

به­جز جلجتا

چيزي از تو دستگيرم نشد

هزاران هزار كاغذ سياه كه

يهودا يهودا ورق زدم

و چه ابولهب­ها كه لعن مرا خريدند

چه گفتارهاي نيك

پندارهاي نيك

كردارهاي نيك

نه­يافتم تورا

مي­نويسم

شباروز،روزاشب

شايد

از پس ِ رستاخيزي

تورا تنها نشان ِ خالي

در چهره بيابم

كه عشق سرانجامي  گيرد

تو تمام پهنه­اش باشي و من

شباني كه گوسفندان سپيد ِ شعرم را

در مرتع ِ سبز  ِتو چرا دهم

آسايشي جاودانه بگيرم

تنها به اميد رخصتي كه

بنويسم:

نام، نام  ِ تو!

__________

نويس: پيشنهادي براي كلك،  قلم، مداد و هر آنچه مي نويسد           

86.6.24 رشت

گیله وا


    
  اعتماد ملی: تازه ترين شماره مجله <گيله وا> ويژه فرهنگ، هنر و ادبيات منتشر شد. اين ويژه نامه ها كه هم اينك نود و هفتمين شماره آن منتشر شده، تا آخرين روزهاي زندگي زنده ياد محمدتقي صالح پور و به همت بي همتاي او در رشت منتشر مي شد و حضور او باعث شده بود كه بسياري از چهره هاي نامدار ادبي در سراسر كشور و حتي خارج از ايران، آثارشان را فارغ از اينكه در كجا منتشر خواهد شد به او بسپارند. چشمه شيرين او بعد از مرگش نيز با تلاش دوستان و همشهريانش رها نشد تا اينكه هم اكنون به سعي و سردبيري عليرضا پنجه اي شاعر مطرح گيلاني به راه خود ادامه مي دهد.
    
    
    در آخرين شماره اين ويژه نامه، مطالب و نوشته هايي خواندني از قرار زير به چاپ رسيده است: ديداري دور با پرويز شاپور / بيژن اسدي پور، گزارش حضور هوشنگ ابتهاج (سايه) در خانه فرهنگ گيلان، گفت وگو با بهمن رجبي نوازنده تنبك، گفت وگو با اميررضا كوهستاني نمايشنامه نويس و كارگردان تئاتر، نگاهي بر زندگي شخصي و هنري فريدا كالو به مناسبت صد سالگي اش، واكنشي عليه زيباشناسي شعر مدرن / علي باباچاهي، نگاهي به داستاني از مجيد دانش آراسته / محمود طياري، نوشته محمود معتقدي درباره مجموعه داستان <سمت تاريك كلمات> حسين سناپور، شعر، پسرفت زماني / بهزاد خواجات، يادداشت رضا قنبري درباره مجموعه شعر <باران بود، همه ليلي ها رفته بودند> فرامرز سه دهي، شكست اسطوره تخيل ابرمتن / داريوش معمار.
    
    
    همچنين اشعاري از سيمين بهبهاني، سيدعلي صالحي، بيژن نجدي، تيرداد نصري، كامبيز صديقي، تقي خاوري، اكبر اكسير، منصور بني مجيدي، فهيمه غني نژاد، يزدان سلحشور و... در كنار داستان هايي از مه كامه رحيم زاده، مجيد روانجو، هادي جامعي و بهار اله بخش در همين شماره منتشر شده است. معرفي و برگردان اشعاري از هالينو پوشوياتووسكا شاعر لهستاني توسط عليرضا دولتشاهي و ايوونا نويسكا نيز از ديگر بخش هاي ويژه فرهنگ، هنر و ادبيات <گيله وا>ي نوروز 1387 است.