دق الباب داستانک از علی رضا پنجه ای

 

خانه هاي ايراني

بر کوبه ی مردانه دق الباب کردم. صدایی از آن سو پرسید: کیستی سیاهی؟به  پاسخش برآمدم:  مرد! بی درنگ گفتا : خود نیک  دانی در خانه اگر کس است، یک حرف بس است. پساپس گویی این بار به کوبه ی دل دق الباب کرده باشم به دل گویه ای با خویشتن خویش گفتم:خلوت گزیده را چه حاجت تماشا؟

در کوچه های یادایاد گم گشته گی را بهترین التیام  بار   تلخ زبانی   یار   یافتم. در خویش بسیار گریستم که یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم؟

کلید بر قفل چرخید و هرزه درآیی به فراموش خانه ی باطن وا نهاده شد.

بیست و دوم فرودین یک هزار و سیصد و نود خورشیدی.علی رضا پنجه ای

دریغ

تو قطار زندگی هرگز لکوموتیوران نه بودم، همیشه کسی دیگر این قطار را به جلو می راند .سهم من فقط نگاه حسرت بار از پشت شیشه ی آخرین کوپه به مناظری بود که رفته رفته وضوح شان مقابل دیده گانم محو می شد.

چامک عنوانی برای ژانر و نوع خاصی از شعرهای کوتاه

چامک می تواند عنوانی برای ژانر و نوع خاصی از شعرهای کوتاه باشد،چامک با شعر کوتاه تفاوت دارد؛ در واقع زیر گروه شعر کوتاه می تواند باشد، اما با هایکو، طرح و شعرک تفاوت دارد. چامک راحت تر از هر شعر کوتاهی  قاتبلیت پیامک زدن دارد. ایجاد درنگ و تامل و ایجاد پرسش های منشوری پس از خوانش آن  از خواص پیامک تواند باشد. چامک در شعر نوپردازان بی سابقه نه بوده اما  پی گیر آن بودن وفرموله کردن آن  یکی از دغدغه های من است که از شعرتوگراف تا حالا سعی کرده ام بر قالب های شعر پارسی به افزایم. شعر مربع، احیای  شکل نوین چی ستان که بعضا با نام لغز در شعرهای چاپ شده در مطبوعات و کتاب پیامبر کوچک ام آمده و  قالب وسط چین نیز از این دست است. همه ی سعی ام این است که بتوانم دیگر  شاعر ان را با ظرفیت های نهان شعر پارسی آشنا کنم. من همه ی قالب ها را برای شعر می پذیرم به شرط آن که:شعر زمان خویش باشد. و بتواند زبان گویای عصر و دغدغه های معاصران خود باشد  از این به بعد منتخب چامک ها را برای تان می نویسم.بعد هر بار بیش تر آن را تئوریزه می کنم. این ها در کتابی با عنوان چامک و شعرهای کوتاه دیگر چاپخش خواهد شد.شایان ذکر آن که حدود۲ سال پیش با خبرگزاری ایسنامصاحبه ای پیرامون چامک داشته ام. .

چامک 1

من از فاصله

دیوار شدم

 

چامک ۲

سرطان منی!

چامک ۳

پرُ  ِ  آن   َم

علی رضا پنجه ای

مراسم چهلم زنده یاد عباس امیری در رشت و شعر سنگ مزارش

 

 

امروزدر مراسم چهلمین روز در گذشت زنده یاد امیری یک سخنرانی 15 دقیقه ای در باره ی امیری داشتم  در قسمتی از حرف هام بعد از ذکر یک خاطره که در بازی در فیلم داستانی عرضحال بود گفتم:بر خلاف تیپ های ارایه شده درکارکترهای "بد من" سینمای هالیوودی و سینمای موسوم به آبگوشتی فارسی  عباس حتی در نقش منفی، مانند بازی در حضرت یوسف  در نقش مانخ مائو رییس کاهنان معبد بودا نقش منفی اش را طوری بازی می کرد که هم مبین ایفای درست  نقش منفی بود، هم آن قدر دلنشین که مخاطب از آن کاراکتر احساس انزجار نکند. یعنی مخاطب باور داشت  که او دارد نقش منفی بازی می کند .مخاطب ذات مثبت امیری را دریافته بود و می دانست ایفای نقش منفی او در فیلم مانع  تفکیک شخصیت حقیقی او با کاراکتر مجازی اش در فیلم نمی شود. به این لحاظ  نوع و ژانر کاراکترش با صدا و میمیک ویژه اش گواه و مصرح این مهم بوده که او  در سینما و تلویزیون ما المثنی و آلترناتیو نداشت. مصداق این بیت قدمایی:" از شمار دو چشم یک تن کم/وز شمار خرد هزاران بیش "و اما  شعر 7 اسفندم برای امیری که پاره ی اولش بر سنگ بالای سرش حک شده بود را می خوانید. شایان ذکر است که امیری به هنگام عزیمت با عوامل صحنه از رشت به فومن نرسیده به هتل به علت لغزندگی جاده ناشی از بارش و از دست دادن تعادل خودرو پیکان حامل او بر اثر نه صرفا شدت جراحات بلکه ایست قلبی  جان به جان آفرین تسلیم نمود و خرقه تهی کرد.

