علی رضا پنجه ای در گفت و گو با خبرگزاری ایسنا:نام‌گذاري شعرها مي‌تواند به شناخت آن‌ها كمك كند

گفته‌هاي عليرضا پنجه‌اي درباره‌ي «چامك»:
نام‌گذاري شعرها مي‌تواند به شناخت آن‌ها كمك كند

عليرضا پنجه‌اي كه شعرش را «چامك» ناميده است، گفت، ادعاي جريان‌سازي در شعر ندارد و «چامك» مي‌تواند قالبي براي شعرهاي كوتاه باشد.

اين شاعر در گفت‌وگ  با همایون خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، عنوان كرد: در ادامه‌ي شعرهاي كوتاهي كه در مجموعه‌ي «آن‌سوي مرز باد» در سال 1370 منتشر كردم و با توجه به دغدغه‌هايي كه در استفاده از امكانات دنياي نو براي عرضه و انتشار سروده‌هايم داشتم، به «چامك» رسيدم.

او خاطرنشان كرد: با توجه به گسترش فراگير تلفن‌هاي همراه در جامعه‌ي ما و از طرفي، اقبال عمومي مردم از پيامك، در پي آن شدم كه درواقع از «چامك» مي‌شود به جاي پيامك‌هاييکه بعضی از آنهاهیچ  وجوه زيبايي‌شناختي ندارند، بهره برد.

پنجه‌اي متذكر شد: در «چامك» اقتصاد كلمه رعايت مي‌شود و شعرها با ايجاز كاملي اتفاق مي‌افتد و از آن‌جايي كه به گفته‌ي سوسور، زبنظامیه‌اي از اشاره‌هاست، مي‌توان با اشاره‌هاي تعبيه‌شده در «چامك»، امكاني را براي سپيدخواني و گسترش و چالش شعر در ذهن مخاطب فراهم آورد.

اين شاعر با اشاره به سابقه‌ي شعرهاي كوتاه در قالب‌هاي تك‌بيتي، دوبيتي و رباعي در شعر فارسي، وجود امكان‌هاي فناورانه‌ي جديد در جامعه‌ي امروز را د ر تحقق يافتن «چامك» بي‌تأثير ندانست و خاطرنشان كرد: «چامك» برآمده از دل فرم شعرهاي كوتاه فارسي در ادبيات كلاسيك است كه عموما مي‌توان سرا  غ  آن‌ها را در ضرب‌المثل‌ها، كنايه‌ها، جملات قصار، دوبيتي‌ها و رباعي‌هاپی گرفت.

او «چامك» را از هايكو متفاوت دانست و خاطرنشان كرد: «چامك» در نوع بياني كه اختيار مي‌كند، مخاطب را به چالش مي‌كشد و همچنين سعي در ايجاد درنگ و تأمل در ذهن مخاطب دارد و از سويي،هایکواز لحاظ لفظ و معنا در دسترس مخاطب است و مخاطب براي رمزگشايي از آن با چالش جدی و نخبه گرایانه  مواجه نمي‌شود.

پنجه‌اي با بيان اين‌ مطلب كه «چامك»ها هنوز به صورت نهايي تدوين و در مجلدي منتشر نشده‌اند، تصريح كرد: طبيعي است كه منتقدان و مخاطبان با مطالعه‌ي «چامك»ها بخواهند به شاخصه‌ها، تفاوت‌ها و تمايزهاي اين‌ قالب شعري با ديگر قالب‌هاي شعري پي ببرند؛ هرچند كم‌تر پيش آمده كه منتقدان ادبي ما به كشف ظرفيت‌هاي شعري شاعرا ن بپردازند.

او علت انتخاب نام براي سروده‌هايش را تشخص‌ دادن به آن‌ها توصيف و تصريح كرد: به اعتقاد من، نوع نگاه و زبان در «چامك» به گونه‌اي متفاوت‌تر از ديگر جريان‌هاي شعري معاصر رقم مي‌خو  رد . در ظاهر بین دوبیتی و رباعی نمی توان فرق قایل شد در حالی که هر یک  در بیان ادبی وظیفه ای جدا از هم دارند.

