روزنامه آرمان ص9 -17 مهر92:در قسمت دوم مصاحبه با علی رضا پنجه ای: شعر باباچاهی پایبندی به برخی سنت ها است
توضیح این که مصاحبه کننده طی پیامکی اعلام داشته : بخش هایی از مصاحبه بدون اطلاع اینجانب توسط نشریه حذف و برخی ویرایش شده است.کاستی های یحتمل دستوری و گسست ها در چند جا ی متن هم از این روست.
نام های :عفت کیمیایی، رقیه کاویانی،گیتی خوشدل، منیره پرورش، رزا جمالی بنفشه حجازی و.. از قسمت پاسخ به پرسش در باره زنان، حذف شده است و پاسخ در باره رضا براهنی و سیمین بهبهانی و غزل نویسان پست مدرن و...

علی رضا پنجه ای:

شعر باباچاهی پایبندی به برخی سنت‌های مشترک است
 

محمد مهدی پور/ بخش پایانی
 
http://armandaily.ir/Modules/Main/NewsCrop.aspx?News_Id=55755&V_News_Id=

در بخش نخست از گفت‌وگوی علیرضا پنجه‌ای که در صفحه پیشین ادبیات روزنامه آرمان به چاپ رسید، جریان‌های شعر در دهه‌های 40 تا 70 و برخی ویژگی‌های آن اشاره شد: « شعر ما در دهه ۴۰ در کنار چهره شدن بزرگان شعر، شعر حجم و موج نو و شعر دیگر را با خیل شاعران بزرگ و مدرنش به شعر ما افزود که برآیند چاپ آثار و آرایشان ذهن و زبان شعر امروز ما را پی انگیخت. شعر دهه ۶۰ هم شعر دوره گذار بود از شعری با آن همه تجربه‌های متنوع زیبایی‌شناسانی شعر رایج زمان، شعر مدرن و پیشرو و البته در مقابل شعر سیاسی و آرمانی. در دهه ۶۰ شعر ما مشغول سبک سنگین گذشته بود و برنامه ریزی برای شعر سال‌های دهه ۷۰». در بخش دوم اما بیشتر از شعر دهه هفتاد پرسیده‌ایم که خواهید خواند:

ما در نیمه اول دهه هفتاد با شعرهای شاعرانی همچون رضا چایچی (بی چتر بی چراغ)، کورش همه خانی (سکوت با نگاه شما فرو می‌ریزد)،ضیاءالدین خالقی و... روبه‌رو هستیم.آیا شعر این شاعران در حوزه شعر دهه هفتاد صورت‌بندی می‌شود؟

این‌ها به همان اندازه دیگرانی که نام بردید اثر چاپ کردند. حالا یکی کمتر و یکی بیشتر. اما چون وجه درویش خصالی‌شان بیشتر بود، کمتر مطرح شدند وگرنه عرض کردم؛ این قطار با کوپه‌های عدیده و مسلسل گونه در حرکت بوده است. بسا کسانی که در محافل استان‌ها مطرح شدند و کمتر رسانه‌های مرکز سراغ شان رفته اند. ببینید با آدمی مانند ضیایی که چند کتاب متفاوت شعر اشیا چاپ کرده کلی مصاحبه و نقد می‌شود اما در کارگاه خانه فرهنگ خودمان بسیاری از علاقه‌مندان به شعر او را نمی‌شناختند یا م. موید را، مهدی ریحانی، یا جوزی که در جوانی شروع کرد به خط زدن و ویرگول گذاشتن کنار لبخند و صورت معشوق و بسی از او تقلید کردند حتی بزرگان! و البته او بین جان وجانان یکی را انتخاب کرد و مدت هاست که خود را از شعرگفتن دور داشته است و سلحشور که در حلقه شاعران گیلانی هنوز به جست‌وجوی زندگی و شعر به تهران نرفته بود و هنوز در هوای شعر حلقه رشت نفس می‌کشید و لابه لای شعرش می‌شد به تاثیر از ذهن و زبان رگه‌های شعر زادبومی رسید. سلحشور جایزه نخستین کتاب شعر کارنامه را گرفت، البته صدیق هم همراه چند تن دیگر خود را به این جایزه رساند. نجدی اما برای یوزپلنگانش در داستان جایزه گردون گرفته بود و هنوز در محافل شعری گیلان و البته نشریاتش مطرح بود. اما گفته باشم به صرف وجه معلمی شعر و این شعر و آن نظریه من نمی‌توان شعر یک دوره را در مونوپل خود دانست.این مناسبات بیمارگون یکی اش به سبب نقاط تاریک بررسی تحلیلی شعر ما در تمام دوره هایش است.