نقش تازه

 

این گونه که تمام شدی

انگار دنیا

آخرین مسافرش را

از قطار پیاده کرده است

 

کلاه از سر بر می داری

و مقابل دیدگان ما

نقش تازه ای از تو جان می گیرد

                     7 اسفن د89

                                        علی رضا پنجه ای

 

 

مراسم چهلمین روز درگذشت عباس امیری به همراه عکس های تصادف

 

 

 

چهلمین روز درگذشت عباس امیری  در ساعت ۱۶  پنج شنبه ۱۸ فروردین ماه در قطعه ی هنرمندان آرامستان تازه آباد رشت  برگزار می شود. خانواده ی آن زنده یاد  طی اطلاعیه ای از دوستان و دوست داران آن زنده یاد برای شرکت در این مراسم دعوت به عمل آوردند.

 

عکس های خودرویی که  عباس امیری در آن در جاده رشت – فومن تصادف کرد …روحش شاد و یادش گرامی …

 

عكس هاي خودرو حادثه ديده عباس اميري (بازيگر نقش آنخ ماهو)

عكس هاي خودرو حادثه ديده عباس اميري (بازيگر نقش آنخ ماهو)

عكس هاي خودرو حادثه ديده عباس اميري (بازيگر نقش آنخ ماهو)

عكس هاي خودرو حادثه ديده عباس اميري (بازيگر نقش آنخ ماهو)

عكس هاي خودرو حادثه ديده عباس اميري (بازيگر نقش آنخ ماهو)


 

منبع : شادفا.كام

پدر ساده نویسی شعر نو فارسی

سهم حلال زادگی بیژن جلالی از هدایت

پدر ساده نویسی شعر نو فارسی

 علی رضا پنجه ای

 روزنامه روزگار 28 اسفند 89

 

در دهه ی شصت بود که با آفرینه­ های شعری بیژن جلالی آشنا شدم،درنگ من در آثار متفاوت این شاعر شاید بیش­تر بر می گردد به حلال زادگی اش. این که بالاخره خواهرزاده ی صادق هدایت باید از آن نخبه گی دایی نویسنده چیزی قاطی ژن اش شده باشد؛جهان زبان بیژن اما ویراسته ای از سهل و ممتنع را بیش از همه به ذهن متبادر می کرد، این که بین این ویراسته ی ساده از زبان شعر و صادق هدایت چه عناصری را می شد به عنوان وجوه مشابه مترتب کرد که حلال زادگی خواهر زاده را تصریح کند. آن مالیخولیای داستان های صادق هدایت در این خواهر زاده ای که زبان­دان هم بود چندان دیده نشد، بنابراین اصرار شاعر در پالودگی زبان از آرایه ظن بر انگیز بود! به همین سبب ویراسته ی ساده گی زبان را برای آفرینه های شعری اش نشانه و پیکانی یافتم تا  نشان درون شعرهای اش  را بیابم و نقبی به هسته ی شعرها زنم. هم از این رو بود که نتوانستم خود را قانع کنم که ذهن بیژن جلالی سهمی از آن مالیخولیای هدایتی نبرده  است، همین از این رو  رسیدم به این مهم که بیژن جلالی مالیخولیای هدایت را پس از گذراندن از صافی زبان ِ شعر ویراسته می کرد، به گونه ای که در بسیاری از آفرینه ها می شود تأثیر زبان ترجمه را پی جست. در واقع رسیدن او به این زبان وام­دار خوانده هایی بود که سعی داشت با ساده­گی روح شعر به آن ها بدمد،او در آفرینه هایش شدیداً از آرایه های مصنوع ادبی اجتناب می ورزد، تاثیر سیر و سلوک بودیسم و نوعی عرفان التقاطی از درون مایه های قابل آنالیز آفرینه های بیژن جلالی ست.

در واقع امروز که پس از چپ روی شعر موسوم به دهه ی هفتاد ساده نویسی در دور افتاده و هر کس سعی می کند این ساده نویسی را به خود نسبت دهد، باید اذعان داشت در میان این همه ساده نویسان بیژن جلالی پدر ساده نویسی شعر نو فارسی ست. شاعری که این ساده نویسی را در کارگاه شعر کوتاه ذهنیت بخشیده و سپس با ویراسته ای منحصر به آن عینیتی قابل درنگ بخشیده است.

