متن بیانیه"من شاعر شعرتوگراف هستم"

 

من شاعر شعر تو گراف هستم

علی رضا پنجه ای

اشاره:

"جریان های"شعری شعر معاصر ما،به یکی و دو تا محدود نمی شود.یکی از این "جریان" ها شعر تصویری ست که علی رضا پنجه ای شاعر نام آشنای دو دهه ی اخیر – و سردبیر فصل نامه ی "گیلان زمین" – آن را "شعرتوگراف" نامیده و مدعی شده است که "نمود آن نخستین بار به کارِ" وی " باز می گردد"."پنجه ای" با نوشته ی زیر به دفاع از حق تقدم خود پرداخته و مستنداتی را ارایه داده است.

"گیله وا – ویژه ی هنر و اندیشه" که تا کنون از انعکاس جریان های شعری متعدد شعری ،دریغ نورزیده، نوشته ی "پنجه ای" را بی هیچ اظهار نظری عیناً به چاپ می رساند، با ذکر این نکته که چنانچه در ردِ ادعای ایشان،مطلب مستندی دریافت کند، آن را هم چاپ خواهد کرد.

                                                                                              گیله وا- هنر و اندیشه

 

"شعرتوگراف" همه ی جان شعر نیست، بلکه می تواند بیان گرایش فزاینده ای از نوعی گرایش تصویری در شعر باشد. "شعرتوگراف" بی ریشه نیست، نمود وجوهی از آن را می توان در انواع مکتوب به جا مانده از گذشتگان دید.

شجره نویسی های قدیم ،شکل زبانی آن در شعر حافظ زمانی که از الف (قد) صحبت می کند و در صنعت عکس شعر ما اشاره کرد. همان زمان که شما برای پی بردن به این صنعت نیاز به نوشتن آن می یابید تا به ذات صنعت عکس پی برید؛ یعنی نیازمند تصویر شعر می شوید- در شعر فرانسه هم نمونه های بسیاری خاصه از آپولینر سراغ داریم – به عنوان نمونه شعر باران می بارد و کالی گرام او – اما آن چه مسلم است بی هیچ نظر به ناسیونالیسم خاستگاه شعرهای تصویری آپولینر را باید آشنایی او با ایران و ادبیات آن دانست. برای "شعرتوگراف" شاعری مهم است که نه شکل رادیکال بلکه نهادینه از او بهره برد، اگر زمانی شاعری بخواهد نزد خود عزم جزم کند که از این به بعد باید فقط "شعرتوگراف" بگوید، از همان لحظه ما کمتر با نمود "شعرتوگراف" واقعی مواجه خواهیم شد، "شعرتوگراف" همه ی جان شعر نیست،بلکه به نوعی ایجاد رابطه با ظرفیت دیگری از جان شعر است، بی آن که سایر گرایش های شعری را نقض کند خود مایل به همنشینی با آن هاست. "شعرتوگراف" آمیزش کلمه و تصویر است، به نوعی نظر به شکل زبان تصویری اولیه بشر دارد، هنگام که انسان ها با اشکال نقاشی شده بر غارها با یکدیگر ارتباط می گرفتند، اما این بدویت برگذشته از هزاران آرایه ی زبانی و شعری است، پیشینه ی "شعرتوگراف" برآیند،تاریخ اولیه ی بشر و فرآیند گذار انسان از فرمانسیون های تاریخی تاکنون است.

به شکل 1-2-3-4 شجره ی اخرب و اخرم، در المعجم فی معاییر اشعار العجم شمس قیس رازی صفحه ی 117-118-119-120 نگاه کنید. در بنیاد شعر نو فرانسه حسن هنرمندی هم اشکالی از نوعی گرایش به "شعرتوگراف"دیده می شود.

هر چند کاربرد شجره ای اخرب و اخرم حالت چارت سازمانی دارد و اصلاً با نمود فعلی شعرتوگراف مغایر است. اما در بنیاد شعر نو فرانسه و یا شعر حافظ ما با طیف هایی از "شعرتوگراف" مواجه می شویم.