از آنجا که در نیمه اول دهه هفتاد شعر شاعران زن دهه هفتاد در شعر شاعرانی مانند: شیوا ارسطویی،نازنین نظام شهیدی، اعظم شاه بداغی و..ظهور می‌کند.از این رو می‌خواهم در مورد جایگاه شعر زنان در دهه هفتاد برایمان صحبت کنید.

اشاره شما به چند اسم، البته می‌تواند حق برخی را ضایع کند خاصه از اول مصاحبه چنین رویه رخ در رخی پیش گرفته شده و من اصلا با این شیوه مخالفم، ولی به احترام دیدگاه تان که لابد لااقل برای شما کسانی این اسامی را بولد کرده‌اند پاسخ می‌دهم. این عزیزان فقط نبودند،شما شعر سال‌های 70 را بدون نام بردن از ساری،گراناز موسوی، رویا تفتی،آزیتا قهرمان، نسرین جافری و ... با پوزش از ارجمندانی که در این کوتاه دم در حافظه ندارم اما روی نام یکایک شان صحه می‌گذارم نمی‌توانید به نقد بکشید. حتی جوان ترهای سال‌های شعری دهه 70 با بد و خوب شان و هر یک چه با 50 سهم چه یک سهم در این روند تاثیر گذاشته‌اند . در چنین مواقعی حق، چه بسا کسی که از خیلی از این نام‌های شما و من برحق تر باشد اما چون در روح مصاحبه ماهیتا پژوهش نیست که دقیق و مستند صحبت کند و به جنبه برانگیزانندگی برای تامل و تفحص بیشتر بسنده می‌شود، ممکن است همین کاستی شائبه ایجاد کند و برخی را که حق کمتری دارند به واسطه فعالیت بیشتر رسانه‌ای، چه بسا بیش از سهمشان در جریان سازی شعر مطرح شوند که البته همین جا گفته باشم نام بردن یا مصاحبه بیشتر کردن با کسی دال بر نخبگی اش نیست؛ بلکه نشان بضاعت و میزان آشنایی مصاحبه کننده‌ها با اشخاص دارد و لا غیر.

مطمئنا همه این دوستان که شما ذکر کردید شاعران تاثیر گذاری بوده‌اند و بنده هم با همه این دوستان آشنایی کامل دارم واینکه اگر اسم کسی در جریان سوالات ذکر شد یا کسی از قلم افتاد تعمدی در کار نبوده است چون امکان ذکر اسم تک تک افراد در سوالات امکان پذیر نیست و روند مصاحبه هم به همین گونه است وهیچ جانبداری خاصی از شخص یا گروهی مطرح نیست.

منظور منم همین بود که این بیشتر به‌خاطر بضاعت مصاحبه است که امکان آوردن اسم تمام افراد در آن نیست.

اگر اجازه بفرمایید به شعر دهه 70 در نیمه دوم دهه مذکور بپردازیم.بنابراین اگر ممکن است در باره شعرهای شاعرانی مانند :محمد آزرم،علی قنبری،بهزاد خواجات و ..که به طور کلی شعرهای شاعران مذکور در نیمه دوم دهه هفتاد مورد توجه قرار گرفت، صحبت کنید.

