پاسخ علی رضا پنجه ای  به پرسش حسن همایون از هفته نامه آسمان هفته دوم مهر92 :در باره ی شایبه ی سرقت ادبی استاد شهریار

علی رضا پنجه ای

هر گردی یی گردو نیست


از راست :دکتر شفیعی کدکنی، استاد شهریار و هوشنگ ابتهاج(ه.الف. سایه)

از شما می خواهم پیش از ورود به پرسش مطروحه، مخلصی از اخبار  اختراعات زیر را از نظر بگذرانید، البته به جز اراده  حقیقت یابی به شهرت موضوع و شخصیت ها هم توجه کنید آیا می توان به ضرس قاطع داوری کرد؟آن هم با توجه به ‘’گذشت زمان" حق با کیست با این توضیح که دیشب گزارش تاریخ علمی یک شبکه مرا وادار به جست وجو در سایت های مختلف کرد :

به گزارش الکترونیوز و به نقل از اسوشیتد پرس، خبرنگاری به نام ست شولمن در کتاب "بازی تلفن : پیگیری راز الکساندر گراهام بل" بر روی این موضوع بحث می کند که بل با کمک برخی از وکلای زبردست و یکی از مسئولین فاسد ثبت اختراع، توانست به افتخار ثبت اختراعی نائل آید که گری به آن دست یافته بود و بل با زود تر پر کردن اسناد مربوطه و با غلط های بسیار توانسته بود آن را به خود نسبت دهد.

به عقیده ی شولمن، مهمترین مدرک این جرم در دفترچه ی یادداشت آزمایشگاه بل هست  که خانواده ی او از دسترسی به آن تا سال 1976 ممانعت می کردند و پس از آن این سند دیجیتالی شده و در سال 1999 در اختیار عموم قرار گرفت.

این کتاب جدید که وعده داده شده است تا 7 ژانویه ی 2008 عرضه شود، موارد دیگری را بر می شمرد که سوء ظن های دیگری را در مورد محققین مطرح می نماید. به عنوان مثال، به نظر می رسد طرح فرستنده ی بل به صورت عجولانه و شتابان در حاشیه ی پتنت او نوشته شده است؛ بل در مورد نشان دادن دستگاهش به همراه پرزنت گری عصبانی و ناراحت بوده است؛ بل در مقابل تصدیق این موضوع در دادگاه 1878 که برای بررسی این موضوع تشکیل شده بود مخالفت می کرد؛ و بل، گویا به علت شرمساری، به سرعت از حق انحصار تلفن که تحت نام او بود دوری کرد.

و اما این را هم بخوانید تا برای تان از شهریار بنویسم:

دوشنبه, 09 بهمن 1391 نوشته شده توسط دنیای اقتصاد :در نیمه دوم ژانویه سال ۱۷۳۶ مردی به دنیا آمد که اغلب او را به عنوان پایه‌گذاران انقلاب صنعتی می‌شناسند که موتور ماشین بخار را روشن کرد، با این وجود جیمز وات، اولين سازنده ماشين بخار نيست.

"هرو او آلكساندريا" در قرن اول ميلادي ابزارهاي مشابهي را توصيف كرده بود. در سال 1698 «توماس ساوري» ماشين مشابهي را به ثبت رساند كه براي تلمبه كردن آب از آن استفاده مي‌شد و در 1712 «توماس نيوكومن» نوع پيشرفته‌تري از آن را به ثبت رساند. با وجود اين ماشين ساخته شده توسط نيوكومن كارآيي بسيار كمي داشت و آن را فقط براي خارج كردن آب از معادن زغال‌سنگ به كار مي‌گرفتند.

و این دو را: در اين ميان نكته غم انگيز این است که با وجود اهميت اين اختراع بزرگ، اگر امروز نام رابرت برمر را به عنوان يكي از پدران اينترنت جست‌وجو كنيد حداقل در زبان فارسي اطلاعات چندان زيادي از او منتشر نشده و شايد بيشترين خبري كه از او روي اينترنت وجود دارد مربوط به درگذشت او باشد.

او كه به اختراع زبان جهاني كامپيوترها در تبديل متن به عدد كمك كرده و به‌عنوان اولين دانشمند، مساله Y2K را هشدار داده بود، در تاريخ هفت تير سال 1383 در سن 84 سالگي و بر اثر ابتلا به سرطان در تگزاس درگذشت. اما شايد بدون اختراع كامپيوتري ASCII توسط او، امروز حتي صندوقي به نام ايميل نداشتيم و پرينترهاي ليزري و باتري‌هاي ويدئويي هم به شكل ديگري وجود داشتند.