سعی ما بر آن است تا بگوییم "شعرتوگراف" نه به شکل مدونی که تلاش ما در تدوین آن است بلکه به انحنای مختلف نمودی در پیشینه ی مکتوب ما داشته است و پا در هوا نیست. ما نیامده ایم که بگوییم شعر فقط "شعرتوگراف"،چرا که شعر فقط شعر است و هر قالب و سبک و گرایشی در شعر اگر وفادار به شعر باشد تنها می تواند روادید شهروندی شعر بگیرد و لاغیر. "شعرتوگراف" پیشنهاد وضعیت و ظرفیتی نو از شعر امروز ماست. نمود آن نخستین بار به کار نویسنده ی این نوشته باز می گردد، به شعرهایی که از سال 70 گفته شد اما چاپ نشد، هر چند نخستین شکل چاپ شده ی آن به تاریخ پاییز 74 باز می گردد. شعر با نشانه ها که حتی پیش از چاپ برای طیف های مختلفی از شاعران جوان و دیرپا- خاصه گیلانی- خوانده شده بود و در صفحه ی 66، شماره ی 8-5 فصلنامه ی گیلان زمین تابستان – بهار 75 -1374 درج شد.

و باز توجه شود به شعری که به تاریخ 12-7-72 باز می گردد و غالب شاعران گیلانی مسبوق به خاطر زمان سرودن آن هستند هر چند به گواه خیل شاعرانی که آن را شنیده اند. پیش از چاپ دستخوش سرقت در نام شد- شعر لغز قصیده ی پنهان (ع.ش.ق) – مندرج در شماره ی 13-11 فصلنامه ی گیلان زمین بهار 1380،شعر سفر که متعلق به تاریخ 17-9-78 است و در تاریخ بهار 79 شماره ی 9 گیلان زمین چاپ شده که در پایان شعر، شکل تابلو ورودی شهر رشت می آید. بعد در همان شماره و در همان تاریخ شعر وسط چین، نه ابتر که به کاربرد شکل نوشتاری شعر و ابعاد چند خوانشی نظر می بندد و شکل تازه ای از ترجیع شعری را پیشنهاد می کند. بعد در این مدت یعنی از سال 1372 که نخستین بهار 1380 شعر شط رنج که تاریخ 18-4-80 را در پایان شعر دارد.

و آخرین شعرم از این دست که هنوز چاپ نشده "شعرتوگراف" است[ - همه ی نمونه ها پیوست است – گویی در یک وضعیت کشف و شهودی عنوان این شعر خود گفته که شعر تصویرگرا و متمایل به گرافیک امروز را به چنین نامی خطاب کن].

و اما ... برای خود من بسیار مهم است که یک شعر علاوه بر شکل و گرایش نو و وجه پیشنهاد دهندگی نهادینه نیز بشود، شعری که از درون برخیزد که لاجرم بر درون نشیند.

در این مدت یعنی از سال 1372 که نخستین شعر مصور (شعرتوگراف) در شعر ما با ع.ش.ق مطرح شد، خاصه برخی همولایتی های تهران نشین که پیش از چاپ شعرها در جریان و روند کارهایی از این دست بودند، هر یک چه با چاپ شعرهای خود، چه در کتاب ها به استقبال از "شعرتوگراف" پرداختند.

اما غم انگیزترین واقعه ی ادبیات ما غائله ی جنجال سالاری و جانشینی حاشیه به جای متن است؛ یعنی اگر شعری متفاوت بگویی ولی خود و دوستانت درباره ی آن حاشیه نسازند ول معطلی! وقتی دوست نداری پول بدهی چاپ کتاب های شعرت حق تالیف گرفته ای – و کسانی هستند که به خاطر شهرت طلبی دست به هر کاری می زنند و پرنسیب های شاعرانه را کنار می گذارند، ممکن است در خلاء نقد اصیل و واقعی ادبی برای مدتی کوتاه ذهن خوانندگان شعر را به خود معطوف دارند، اما خورشید همیشه پشت ابر که نمی ماند.

ما متاسفانه در جامعه در جامعه ای زندگی می کنیم که هر منتقد شعری – اگر به صورت حرفه ای وجود داشته باشد – به محض این که با چند نقد مطرح شد، نقد نویسی را مکمل شخصیت ادبی خود نمی بیند و بلافاصله به دنبال سرودن می رود. در چنین بحرانی که نقد ما دچار آن شده همواره خواننده ممکن است مدت ها سر درگم شود،اگر شاعری هم به دفاع از حق تقدم خود بپردازد او را متوهم می انگارند.