 او با تأكيد بر اين نكته كه اصلا به جريان‌سازي در شعر اعتقادي ندارد و انتخاب نام براي سروده‌هايش را بر اساس ضرورت مي‌داند، تأكيد كرد: معرفي قالب يا ارائه‌ي پيشنهادهايي جديد از سوي شاعر اتفاقي طبيعي است كه رخ مي‌دهد و البته اين اتفاق ناشي از فقدان نقد در جامعه‌ي ادبي ما هم مي‌تواند باشد.

اين شاعر با رد ادعاي تمايزطلبي براي طرح «چامك»، تصريح كرد: من فقط يك پيشنهاد دادم. ضمن اين‌كه اگر شما به شعرهاي پيش از نيما و آثاري كه شمس کسمایی جعفر خامنه‌اي و ديگران به وجود آوردند، نگاهي بياندازيد، مي‌بينيد كه آن آثار ناقص و درواقع تلاشي ناتمام بودند كه با حضور نيما و تئوريزه شدن به سرانجام مي‌رسند و آغازي ديگر را در ادبيات رقم مي‌زنند؛ بنابراين نمي‌توان يك پيشنهاد را در ابتدای کار تمام کننده تلقی کرد. تئوریزه کردن بر خلاف روند غلط دو دهه ی اخیر ،باید پس از اثرهای دارای چنین مشخصاتی ارایه شوند.

او در ادامه با بيان اين‌كه بديهي است كه براي تمايز، «چامك» مي‌نويسم، گفت: البته اين تمايزطلبي نبايد با رويكردي افراطي اتفاق بيافتد و از شعر به عنوان رسانه‌اي براي بيان عقده‌هاي فردي استفاده شود.

پنجه‌اي خاطرنشان كرد: «چامك» هم مانند ديگر قالب‌هاي شعر فارسي مي‌تواند كاركردهاي متناسب با ظرفيت خود را داشته باشد، ضمن اين‌كه نام‌گذاري شعرها مي‌تواند به شناخت نمونه‌هاي شعري و تحقيق و تفحص در آن‌ها كمك كند.

_این متن با ویرایش جزیی آورده شده است.

یک شعرتوگراف تازه از علی رضا پنجه ای

عکس مرا

بگیر و پاره کن

من

برعکسم

               تیر ۸۸

آه مهاجر، شعر کوتاهی از علی رضا پنجه ای

آه مهاجر

ـــــــــــ

باشد

پرستو هم می تواند

به آشیانه باز نه گردد

باشد!

۸۸.۵.۲۳

نامه به همولایتی

 

زهرا شاهدی خاتون شعر!

در زندگی و شعر باز هم بیش تر تراش خواهی خورد، این حرف ها را از زبان کسی می شنوی که 39 سال پیش اولین نوشته اش یک نمایش نامه برای مدرسه بود و اولین شعر هایش از دفتر عقاید ش سرریز شد، ما آن موقع یکی از دفترهای پاک نویس مان را به عنوان دفتر عقاید تزئین می کردیم و هر دوستی در آن نظرات ش را در باره ی سربرگ (سرخط و عنوان و تیتر) های هر برگ می نوشت.

سر برگ ها ی دفتر ما این ها بود: زندگی، مرگ، عشق،سفر، خاطره، چهارفصل سال و... من خامکاری های آن زمان را پاییز 1357 انتشار دادم.کتاب ها هم در حیاط دانشگاه گیلان در روزهای انقلاب فروش رفت، بهترین! شعر؟ از آن خامکاری ها این شعر بود: " عشق را اگر در راه دیدی/ بگو دیر است /امروز پاییز است". من تشنه ی دانستن بودم، آرزو داشتم یک شاعر در این شهر پیدا کنم و شعرهایم را برای ش بخوانم اولین شاعر را حسین سمیعی(از خانواده ی فتح سمیعی درویش و دوره ی دبیرستان را ادبیات خوانده و عاشق اخوان ثالث) که مستاجر خانه ی استیجاری ما در خمیران زاهدان بود به من معرفی کرد، آن زمان در کوچه ای موسوم به آزاددار زندگی می کردیم کوچه ای که تابلو شهرداری آن را به نام چهرزاد، به ما شناسانده بود، بعد از انقلاب به نام شریعتی تغییر نام یافت و اکنون سال هاست به نام پسر ارشد همسایه ی دیوار به دیوار ما شهید فیض الله لایق برحق نام گذاری شده، بگذریم...