 اما برخلاف رابرت برمر كه كمتر نام او به‌عنوان پدر اينترنت ديده مي‌شود وينتون سرف در اين زمينه بسيار صاحب نام است.

وینتون گری سرف، دانشمند آمریکایی علوم کامپیوتر است که پروتکل‌های تشکیل‌دهنده TCP/IP و استانداردی که امروزه به‌عنوان اینترنت شناخته می‌شود را با همکار خود؛ يعني رابرت کان ایجاد كرد و لقب یکی از «پدران اینترنت» را به خود اختصاص داد.

تمامی این منابع می خواهند به ما بگویند که باید به تمام پدیده ها نسبی نگریست ،. این همه اما ره توشه ای روشن گرانه  ست برای ما انسان های چالش گر که به راحتی به هر روایت تاریخی گیرم مشهورترین آن که در کتاب های درسی هم نقل شده بسنده نمانیم و بدانیم اگر موج و جریانی تلاش کند یک سری نام را بولد کند این ضرورتا  بر اساس نخبگی نیست و برآیند اراده ی  لابی و مهندسی لانسه کردن است، که امروزه این مهم برعهده ی بنگاه های رسانه ای الکترونیکی و مکتوب است،  بنابراین باید ضمن باور و احترام به یک روایت، آن را مطلق نپنداشت ، چه را  که چالشیدن رسم رود و تسلیم شدن به یک باور رسم مرداب است و بس! بنابراین در مبانی  نظری و انسانی باید بر خلاف علوم تجربی به نسخه های تکمیلی نظر داشت، و به هر قولی تنها تا فاصله ی اولی و برتر بعدی تمکین کرد.