در واقع شاعران امروز در نبود منتقد واقعی ادبی وظیفه ی آن ها ا نیز خود بر عهده گرفته اند. یعنی انرژی یی که باید مصروف شعر شود، مصروف معرفی و تبلیغ برای شعر می شود، مصروف پدیدار نمودن زوایای نهان و تاریک شعر. چه کسی بوده ، ما می خواهیم بگوییم "شعرتوگراف" هم یک گرایش شعری در کنار سایر گرایش هاست، بی آن که آن ها را نفی کند می خواهد به عنوان یک ظرفیت و امکان خود را از مقام یک پیشنهاد، جدی تر نشان دهد.

"شعرتوگراف" خلق الساعه پدید نیامده چندان که در نمونه های چاپ شده ی بالا می بینید، گاه در حدِ یک علامت، یک شکل و گاه بیشتر و در نمونه ای که عنوان شعری خود را به عنوان این گرایش شعری تحمیل کرده – و البته چه به زیبایی- "شعرتوگراف" در شعر من همواره نهادینگی را به عنوان معیار و متر اصلی در نظر داشته است. "شعرتوگراف" می خواهد گرایش های پدیدآمده و اعضای خانواده ی خود را شناسیایی و در آغوش گیرد و نام خانوادگی "شعرتوگراف" را برای همه اعضاء اختیار کند. این خانواده می خواهد اصیل بماند، فرزند دیگری را هم به فرزندی نمی پذیرد. هر چه گسترده تر بهتر. تنگ نظر هم نیست، اما عضویت در این خانواده همواره باید نهادینگی را رعایت کند، مخلص کلام "شعرتوگراف" باید همواره قائم به ذات باقی بماند.      

لطفا برای دیدن تصویر مطلب مورد نظر کلیک کنید ص ۱

لطفا برای دیدن تصاویر مورد نظر در این مطلب کلیک کنید ص ۲

 *این مجله به صورت ویژه نامه ی سراسری به سردبیری زنده یاد محمد تقی صالح پور منتشر می شد. تاریخ انتشار تابستان ۱۳۸۲

 

 

معرفی کتاب های جدید پنجه ای در روزنامه فرهنگ آشتی

 

کتاب جدید

احترام به شعور مخاطب

«سوگ پائیزی» نام اولین کتاب منتشر شده علیرضا پنجه‌ای است که در سال 1357 روانه بازار کتاب شد. با یک حساب سرانگشتی روشن می‌شود که او 30 سال در عرصه چاپ و نشر آثارش حضوری جدی دارد و در طول این سال‌ها کتاب‌های دیگری همچون «هم‌نفس سروهای جوان»،‌«آن سوی مرز باد»، «برشی از ستاره هذیانی» و... را منتشر کرده است.

این شاعر، روزنامه‌نگار هم هست و تاکنون سردبیری چندین نشریه را برعهده داشته است.

«شب هیچ‌وقت نمی‌خوابد» تازه‌ترین مجموعه شعر علیرضا پنج‌های است که توسط نشر فرهنگ ایلیا یکی از ناشران فعال شهرستانی منتشر شده است.

شعرهای این کتاب، ادامه منطقی زبان و شگردهایی است که او در آثار قبلی‌اش ارائه کرده است. پنجه‌ای در چند سال گذشته، نوعی از تجربه‌هایش را با عنوان «شعر توگراف» به جامعه ادبی پیشنهاد داده که در آن به حضور شکل در شعرهایش توجه زیادی نشان می‌دهد. یعنی در لابه‌لای سطرهایش به جای آنکه از نام اشیاء استفاده کند، تصویر آنها را نقاشی می‌کند و به این صورت مخاطب با شعری تصویری همراه می‌شود.

او همزمان با انتشار این کتاب،‌ مجموعه دیگری را با عنوان «پیامبر کوچک» چاپ کرده که بیشتر سروده‌های
آن کتاب را شعر توگراف‌های او دربر می‌گیرد اما در «شب هیچ وقت نمی‌خوابد»، از آن نوع شعرها خبری نیست. در واقع شاعر به علاقه‌مندان آثارش این فرصت را داده است که با توجه به شناخت و سلیقه خودشان شعرهایی را برای خواندن انتخاب کنند که از حال و هوای آن لذت بیشتری می‌برند. این نکته، گواه این ادعاست که شاعر برای شعور مخاطبانش احترام قائل است و سعی می‌کند هم مخاطبان قدیمی و هم جدید خودش را حفظ کند.