او با ممیزه کردن عناصری که غالب شاعران سعی دارند با پرهیز از آن ها نخبه گی شعر خود را از آن میان ممیزه کنند، بر خلاف رود شنا کرده و توانسته از نفی به اثبات برسد و به نوعی رفتاری برهان خلفی در آفرینش شعر ارایه دهد، او ادب را از بی ادبان که نه از بی ادبی آموخت و آداب ادبی مغایر با هر آن چه سایر شاعران از آن پرهیز می کردند آفرید. بیژن جلالی از همین باب که صراحتاً چشم از تمام آرایه ها پوشاند و هر آن چه که از کوشش و مطالعه از آن شاعران می گردد را در کارگاه ذهن خود روحی دیگر بخشید، شعری که از فرط سادگی ذهن را به خود مشغول و مخاطب را به واگردی در جهان شاعر ترغیب می کند.

بنابراین شعر جلالی شعر ساده ی دیگر است، نگاه او به ساده گی در شعر نگاهی قابل تامل و درنگ می نماید. درست مانند پیر مرد سرخپوستی که در هنگام یورش وایکینگ ها به سرزمین اش در می یابد که ابزار آلات بدوی سنگی با طناب محکم شده ی قبیله در مقابل شمشیر پولادین دشمن کارگر نبوده و در آخرین وصیت خود به مردان قبیله می گوید اگر نتوانستی بر قدرت خرس چیره شوی قدرت او را بر علیه اش به کارگیر.

خاطره ای هم از مادر یکی از شاعران هم ولایتی دارم که وقتی فرزندم به هنگام قدم زدن با او در پارک وی را از دور شدن پرهیز می دهد در پاسخ اش که گفته بود:ننه جان گم نشوی! گفته بود: در راه راست که آدم گم نمی شود.

باید گفت شعرهای جلالی – پدر شعر ساده ی معاصر – بی آن که ادعای پیر دیری داشته باشد متأثر از ذن بودیسم ، دائو د ِ جینگ، کنفسیوس یا برخی از اقطاب عرفای خودمان حرف پیر داناست که پیچیدگی های کلاف مواجهه با زندگی را گشوده و با زبانی ساده سر نخی به دست مخاطب می دهد که در دم مشکل گشای کار وی است، این مشکل گشایی در دم ،اما مخاطب هوشمند را به گذشته ی سر نخ که همان کلاف بوده هدایت می کند،این که چه گره هایی گشوده شده تا چنین بی دغدغه تاثیر گذار و کارآمد شود.

بیژن جلالی همان پیر داناست بی آن که ادای ایشان را در آورد. به همین علت نوع و ژانر آفرینه هایش منحصر به فرد و از گونه هایی ست که می توان برای معرفی سر سلسله ی شعر ساده ی معاصر
بی آن که تحت تأثیر القائات کورکورانه ی مافیای نقد ادبی و ژورنالیسم باشیم  از این که به نام او رسیده ایم برای هوشمندی خود جشن بگیریم.

چنان که گونه ی شعر کوتاه زنده یاد محمد زهری را با عناصر در دسترس عرفان ایرانی می توان شعر رندانه ی معاصر فارسی لقب داد، شعر زنده یاد کامبیز صدیقی را شعر کوتاه ایماژیستی معاصر با ممیزه ی بهره از طبیعت،سیاست و ذن بودیسم با تأثیر و نه تقلید از هایکو به عنوان گونه ای دیگر از شعر کوتاه نو فارسی معرفی کرد. و ملاحظات زبان از گونه هایی دیگر که هر یک به سهم خود بر بالنده گی شعر نو معاصر افزوده اند، که کم هم نیستند کسانی مانند زنده یاد شاپور بنیاد، جمشید چالنگی و... کما این که ژورنالیسم غیر جریان ساز ما نتوانسته اند با چیره شدن بر گوشه گیری زیر بمب­باران نام های تکراری که توسط مافیای انتشاراتی ها و برخی رسانه ها قدرت دگرنگری، دوباره نگری و جست و جوی هوشمندانه و مستقل از هیاهوی رایج به ظاهر از ایشان گرفته شده، از آب گل آلود ماهی بگیرند. اکنون وقت آن رسیده که مخاطب هوشمند در پژوهشی زیرکانه خود شاعران بزرگ در پستو ی ذهن زمانه مانده را جست و جو و احیاء کنند. آن گاه با مقایسه ی دستاوردهای خود با آن چه که به خوردشان داده شده، سره از ناسره شفاف تر از همیشه پدیدار خواهد شد.