گمان می برم با خواندن  و در خاطر داشتن نکات برجسته ی بالا  و با توجه به این مهم  که در این مانندها اصل بر قیاس مع الفارق  است و صرفا برای آگاهی از چند و چون جریاناتی همسان با موضوع واحد  در این جا آمده است، شما را به نمونه های ادبی مقولاتی از این دست دعوت می کنم:در موضوع جنجال برای هیچ سرقت شهریار از مفتون همدانی، باید بگویم  شانیت و توان بالا و ذهن جمال گرایانه ی شهریار و درایتش از ادبیات کهن بوم و بر و هم چنین معاصر از او شخصیتی برجسته در ادبیات کلاسیک ساخته است هم از این رو  گزندی چون این سبک سرانه می نماید؛ در واقع یکی از نکات آسیب شناسانه ی پیرامونی رسانه ها فقدان سردبیران کارآمد و جریان سازاست،به یاد دارم حدود 25 سال پیش نیزاین موضوع مطرح بود که قطران در این وزن و قافیه و به همین منظور شعری دارد که البته در دست رس نبودن دیوان قطران مرا که اصولا به واسطه دغدغه ام در بازیابی حقیقت پی گیر چنین مواردی بودم از این حقیقت یابی محروم داشت. حالا  می بینم یک شاعر شعر آیینی چنین حرفی زده منتها با سند ازمفتون همدانی با خود می گویم لابد از سر حقیقت یابی ست، هرچند هر سخن جایی و ... چون شهریار دیر زیست و از جوانسالی می سرود و بسیار هم ، بنابراین برای خود من هم پیش آمده که با گذشت زمان لابه لای دفتر شعر ی یافته ام که مورد تشکیکم بوده برای بازیافت شعری و گاه نامطمئن بوده ام ازانتساب اصالتش به خود البته من همیشه چنین مواردی را پاره کرده ام گاهی اما محتوا چنان با اندیشه هایت مشترک است گویی خود این پاره نوشته را  از جان سرشته ای .این جا بازیافت شعر با حفظ برخی وجوه ممکن است کار دستت دهد حتی اگر که شهریار سخن باشی!هرچند  چون نسخه متاخر آن شاعر در باره امیرالمونین علی(ع) از نسخه استاد شهریار حکم مس در برابر طلاست، بنابراین می توان حکم کرد که مردم با خیال راحت، شعر بالابلند و عاشقانه ی شهریار که از سر شوریدگی و کشف و شهود سروده شده  را به نام مبارک آن جان شعر خوانده و از آن لذت افزون برند. شعر همای رحمت شهریار نمونه ی موفق  بارز آزادی یک شاعر است که بدون بخش نامه و جشنواره  و بی هیچ صله ی مادی در لببیک به  فتوای دلش برای مظهر عدالت علوی شعر سروده است. در شهریار آن قدر روح بزرگان شعر ما دمیده شده بود که شخصیت آکادمیک نامداری چون دکتر شفیعی کدکنی  که در مطالعات و تدوین نقد ادبی از تاثیرگذارترین شخصیت ها-  حتی  بر خود بنده - بوده است و هوشنگ ابتهاج- حافظ زمان – بی آن که قصد فخری در این قیاس پس از 6 قرن داشته باشم، که معتقدم این لقب با معیار معاصر  مستعمل و ناکارآمد به شمار آید ، لیک در مقام قدرت مهندسی کلام و معنا، گران و ثمین-  با توجه به شانیت  مرتبتی ایشان در غزل کلاسیک او را هم چون استادی فرهیخته به جان یاد کنند و پدر شعر نو نیز در حلقه شاعران اخوانیه و ارادتمندان . شهریار دو مرغ بهشتی را نیز به سبک نیما سرود ، او فرم گرا نبود و رسم اقتراح و تضمین و استقبال بین شاعران شعر قدمایی ما همواره مرسوم بوده است، در واقع  به واسطه ی قدرت  غزلیات و شناخت عمیقش از شعر کلاسیک شاعری بزرگ از نسل غول های باقی مانده به  ادبیات قدمایی در شعر معاصر است.جالب است بدانید که نزدیک ترین دوست و ارادتمند آثار شهریار استاد شفیعی کدکنی خود از افشا گنندگان سرقت شاعری زنجانی الاصل از دیوان حزین  لاهیجی بوده است؛ البته سارق مورد وصف خود در  فنون شعر  استاد بوده که نیما نیز به دیدنش می شتابد.من  گمان می برم در ضمیر ناخودآگاه شهریار چه بسا این وزن و قافیه مانده بود_قدما معتقد بودند برای شاعری حداقل باید بیست  هزار بیت از بر باشی تا وزن بدین طریق ملکه  ذهنت  شود، و چه بسا  از آن جا که شعر مفتون همدانی به تصحیح سعید نفیسی باری به هرجهت بوده، در حافظه  شهریار که بیش از 95 درصدش شعر بوده مانده و  در آن لحظه ی کشف و شهود چنان درخشان قصیده را بدل به غزل نماید و به جای مداحی که در قصیده بیشتر معمول است با معشوق به تغزل و عشق نشسته است. قیاس این هر دو نشان از تبحر وترقص زبان در نمونه شهریار و باقی ماندن در نظم توسط مفتون همدانی ست و بس! مطمئنا استاد شهریارآن قدر به اصول شعر پای بند بود که بتواند تحت عناوین مجاز به استقبال و یا تضمین آن نظم بنشیند و اگر خود می دانست چنین می کرد. پیش از نیما هم شمس کسمایی و خامنه ای و ... وزن را شکسته بودند هرچند شکست وزنشان به واسطه هماهنگی و گنجاندن شعرو سرود در قواره آهنگ بوده، بنابراین هر گردی یی گردو نیست . در هر حال  شعر همای رحمت  در بخش شعرهای آیینی کشف و شهودی و نه سفارشی و بخش نامه ای توسط حزب و دولت و... یکی از درخشان ترین شعرهای آیینی کلاسیک فارسی به شمار می آید و هر که سعی نماید از آن کاهد در واقع  از جان خویش کاسته است. مگر که به چالش زیباشناسانه اش نشیند مانند  نقد هر شعر .

در پایان باید به افزایم: این سطرها را کسی نوشته است که عمری را از دهه 70 و 80 تا 90 در افشای جریان مافیای سرقت ادبی در ایران مصروف داشته و ده ها گفت و گو با او در این زمینه شده است. همو به شما می گوید، همای رحمت شعری ست ملی که با فرهنگ وآیین مذهبی ما در هم سرشته است و کسی زیبنده ی آن عشق و خلاقیت شاعری نیست به جز استاد شهریار و بس.و هرگونه سعی و تلاش در واکاوی آن عایدی یی برای منتقد در بر نخواهد داشت که خواجه لسان الغیب فرموده است:عرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری.

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0in 5.4pt 0in 5.4pt; mso-para-margin-top:0in; mso-para-margin-right:0in; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0in; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin;}