«شب هیچ‌وقت نمی‌خوابد» از 135 صفحه تشکیل شده است که 83 شعر را در بر می‌گیرند و عمدتا اشعار سال‌های 70 تا 85 شاعر را به تصویر می‌کشند.

نکته مهمی که با مرور این کتاب به ذهن دوستداران شعر پنجه‌ای می‌رسد‌ این است که او به زبان خاص خود دست یافته و شعرش بی امضای شاعر هم نام پنجه‌ای را در ذهن تداعی می‌کند.

برای اینکه بیشتر با حال و هوای این کتاب آشنا شویم شعر «مسافر» را از آن مرور می‌کنیم.

من کجا نمرده‌ام/ که تو آن جا تولد یافته‌ای

من کجا نمرده‌ام / بیا و پیرهنم را به آتش جان بیفروز

ریزعلی من / قطاری که می‌رود رو به نیستی

کوپه‌هایش روزها و شبان بر باد رفته زندگی شاعری است/ که تو نمی‌گذاری پایان بگیرد / ریزعلی من

----------------------------------

دوشنبه، ۲۱ بهمن ۱۳۸۷ ص ۷

باباچاهی در حلقه شاعران 5 شنبه ها همیشه

اندیشه و  شعر ها ی علی باباچاهی در حلقه شاعران 5 شنبه ها همیشه نقد و بررسی می شود.

آخرین ۵ شنبه ی بهمن ماه، شاعران حلقه ی ۵ شنبه ها همیشه به نقد و بررسی اندیشه و آثار علی باباچاهی می نشینند. در این مراسم که با خوانش شعر و پیام ادبی شاعر خطاب به شاعران و سالکان راه شعر  آغاز خواهد شد، اعضا ی حلقه به نقد و بررسی مکتوب و شفاهی  اندیشه و آثار باباچاهی خواهند نشست.

 زمان:۵شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۸۷ ساعت ۱۸

مکان:رشت،خیابان طالقانی، مقابل صفاری، بن بست نصرالله زاده- خانه فرهنگ گیلان ۲۲۲۴۱۷۸ -۰۱۳۱

نامه به همولایتی(1) پیرامون شعر و شاعری

 

همولایتی! می خواهم صریح باشم که بدانی صراحت من است که خیلی ها را از من دور کرده است. چرا که نمی خواهم دیگران را دست چندم های خودم سازم. یا دست چندم های دیگران ببینم.شاید این خود شنا بر خلاف جریان آب باشدُ جای زور زدن برای شعر و در غلطیدن به "زبان بازی" به جای "کاربرد به موقع بازی های زبانی" به عنوان یک "آرایه"، عبارت ها و ترکیب هایی که می توانند با تجربیات زندگی شما عمیق تر شوند، در اینگونه شعرها ابتر می شوند. بیش از آن که برای "زبان بازی" تلاش می کنی، دغدغه ات را برای" تجربه در زندگی" خرج کن . حتی همان استاد رویایی از زندگی به زبانیت زبان رسیده. در ثانی در بهترین وضعیت چرا می خواهی نسخه های بدل و دست چندم دیگران باشی. خود آ... به این ها که در همه جا پیام می گذارند اکتفا نکن این ها بیش از آن که به فکر رشد تو باشند در فکر یار جمع کردن و البته به زعم خود نوچه جمع کردن هستند. تکثر مشاور موجب ضایع شدن موضوع مورد مشاوره و اتلاف وقت مشاوره کننده است.

لغز(موعود)

 

لغز

من

     منتظر

              منتظرانم

ــــــــــــــــ

موعود

 

چهار قالب نو برای شعر ایران و جهان در پیامبر کوچک

 

گيلان-  خبرگزاري دانشجويان ايران: در کتاب پیامبر کوچک چهار قالب نو برای شعر جهان پیشنهاد شده است .