درست است ما قاسم آهنین جان را هم از جنوب داشتیم،علی آمخته نژاد هم بود، بعدها موسی بندری هم که چند کار درخشانش را به من سپرد و من پس از یک آشنایی حضوری با او در سال 75 در رشت و شنیدن شعرهایش دریافتم که همه شعر این مرز وبوم نزد ما نیست من شعرهایش را در مجله گیلان زمین چاپ کردم و افتخار هم می‌کنم، نامش بیشتر سر زبان‌ها افتاد. چنانکه افتخار می‌کنم به انتخاب شعر نام تمام مردگان یحیی ست بهترین اثر شاعر نامدار منظومه‌ها سپانلودر زمان جنگ که همراه با مصاحبه‌ای در ویژه هنرو ادبیات کادح چاپ کردم.آن موقع اینترنت نبود و باید برای طرح پرسش هایت کلی کتاب و نوشته در باره آن شاعر می‌خواندی و آگاهی از چند و چون یک شاعر زحمت بسیار داشت.! من پس از شماره اول ویژه هنرو ادبیات کادح به عنوان سردبیر دیگر نبودم و ویژه‌ها با سرپرستی صالح پور و زیر نظر شورای نویسندگان که من و صالح پور و بهزاد عشقی در می‌آمد هر یک هم مسئول مستقیم سرویس‌های تخصصی خود بودیم.در خانه هم تلفن نداشتم، برای صحبت با او در باره مصاحبه زنده یاد صالح پور گفتم به او زنگ زد و البته یک پرسش هم او افزود که چرا در فیلم شناسایی بازی کرده است؟ ببینید این که یکی برای نمونه هر ماه چند اثرش در همین روزنامه آرمان چاپ شود و چون آرمان پر مخاطب است پس نتیجه بگیریم که طرف نخبه است. نه این طور نیست؛ برای نمونه اگر نام من در انتخاب کتاب شعر توسط مجله تجربه نیست شما نباید فکر کنید پنجه ای را به حساب نیاورده اند، نه از من خواستند،اما من طی یادداشتی برای مجله تجربه نوشتم که چرا در انتخاب کتاب شعر سال جدید شرکت نمی‌کنم. چون نمی‌شد در این انتخاب داور خوبی بود، چون داوران به همه کتاب‌های منتشر شده دسترسی نداشتند چون در قاعده توافق نبود. من رای ندادم تا در بی عدالتی جای نگیرم.

نظرتان درباره جریان موسوم به غزل پست مدرن که توسط افرادی نظیر:سید مهدی موسوی،هادی خوانساری،محمد سعید میرزایی و. ..دردهه 70 پیش کشیده شد؛که به نظر می‌رسد نه تنها ریشه در شعر پست مدرن فارسی نداشت بلکه ریشه در شعر مدرن فارسی هم نداشت و حتی با شعر کلاسیک فارسی هم نسبتی بر نمی‌ساخت و بدین سبب جریانی فاقد هویت ادبی و هنری محسوب می‌شود چیست؟

تلاش برای نو شدن ستودنی است،هرچند نمونه‌های مردمی و پابلیکی مانند بهبهانی و یا بهمنی یا جوان‌تر‌های مورد نظر شما، اما من پس از انقلاب نیما، روی آوردن به هر نوع قالب گذشته با هر گرایش و محتوایی را مانند شنا در دریا و سپس در استخری شیک! می‌دانم. چه قهرمان‌های شنایی در دریای کاسپین غرق شده‌اند چرا که شنا در دریا با استخر از زمین تا آسمان توفیر دارد. که هر چند عکس دریا بر دیواره اش به صورت دکور باشد و بتوان در عکس طوری وانمود کرد که کنار دریا هستی و پاهایت توی دریاست! در باره غزلیات خانم بهبهانی هم من در 30 سالگی در مصاحبه‌ام با صفحه ادبیات کادح توسط بهزاد عشقی چنین نظری ارائه داده‌ام.

