شعر علی رضا پنجه ای برای زنده یاد احمد عاشورپور

به صدای خاطره

برای نخستین زاد روز احمد عاشورپور در نخستین سال نه بودش*

 

صدا که نه

آن چه از تو مرا در برمی گیرد

رودخانه ای ست

که تا بی نهایت جاری ست

روان و دوان

صدا که نه

چیزی از تو

اکسیری      جادویی

دست مرا می گیرد

تا به خیال سرزمین های همین حوالی برد

به جمعه بازارهای فراموش

یا که...راستی از تو نه شد بپرسم

جینگه جینگه جانت دیگر برای کدام خروس بازی می جنگد

دریا ! دریا ! دریا !

صدایی طوفان خیزتر از تو بود

صدایی که از تو گفت

و تو نه هرگز چون او

لیلی! لیلی! لیلی!

تو   جمعه بازارها

ساحلِ دریایی که طوفان داشت

و جینگه که می جنگید

رنگارنگی صدای تابلویی از سرزمین سبز شمالی

یکی به سازها و نقاره ها فرمان دهد

به آکاردئون ها

به ساز دهنی ها

به فرشتگان

که اجزای صدای پراکنده ات را

از آسمان گرد آورند

شاید تو که نیستی

دردهای غربت ما خیالی شود

آه ها خالی

             زمستان86

 _____________

*به دعوت ناصر وحدتی در صبح روز نود و یکمین زاد روز احمد عاشورپور در تهران فرهنگسرای ابن سینا دعوت شدم، لحظاتی در باره ی وجوه تمایز او با پوررضا و مسعودی سخن راندم ؛ این که ترانه های او ملهم از موسیقی همسایه ی شمالی ضربآهنگ دیگری نسبت به  دو هنرمند یادشده داشت. و...این شعر را نیز برای اولین بار در آنجا خواندم؛  شبی به یاد ماندنی با حضور استاد حسین علیزاده ،شعرخوانی شمس لنگرودی و من و. البته اجرای موسیقی فولکلوریک صفر رمضانی پور و دوستانش.

 

به مناسبت  درگشت استاد  فریدون پوررضا :مثلث آشورپور، پوررضا و مسعودی یادداشتی از علی رضا پنجه ای

علی رضا پنجه ای

Ar_panjeei@yahoo.com

مثلث آشورپور، پوررضا و مسعودی

تذکاری در نه بود پوررضا

تجلی فرهنگ زادبومی در آثار خواندده-مولف

زنده یاد پوررضا  به واسطه ی دو ویژگی اش نزد عوام و خاص شهره و عزیز بود. به واسطه ی جنس بی نظیر صدایش که سوزناکی همه ی درد و رنج زاد بوم اش  را خنیاگری می کرد . نزد عوام ؛ به واسطه ی تاثیر موسیقایی خود جوش صدا و به واسطه ی نوع  تحریرموسیقی و کاربرد موتیف ها و ضرباهنگ صدایش و فرهنگی که به واسطه ی تحقیقات مبسوطت میدانی اش پیرامون ریشه یابی اصالت دستگاه ها و گوشه های موسیقی و تنظیم و ادغام آن ها در هم و دست یازی اش به فضاهای جدید و نو ساخت موسیقی فلکلوریک نزد خواص. فریدون پوررضا خواننده ای مولف و مولفی خواننده بود. ترانه هایش بار فرهنگ و فلکلور گیل و دیلم را یدک می کشید. شور و شوق زایدالوصف استاد در کنار سایر شاخصه ها او را ممیزه و منحصر می نمود. در فرهنگسرای ابن سینا تهران  به دعوت ناصر وحدتی و جمعی از پزشکان دوست دار صدای زند ه یاد محمد آشورپور ضمن خوانش شعر ی برای او به فصل بندی شاخصه های هنری زنده یاد پوررضا، ناصر مسعودی و محمد آشورپور نشستم. جلسه ای که شمس لنگرودی و حسین علی زاده هم در آن شعر خوانی و سخنرانی داشتند.آنجا بود که به نکات ممیزه ی آشورپور در امتزاج موسیقی  فلکلور کشورهای جمهوری سابق شوروی و فلکلور زاد بومی اش و موسیقی آذری اشاره داشتم این که تلفیق فلکلوریک باورداشت ها و سنن مناطق مختلف فرهنگ خاص و سبک مداری را از آن او کرده که با نگاه به ریتم موسیقی آشورپور به اجتماعی از آرزوها، شکست ها، پیروزی ها ، اندوهان و شادی های زحمتکشان ستمدیده  بر می خوریم که کاربرد منحصر آن ها او را ممیزه و خاص نموده، از سویی خاصیت مخملین صدای ناصر مسعودی در بازتاب فرهنگ گیلان در سطح زادبومی بیشترینه ی تاثیر را گذاشته در واقع مسعودی از دو خواننده ی دیگر بومی ملی تر بوده و عوام و خواص در شمار ترانه هایش آرای واحدی دارند ، در حالی که محمد آشورپور خواننده ای حزبی و ایدئولوژیک بوده،  مسعودی و پوررضا بیشتر از او در تلفیق مخاطبان عام و خاص  بدون در نظر گیری امتیاز ایدئولوژیک  مطرح بوده اند. بنابراین بی آن که بتوانیم یکی از این سه تن را در یک انتخاب از دیگری ارجح بدانیم با ید بگوییم مثلث این سه تن رئوس موسیقی معاصر گیلان را از آن خود کرده اند بی آن که از سهم بقیه ی خوانندگان منحصر گیلانی مثل  بانو شمس،جفرودی، دعایی و در این سال ها از ارایه ی یک مدیریت تاثیر گذار و کارگردانی اجرای موسیقی فلکلوریک توسط ناصر وحدتی غافل باشیم. پوررضا زمانی بدل به یک چهره ی بومی -  ملی شد که سیا ابران را در سریال پس از باران اجرا کرد ، به گونه ای که تیتراژ فیلم با صدای او خود به ترین فراخوان بیینده بود برای دیدن فیلم! انسان با تولد خود از چشم انداز مرگ نمی تواند غافل بماند اما مرگ هم نمی تواند از تاثیر و مانایی نام بزرگ مرد آواز گیلان فریدون پوررضا بکاهد. بی گمان نامش با برافراشته شدن پرچم بهاران سبزتر خواهد درخشید.

25 فروردین نود و یک خورشیدی