در واقع هر زباني كه قابليتي همچون زبان فارسي داشته باشد شرايط گنجاندن در قالب مربع را دارد. اين قالب از 16 مربع تشكيل شده كه خواص ويژه ي اين نوع قالب و ماهيت منحصرش كاملا امكان دفاع از آن را مهيا نموده است. اين شاعر و روزنامه نگار گيلاني در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ایسنا)- منطقه خزر در خصوص مجموعه پيامبر كوچك و شب هيچ وقت نمي خوابد، اظهار داشت: اين دو مجموعه در واقع پيامبر كوچك شامل شعرهاي تجربي و پيشنهادي و كارگاهي ست و شب هيچ وقت نمي خوابد را مي توان جلد دوم مجموعه ي عشق اول داست چرا كه در همان فضا و همان تاريخ ها به وقوع پيوسته است. اين شعرها عمدتا به مسائل اجتماعي و عاشقانه در فضايي كشف و شهودي نگاه كرده است. وي افزود: در مجموعه پيامبر كوچك چهار قالب  پيشنهادي به شعر امروز وجود دارد. شعر هاي نگاره اي موسوم به "شعرتوگراف" كه امكان توسعه ي همه جانبه ي آن توسط شاعران ديگر به طور متكثر هست. چرا كه به دريچه هاي نگاه ما به دنيا دريچه ي جديدي به نام ديجيتال افزوده شده است. بازآفريني قالب معما با عنوان "لغ‍ز"، و قالب "وسط چين" كه با بهره و الهام از چيدمان رايانه اي وسط چين  تلاش شده خوانش هاي متعدد شعر تعرفه شود و يك قالب ديگر هم كه در نمايشگاه كتاب تهران در ۲ سال پيش در باره اش سخنراني كرده ام نيز به عنوان "شعر ديجيتالي" هم  مطرح است كه فعلا توسط گوشي هاي همراه و چت مي توان از آن بهره برد و توسعه ي اين گونه شعر در آتي نزديك بسيار پر رنگ خواهد شد. هماهنگي در برنامه هاي نرم افزاري گونه هاي تلفن ِِ  همراه مويدِ توسعه ي اين نو ع شعر خواهد بود چيزي كه اين روزها در دنيا با عنوان ابر متن تئوريزه شده در واقع ملهم از تجربيات جسته گريخته و بعضا در برخي محورها مشترك  اذهان نوگرا  و به ويژه شاعران است. مثلا در قالب مربع شعرهايي كه داراي ۴ كلمه هستند به شكلي در كنار هم قرار مي گيرند كه خوانش هاي مختلف ايجاد مي كنند و اين روش به صورت ضربدري و مستقيم بدون تكرار از چند زاويه تكرار نشدني قابليت خوانش ايجاد مي كند. اين كارها درست است كه تجربي اند و زيبايي شناسي آن ها از ادبيات خاصي برخوردار است اما مطمئن باشيد كه زواياي هندسي زيبايي شناسي آن ها توسط منتقدين و كارشناسان زيبايي شناسي مهندسي خواهد شد. اين كه مثلا مراعات نظير و پارادكس(تضاد) از كلمه به تصوير تغيير شكل دهد در ابتدا كمي مشكل مي نمايد اما كم كم نوع التذاذ محقق شدني است و مطمئنا در نمونه هاي بعدي چه توسط خود واضح اين قالب و چه آنان كه از پي مي آيند ظرفيت ها رفته رفته از حالت خطي به ابعاد منشوري و چند لايه تري ارتقا خواهند يافت.

وي اين قالب شعري را امري بديع و قابل معرفي در سطح دنيا دانست و گفت: هر زباني كه قابليتي همچون زبان فارسي  داشته باشد مي تواند  پذيراي قالب و فرم مربع باشد.وي در پايان خاطرنشان كرد: معرفي چنين فرم هايي چه در حوزه زبان و چه فرم پيشنهاد هاي جديد را در حوزه شعر فارسي ارائه  مي دهد كه بر تمام دوست داران زبان فارسي ست كه در معرفي و اشاعه ي آن بكوشند.

پنجه ای گرايش خود به گرافيك را از  دوره ي سردبيري فصلنامه ي گيلان زمین عنوان کرد  و  افزود"بانشانه ها" نخستين شعر نگاره اي من بود كه سال ۱۳۷۴ با آدات استفهام سروده بودم. دغدغه ي گرافيك هنوز با من است و شايد دلايل رسيدن الهام گونه ي ذهنم از همين دغدغه سر چشمه گرفته باشد. همینجا افزوده باشم در ارایه ی این تازه گی ها به هیچ وجه افراط و تفریط صورت نپذیرفته است ، من قدرت آن را دارم که در قالب های جدید غیر خطی بنویسم اما این به روند نهادینگی و عادت مخاطب در شروع معرفی چنین ژانرهایی ضربه می زند تصور شود نیما  هم  اول از افسانه  شروع کرد بعد کم کم افتاد به جان تساوی مصاریع  افتاد  و آن را به هم زد و بعد به قافیه درای دیگری بخشید و بعدها توسط گروندگان  شعر نو،  این شعر به ده ها گونه تغییر زبان و فرم  یافت و از صدها زبان به اشکال نو تر از نو گفته آمد.