در مورد کارکرد نظریه و نقد ادبی در شعر دهه 70 چه نظری دارید؟

یکی از آسیب شناسی ها، عزم شاعران برای این بود که بر اساس تئوری شعر بگویند .اصلا جانم برایتان بگوید: در سال‌های شعری دهه 70 بیش از شعر، نظریه تاخت بر داشته بود و شاعران نوآمده دغدغه شان گوی سبقت بردن از هم در تئوری خوانی بود و جالب آنکه نوشته هاشان هم متاثر از زبان ترجمه برای بیان ناگزیر برخی مفاهیم نارسا بود و از جوهره فارسی نویسی بسیار دور مانده بود.

نظرتان در مورد ارتباط شعر دهه 70 با نظریات نیما یوشیج درباره شعر و شاعری چیست؟

نیما اما معلم بزرگ شعر زمانه ماست، من نظرات نیما را برجسته تر می‌بینم، و او را منبع الهام هر جریان نویی در شعر می‌دانم. البته بافت سنتی جامعه و شعر ما اجازه نمی‌داد نیما شعر را آن طور که دریافته دگرگون کند،نیما بسیار زود فهمید باید با اعتدال انقلاب
شعری اش
را پیش ببرد.

و رابطه شعر دهه شصت و شعر دهه هفتاد چیست؟

همان طور که گفتم شعر سال‌های 60 شعر دوره گذار است و خاصیت این دوره انتقالی‌ا ست. بدون سال‌های دهه 60 فکر شعر سال‌های دهه 70 را از ذهن تان بیرون کنید.توضیح بیشتر را در این خصوص به پاسخ بالا ارجاع می‌دهم.

به نظر می‌رسد برخی شاعران دهه 60 مثل سید علی صالحی،مسعود احمدی و شمس لنگرودی نسبت به شعر دهه 70 نظر موافقی ندارند و به بسیاری از پیشنهادهای شعر دهه هفتاد توجه نمی‌کنند و از آنها سود نمی‌برند با این حال شعر دهه 70 در دهه 80 (به‌ویژه در نیمه اول دهه مذکور) در شعرهای شاعرانی مثل ناصر پیرزاد، کوروش کرم پور، محمد آشور و... ادامه می‌یابد و به امروز(شعر دهه نود) وصل می‌شود.با این همه به نظر شما چرا برخی شاعران دهه شصتی مثل شمس لنگرودی،حافظ موسوی و شاعران دنباله رو دهه 80 مانند گروس عبدالملکیان،مهدی مظفری ساوجی،داریوش معمار و... از شعر دهه هفتاد بهره نمی‌برند؟

من چنین اعتقادی ندارم. این مطلق اندیشی از کجا آمده است؟ نظر مگر می‌شود نداشته باشند؟ منتها نظرشان با برخی نوآمدگان یکی نیست. البته اگر شاعری از شعر دوره‌ای الهام نمی‌گیرد و از شعر دوره‌ای دیگر اشکالی ندارد.در شعر باید به دنبال گونه‌های متفاوت باشیم و اجازه دهیم هر ژانری مطرح شود چرا شاخصه‌های عالی اش جذب و زوائدش دفع شدنی است. در مسعود احمدی من دغدغه‌های البته نه ژورنالیستی که جریان‌های دیگر شعری که در سال‌های 70 مرسوم بود را دیده ام. مصاحبه‌ها و همچنین میزگردهایی هم در نشریاتی که دبیر شعرشان بود.رفتار دیگری هم با اشیا دارد که ژانرش را از ایرج ضیایی جدا می‌کند. راستی چرا سراغ شاعر شعر اشیا ایرج ضیایی کسی نمی‌رود تاثیر او بر شعر ما از دهه 70 با انتشار حرکت ناگهانی اشیا غیر قابل انکار است.کتاب اخیرشان هم این پرنده ازدوره سلجوقیان آمده است نیز فضا و روح سفرنامه نویسی را به شعر ما پیشنهاد داده و توسط نشر چشمه منتشر شده است. البته شمس به شعر تصویرگرای عاشقانه که از ارائه‌های ساده تر بهره می‌برد سوق می‌یابد و خیلی پیش تر از او سید علی صالحی به شعر گفتار روی نموده که برپاشنه ارائه‌های ساده روایی و گفتاری (دکلماسیون)در چرخش است.حال همه ما خوب است، اما توباور نکن قطعه‌ای از شعر مورد نظر او موسوم به گفتار است که زبان زد شده است! با شعر بقیه شاعران ارجمند نیز آشنایم و چون در باره شان یا صحبت کرده‌ام یا نظراتم در مصاحبه علی حسن زاده برای خوانش هست صرف نظر می‌کنم.