از میان شاعران خوب شهر همخانه مان حسین سمیعی همان که ذکرش رفت، کامبیز صدیقی را به من شناساند، او را وقت شام می شد در رستوران هتل آسیا پشت کوچه ی آشتی کنان یافت، بعد بهمن صالحی را پس از انقلاب سال 1366 یافتم. آن ها بیش تر شنونده ی شعرهام بودند تا منتقد. من خودم افتادم و خودم برخاستم. پدرم را در 8 ساله گی از دست داده بودم، بنابراین تربیت و خوب و بد را رسم روزگار و اجتماع به من آموخت (سعی و خطا) من خودی از خود بودم و انا الحق؟!. من با تمام ادعایم در شعر، شاعری بی ادعا یم!

هنوز دارم صیقلی می خورم. و تا آخرین لحظه زندگی نیز کامل نخواهم شد. ما زمانی کامل هستیم. که به عنوان یک "گونه"(ژانر) از هستی، چرخه ی تجربه مان به مرگ برسد. بیش تر در عرصه ی رایانه،"پرسه" بزن ، این جا جایی برای تامل و درنگ ذهن جست و جو گر، وَ خلاق تو نی ست(نیست). این جا نشانی ها و نشان ها را به تو معرفی می کنند، راه را خودت پیدا خواهی کرد،یعنی خود راه بگویدت که چون باید رفت. هوش سرشار تو را "اقیانوس مجازی" سرشار نمی کند تو باید در "اقیانوس آرام" بتوفی. توفان! برای شعر پایا و پویا باشی. تا درودی دیگر بدرود.

مرداد 1388

علی رضا پنجه ای

زهرا شاهدی

تک بیت از حضرت بی دل دهلوی

هیچ کس بر شمع در آتش زدن رحمی نکرد

 

از ازل بر حال ما می گرید استعداد ما

                                          

                                                                        حضرت بی دل دهلوی

یک رباعی از علی رضا پنجه ای برسد به دست بچه محل شیرین  مان به نشانی خمیران زاهدان رشت

این  رباعی را جوان تر که بودم  سروده ام، اکنون آن را مناسب می بینم که  تقدیم کنم به بچه محل شیرین  کودکی مان در خمیران زاهدان  . 

دنیای مجازی، تو را و خاطرات مشترک مان را به  ما می رساند، آن که می گفت کوه به کوه نمی رسد آدم به آدم می رسد، حتما دنیای مجازی را ندیده بود، وگرنه می گفت هر که و هر چه ،به هر که و هر چه نرسد نا کجا آباد است. به مارال بگو دنیا  شیرین می شود با عسل نگاهی که به روزگار می خندد.

رباعی

--------

دیری ست که از سراب آبش دادند

چشمان مرا مژده ی خوابش دادند

روزی که مرا فسرد هجران تو بود

قلبی که شکست را جوابش دادند

 

گرگم و گله می برم  شعر تازه ی علی رضا پنجه ای


گرگم و گله می برم 

 

آفتاب را گذاشته ام پشتم

می سوزم و می سازم

خودم را

تو را

و فردایی

که پشت آن کوه

ما  را  به  یک دیگر تعارف می کند

 

گرگم و گله می برم                          

                                         ۱۳۸۸.۳.۲۸

یکی - دو تا از چندین  شعر چاپ نشده ی پس از 8خرداد88

۱

 

جاده ها بی تو غریب َ ند

۸۸.۴.۲۸

۲

 

بی راهه ها

تن ها راه ِ

از تو  گفت َ نند

۸۸.۴.۲۸

وب لاگ پیامبر کوچک علی رضا پنجه ای به دامنه وصل شد

وب لاگ پیامبر کوچک علی رضا پنجه ای به دامنه وصل شد، دوستان می توانند از این پس با این نشانی به وب سایت پیامبر کوچک رجوع  کنند: وب سایت پیامبر کوچکwww.panjeei.ir