*متن بالا مصاحبه ی  تصحیح و تکمیل شده توسط شاعر است و با گزارش ایسنا متفاوت بوده و دارای توضیحات روشنگرانه است.

همواره جانب اعتدال را رعايت كرده ام(گفت و گوی روزنامه ی اعتماد با علی رضا پنجه ای)

 
گفت وگو با عليرضا پنجه يي؛ شاعر و روزنامه نگار


روزنامه اعتماد ش۱۱۶۱(۸۵.۴.۲۴)ص ۹

گفت وگو از: بهنام ناصري 
    
    

 

«عليرضا پنجه يي » از شاعران نام آشناي معاصر است كه اين روزها مجموعه شعر «عشق اول » او در فهرست كتاب هاي ناياب قرار گرفته و اين در حالي است كه «پنجه يي » گويا دومجموعه «پيامبر كوچك » و «شب هيچ وقت نمي خوابد» را در راه انتشار دارد كه قرار است در صورت اخذ مجوز توسط «نشر فرهنگ ايليا» منتشر شود. «پنجه يي »، سابقه فعاليت مطبوعاتي هم داشته و بعد از سردبيري فصلنامه گيلان زمين و سپس سردبيري روزنامه معين گويا اكنون قصد دارد با تشكيل تحريريه براي انتشار ويژه فرهنگ ، هنر و ادبيات گيله وا كار روزنامه نگاري خود را پي گيرد.
    آنچه مي آيد گزيده يي است از گفت وگويي با اين شاعر نام آشنا كه متن كامل آن در وبلاگ پنجه يي چاپ شده است .
    عليرضا پنجه يي استاد مصاحبه است ؛ اين را پس از پاسخ به دومين سوال درمي يابيم . در اين گپ وگفت ادبي ، اگرچه بين مصاحبه گر و مصاحبه شونده تفاوت سليقه بيداد مي كند، اما حاضر جوابي پنجه يي در جايگاه خود قابل توجه است . «عشق اول » پنجمين مجموعه شعر اوست كه بنابه اظهارات ناشر در بلبشوي بازار چاپ و نشر خوب فروش رفته و حالا بهانه و محرك اين گفت وشنود شده است .
    «عشق اول » پنجمين مجموعه شعر شما است كه انگار كاركردهاي شعري سيزده سال گذشته را در آن گزيده ايد. در اين سال ها چرا كتابي از شعرهاي شما چاپ نشد؟
    از قسمت دوم پرسش تان مي آغازم ! به دليل اينكه وضع توزيع كتاب خيلي بد است ، بخاطر آنكه دنبال ناشر واقعي بودم نه آنها كه موسسات انجام خدمات چاپ هستند كه يعني پول از شما چاپ از ما در اين 13 سال با سه ناشر تا مرز امضاي قرارداد پيش رفتيم اما بهانه يي ، چيزي تصميم گيري را برايم مشكل كرده بود. آخر 13 سال جان بكني بعد پول هم بابتش بدهي ، كتاب فروش كتابت را در ويترين نگذارد كه هيچ حتي به صورت اماني يك جلدش را قبول نكند، سرخورده نمي شوي !؟ تازه چند روزنامه معتبر فرهنگي كه قبلا در سال هاي ماضي با تو مصاحبه هم داشتند اصلا بزنند زير اينكه كتاب شعرت براي معرفي به دستشان رسيده است .
    از سوي ديگر «عشق اول » ششمين كتاب من بوده يعني من يك كتاب هم به عنوان گزينه شعر گيلان داشتم كه البته اسم اصلي اش برشي از شعر گيلان بوده كه شرح حال 54 شاعر نوپرداز گيلاني در آن آمده است و نمونه شعرهاي دهه شصت آنها، كه فكر مي كنم از محتويات آن علاقه مندان به شعر و خود شما آگاه باشيد. براي آدمي مثل من هم تن دادن به يكسري گزيرهاي ناگزير موسسات ارايه خدمات چاپ و نشر چندان مطلوب نمي توانست باشد، لابد حق مي دهيد. از سوي ديگر بيش از 90 درصد اين شعرها پيش تر در نشرياتي با 350 برابر تيراژ اين كتاب چاپ شده بود. مي خواهم بگويم ما دو دهه است در بحران فرهنگي ادبيات خاصه شعري و كتابخواني