ازجایگاه شعر علی باباچاهی در دهه هفتاد حرفی نمی‌زنید؟

باباچاهی شعر خود را در فرم دگرگون کرد و ژانر شعری اش منحصر ماند والبته برخی که به کارکرد زبانی شعرش دراین دهه نزدیک شدند، سوختند. باید بگویم در مفصل شعری باباچاهی پایبندی به برخی سنتهاهرچند با دلمشغولیهای متفاوت- مشترک است که در یک فرصت مناسب باید به چالش آنها بنشینیم. اما با همه اینها نمی‌توان شعر را معطوف به فرد یا گروه معدودی دانست. قضیه نیما یک انقلاب بود نه یک موج و جریان.

به باور شاعران و منتقدان دهه 90، شعر دهه 90 در ادامه شعر دهه هفتاد ادامه می‌یابد بنابراین در پایان این گفت‌وگو خواهشمندم درباره جایگاه گونه‌های مختلف شعر دیداری که توسط شاعرانی همچون :علی رضا پنجه‌ای (شعر توگراف)،مهرداد فلاح(خواندیدنی) و محمد آزرم(شعر عکس) برای مخاطبانتان صحبت کنیدمطرح و بسط داده شده است

جهان دارد در بهره از سخت افزار‌ها و نرم افزارهای دیجیتالی شتابناک پیش می‌رود، در آینده از شعر دیجیتال که من در نخستین سال دوره ریاست جمهوری پیشین در نمایشگاه کتاب آن را معرفی کردم و البته پیش تر آن را در ویژه و روزنامه گیلان امروز و وبلاگم منتشر کرده بودم نیز دیگرشعرهای دیداری بیشتر استفاده کاربردی خواهند کرد. حتی امروزه در شعرهای زبانی نیز پاره‌هایی از عناصر دیداری دیده می‌شود. دانشگاه‌ها هم در سال 90 روی شعرهای من، دکترطاهره صفارزاده، هوشنگ ایرانی، کیومرث منشی زاده و مزدک پنجه‌ای در مقطع فوق لیسانس دو پایان نامه را پذیرقته که یکی در همایش بین‌المللی دانشگاه علامه توسط خانم مونا نصیبی و دکتر اسماعیل زاده مورد سخنرانی قرار گرفت و برگزیده همایش نیز شد.با همه این تفاسیر می‌توان حقوق دیگران را نادیده گرفت و گفت: فکر می‌کنم من وفلاح و مزدک سه تنه داریم جور شعر دیداری را می‌کشیم و آزرم سرگرم مبانی نظری است بیشتر.در هر حال شعر دیداری یادگار نیاکان حجری ماست که نیازها و احساسات شان را بر دیواره غارها حک می‌کردند.به نظر من در آینده ازانواع شعر دیداری بسیار خواهید شنید

روزنامه آرمان17 مهر92 ص9


منبع: http://armandaily.ir/?News_Id=55755