رواج افسانه ساده‌نویسی در دهه 70
هادی حسینی‌نژاد ـ علی حسن‌زاده / بخش دوم

پیرو مباحثی که در بخش نخست این میزگرد مطرح شد، در بخش دوم؛ همچنان به چیستی و چگونگی به وقوع پیوستن اتفاقی تحت عنوان «ساده‌نویسی در شعر» پرداخته شده است. همچنین در این بخش؛ عواملِ نمود یا نهان شدگی در تقابل با جریان شعر دهه 70و جریان شعر در دهه‌ 80، مورد توجه قرار گرفته است. پیش از آغاز؛ لازم به ذکر است که اولا؛ مباحثی که در هریک از میزگردهای روزنامه آرمان مطرح می‌شوند، به مثابه حکمی‌قطعی و مطلقا درست در حیطه‌های مورد بحث نیستند! ثانیا؛ خاطرنشان می‌شود که روزنامه آرمان؛ در ادامه روند برگزاری میزگردهای خود در بخش ادبیات، از تمامی‌شاعران و منتقدانی که در متون ِ حاضر؛ غایب‌اند ولی از آنان نام برده می‌شود، دعوت به عمل خواهد آورد تا بلامانع؛ اظهارات خود را داشته باشند. طبیعی‌ است که تجمیع دوستان در یک نشست ِ واحد؛ مقدور نبوده و نیست.

حسن‌زاده: من فکر می‌کنم ساده‌نویسی در شعر را نمی‌‌توان یک ژانر نامید، چراکه هیچ‌یک از مروجان و مدافعان آن مانند شمس لنگرودی، حافظ موسوی، شهاب مقربین، گروس عبدالملکیان، آرش نصرت الله و علیرضا عباسی هرگز نتوانسته‌اند آن را تئوریزه کنند. بنابراین، ایجاد تقابل دوتایی ساده‌نویسی- پیچیده‌نویسی عملاً ناممکن است، چون در تقابل‌های دوتایی است که یک تئوری یا نظریه تولید می‌شود. تاکنون هیچ‌یک از مروجان و مدافعان ساده‌نویسی در شعر، هیچ نظریه‌ علمی، قاطع و جامعی درباره‌ آن ارائه نداده‌اند؛ بلکه آنان درصدد برآمده‌اند تا به هر نوع ممکن؛ از این وضعیت برای عملی ساختن برنامه‌های غیرعلمی‌خود؛ که هم به ضرر مخاطبان و هم به ضرر تولیدکننده آثار ادبی است، بهره‌برداری حداکثری کنند. از این‌رو، بحث نظری و تئوریک در باب ساده‌نویسی در شعر بی‌فایده است و راه به جایی نمی‌برد و به همین دلیل است که فکر می‌کنم خاستگاه ساده‌نویسی در شعر؛ جای دیگری است چراکه به عقیده‌ من در دهه 70، بنا بر هزار و یک دلیل گفته و ناگفته؛ عموم تریبون‌ها در اختیار شاعران آوانگارد قرار گرفته بود؛ اما در دهه مذکور، شعرهای شاعرانی مانند شمس لنگرودی، حافظ موسوی و شهاب مقربین اصلاً موضوعیت نداشت چراکه هیچ‌یک از شاعران مذکور با شعری که از آن به عنوان شعر دهه 70نام برده می‌شود، همخوانی و همدلی نداشتند. بنابراین هیچ گاه شاعران مذکور در شعر دهه 70جایگاه نیافتند و از این‌رو شاعران مذکور در دهه 80با پیش‌کشیدن مسئله‌‌ ساده‌نویسی در شعر، ادعاهای گزاف مانند بحران مخاطب؛ یکسره به نفی و طرد دستاوردهای شاعران آوانگارد پرداختند و سپس نوآمدگانی مانند گروس عبدالملکیان، آرش نصرت‌الله و علیرضا عباسی در راستای تحقق اهداف شاعران ساده‌نویس از هیچ کوششی فروگذار نکردند و بدین‌ترتیب به انکار و تخطئه شاعران آوانگارد پرداختند که در نهایت به کمک برخی از ناشران فعال در حوزه ادبیات و شعر معاصر و همچنین برخی از مطبوعات، به تعبیر دوست شاعر و منتقدم جناب آقای مهرداد فلاح؛ افسانه ساده‌نویسی را در میان شاعران رواج دادند. به همین دلیل است که فی‌المثل سال‌هاست از شاعری مثل مهرداد فلاح کتابی منتشر نشده است و جالب این است که وقتی من به انجام مصاحبه با فلان شاعر، درباره شعر در دهه 70می‌پردازم، آن شاعر در طول مصاحبه می‌کوشد که نام مهرداد فلاح را از گردونه شعر در دهه 70حذف کند تا بدین طریق آثار و آرای مهرداد فلاح که از ارکان شعر در دهه 70است را نادیده بگیرد. من بنا بر هزار و یک دلیل گفته و ناگفته، معتقدم که مهرداد فلاح بدون شک شاعرتر از شمس لنگرودی است. به نظر من این مسئله درباره شاعران آوانگاردی مانند محمد آزرم، ابوالفضل پاشا و علی قنبری و پیشکسوتانی مثل علی رضا پنجه‌ای و شاعران نئوآوانگاردی مانند ناصر پیرزاد، پژک صفری، علی الفتی و سعید آرمات و نوآمدگان خلاق و جسوری چون امیرحسین حنایی و شاعران مدرنی مثل مجید باریکانی، خالق گرجی و حسین نوروزی و شاعر نئومدرنی مانند فریاد شیری و منتقد بی‌نظیر و آوانگاردی مثل فرهاد اکبرزاده نیز صدق می‌کند. چراکه شاعران مذکور به شاعران ساده‌‌نویس نانی قرض نداده‌اند.

بقیه را اینجا: خوانید: لینک روزنامه آرمان 3 آبان 91/ ص 9