بسر مي بريم . در اين جور مواقع بهتر است شاعراني چون من هر ده سال به ده سال كارهاي چاپ شده شان در نشريات را تدوين و در هيات كتاب ارايه دهند. يعني مقرون به صرفه تر است و صد البته آبرومندانه تر! در ضمن بايد عرض كنم بسياري از مفاد پاسخ من به پرسش اول شما درباره من صدق نمي كرد. يعني خوشبختانه تمام تيراژ كتاب عشق اول به پايان رسيده است . من همه شعرهاي سزاوار تدوين را در اختيار ناشر گذاشتم تا او به سليقه خودش كتاب اول را مدون كند.
    او از هر سالي چند نمونه شعر در اين مجموعه گردهم آورد تا خواننده گزيده يي از 13 سال تجربيات پنجه يي را در يك كتاب 109 صفحه يي داشته باشد؛ البته شايد اگر شما بوديد و با خود من كه حضور حرفه يي در عرضه و تقاضاي كتاب نداريم (يعني بخش بازرگاني آن ) كتاب اول را طوري در مي آورديم كه با ذايقه حرفه يي هاي شعر بيشتر جور درمي آمد تا مخاطبان عام تر شعر؛ علي ايحال شايد نتيجه الان ورشكستگي ناشر بود و كار به چاپ كتاب دوم از مجموعه 13 سال شعرهاي پنجه يي كشانيده نمي شد.
    مجموعه هاي ديگري از شما در دست انتشار است كه از دغدغه هايي متفاوت در اين آثار خبر داده مي شود از كيفيت اين تفاوت بگوييد؟
    در مجموعه «پيامبر كوچك » و «شب هيچ وقت نمي خوابد» شعرهاي زبان محور و همان «شعر توگراف »ها (شعر نگاره يي ) كه درباره اش منشوري در هنر و انديشه زنده ياد محمدتقي صالح پور نوشته بودم ، بيشتر خواهيد خواند، هرچند ناشر محترم سهمي هم براي ذايقه هاي گونه گون مانند مجموعه عشق اول قايل شده است . بنده در انتخاب شعرهاي هر سه مجموعه فقط با ناشر نقش مشاوره داشته ام .
    ادبيات مانند ساير حوزه هاي علوم انساني همان طور كه زندگي مدام در حال پوست اندازي است . تحولات شعر فارسي در نيمه دهه هشتاد را براساس چه شاخصهايي استوار مي دانيد؟
    من فكر مي كنم همان گونه كه دنياي ادبيات داستاني امروز جهان دارد نوعي رئاليسم نوبنياد را تجربه مي كند كه البته هنوز در سرزمين ما جز معدودي در اين مهم درنگ نكرده اند و هنوز دستخوش به آوانگارديسم چند دهه قبل و البته مستعمل غرب هستند، شعر ما نيز مي تواند خود را پوپولاريزه كند و يا شرايطي پديد آورند كه بين فرهنگ استاتيك ايشان و مخاطب ، حد تعادلي كه نه سيخ بسوزد نه كباب ايجاد شود. براي من نمونه كارهايي مانند تجربيات نجدي و برخي آثار دانش آراسته و احمد محمود نمونه هاي موفقي هستند، وگرنه تن دادن به اشرافيت قلم همواره به جز سرخوردگي عايد ديگري براي ما دربرنخواهد داشت . نبود نقد غيرسفارشي را هم بايد از نكات مهم آسيب شناسي عدم به روز بودن ادبيات ما دانست . آن هم در عصر اينترنت و وبلاگ نويسي ؛ البته لازم است بدانيم كه مقوله شعر همواره توده گستر بوده . من البته به هيچ وجه با آثار آوانگارد مخالف نيستم كه كارنامه من حكايت از صحت گفتارم دارد و اگر هم پيشنهاد تازه يي در شعر مطرح كرده ام همواره جانب اعتدال را در آن رعايت كرده ام و كمتر كسي پيدا مي شود كه بگويد از آن سردرنياوردم . ولي يقينا كساني يافت خواهند شد كه بگويند خوشم نيامده يا
    فكر مي كنم بيراهه مي رود.
