منظوم یا منثور بودن اصل نیست، بلکه از فروع شاخصهمندی و تعریف چامک است. اما کوتاه بودن از اصول چامک است. بنابراین به قصد تقرب به شعر هر نیتی چه منظوم و چه منثور چامک تواند شدن و البته که زیر مجموعهی چامک است، یاد آرای رهبرفقید انقلاب شوروی در کتاب سوسیالیزم و مذهب افتادم. پس از انقلاب رفقای همحزبیاش از او پرسیدند : آیا کارگران مذهبی هم میتوانند عضو سندیکای ما شوند(نقل به مضمون)، او گفت چرا که نه، در واقع مشکل استفتاء رفقای ایشان بهواسطهی اصل ماتریالیسم دیالکتیک بود، او در پاسخ گفت این دیگر مشکل ما نیست. در واقع پرسش از لنین رهبر انقلاب اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی بر این اساس بوده که چون اصالت ماده با تفکر دینی و مذهبی اساسن متفاوت و در دو سویهی مخالف همند این پارادکس را چگونه میتوان حل کرد که او بهدرستی ضمن محدود نکردن کارگران مذهبمدار به گرویدن حزب، شرط را التزام عملی به ماتریالیسم دیالکتیک تعیین نمیکند بلکه او اعمال دیکتاتوری نمیکند بر خلاف رهبر بعدی شوروی ( استالین ) که چنین معمول نداشت ، او در آن مقطع حل این پارادکس و تضاد را بر عهدهی خود کارگران مذهبی میگذارد. حالا حکایت ماست. بسم الله اگر بتوانند با پس زدن افیون وزن لاقیدانه اما قائم بهذاتِ شعر، بینامتنیتی همچون نمونههای منثور چامک بهآفرینند، ما با نمونههایشان هیچ مشکلی نداریم، اما یادمان باشد چامک در تراش الماسگون چامک باقی خواهد ماند. و شرط بلاغت حریت شعر است شعر از هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است. هرچه آزادتر باشد دسترسیاش به کنجهای نهان و لایههای جادویی کیفیتر خواهد بود. همهی نژاد انسان از شاخصههای کم و بیش انسانی برخوردارند اما ابر انسان ضمن برخورداری از خصوصیات عام، در واقع انسان نخبه و دارای نبوغ است همچون چامک. بنابراین نچسبترین کوتاهها در هر سبکی توانند زیر مجموعهی چامک قرار گیرند اما مصداق چامک الماسگونگی و ابر چامک است. در واقع چامکی چامک خواهد ماند که ابرچامک بماند. بنابراین میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا اسمان است.
بعدالتحریر:
با توجه به صدراندیشی زیباییشناسی در هنر و ادبیات، چامک نیز به اوج نظر دارد. اگر چه ذاتن اقتدارگرا نیست که پایین دستیها را نفی بلد کند.
#چامک_کارگاه