    زبان پيشگام دگرگوني ، انقلاب و منشا جريان هاي بديع ادبي هنري است . با اين پيش فرض بسياري از تعاريف گذشته ، مثل تعاريف تثبيت شده يي كه از شعر و خواننده شعر وجود داشته ، دستخوش دگرديسي مي شود. آيا اين دگرديسي از نظر شما وجود خارجي ندارد؟ آيا معتقديد كه شعر لزوما بايد مورد توجه همه اقشار خواننده واقع شود؟
    زبان محمل است ؛ اصل انديشه آدمي است ، بيان اين انديشه كه مي تواند در حوزه تخيل ، تصوير، احساس و عاطفه به كار گرفته شود، به محك زبان بازيافت مي شود. به ديگر سخن ، منشا قطعيت زبان انديشه قاطع است . زبان خيال ، زبان تصوير، زبان احساس و زبان عاطفه ، جملگي عناصر تشكيل دهنده يك ژانر شعري مي توانند باشند. از سويي زبان مجموعه يي از نشانه هاست كه مي تواند با بهره وري از ميزان قطعيت يا عدم قطعيت مقطوع و مبتلا به آن ، قاطع را به جاودانگي هدايت كند. هم از اين رو نسبت شعر موفق شعر متناسب است و نسبيت را هيچ منسوب قاطعي نيست . وگرنه ناسب قانون نسبيت را به جا نياورده است . همان گونه كه شعر و آفرينه يي از آن دست نيازمند عدم قطعيت است ، پيش فرض شما براي دگرديسي تعاريف قبلي براي شعر اصالتا نمي بايد قطعيتي صادر مي كرد كه عدم قطعيت نه تنها نيازمند طرح در آفرينه است كه بايد در انديشه آفرينشگر و منتقد آفرينه نيز جايگاه خود را محفوظ بدارد. مقوله دگرديسي در شعر امروز هم آن قدر ذهن آفرينشگران را اشغال كرده كه جملگي از اصالت آفرينه غافل مانده اند. حال اگر هر شاعري قائم به ذات محصول زندگي و مطالعات خود را به كار شعر بگيرد و از ادا اطوار
    هاي مد روز دوري گزيند، مطمئنا مصداق اين بيت كلام حضرت مولانا جلال الدين بلخي خواهيم شد كه : هر كسي كو دور ماند از اصل خويش \ باز جويد روزگار وصل خويش .
    اگر اصل انديشه آدمي باشد، زبان به دست افزاري در موازات تخيل ، احساس ، عاطفه و... تبديل مي شود و غايت كاركردش منحصر به بيان گري . آيا نمي پذيريد كه هر انديشه به ثبت رسيده ، در ذات خود دچار قطعيت است و مانع از پديداري واقعيت هاي جديد؟
    خير؛ چون در غير اين صورت ، تنوع انديشه و ژانر پديد نمي آمد.
    به نظر من اگر بپنداريم كه همه مي خواهند نيما شوند، همه چيز را در فرآيندي خطي پنداشته ايم . به هر حال به نتيجه نرسيدن در چنين بحث هايي طبيعت اين بحث هااست . ديگر اينكه فرآيند تجربه در متن هاي شعري زباني با روند توليد همزمان شده است و به نظر نمي توانيم پيش فرضي متعارض با اين نكته داشته باشيم . نظر شما چيست ؟
    پيش فرض هاي چنين تفكري ، بيشتر درگير ترجمه هاي الكن مباني نظري هنر و ادبيات است . در هر حال ما از يك الگو و نه خرد مطلق صحبت مي كنيم . اينكه او (نيما) واضع سبكي جديد بوده و همه مي خواهند معلم و پديد آورنده سبك نويي باشند. من فكر مي كنم اين مساله ما را از متن ادبيات به در مي كند و به حاشيه ادبيات مي افكند؛ آفتي كه متاسفانه سال هاست نوآمدگان عزيز ما سهوا دچار آن شده اند. در پايان بايد بگويم كه ما معتقد به ديالكتيك هستيم و ديالكتيك ، خرد را مطلق نمي پندارد و نيز در تنوع انديشه به پوپولاريسم نظر دارد.