به مناسبت  درگشت استاد  فریدون پوررضا :مثلث آشورپور، پوررضا و مسعودی یادداشتی از علی رضا پنجه ای

علی رضا پنجه ای

Ar_panjeei@yahoo.com

مثلث آشورپور، پوررضا و مسعودی

تذکاری در نه بود پوررضا

تجلی فرهنگ زادبومی در آثار خواندده-مولف

زنده یاد پوررضا  به واسطه ی دو ویژگی اش نزد عوام و خاص شهره و عزیز بود. به واسطه ی جنس بی نظیر صدایش که سوزناکی همه ی درد و رنج زاد بوم اش  را خنیاگری می کرد . نزد عوام ؛ به واسطه ی تاثیر موسیقایی خود جوش صدا و به واسطه ی نوع  تحریرموسیقی و کاربرد موتیف ها و ضرباهنگ صدایش و فرهنگی که به واسطه ی تحقیقات مبسوطت میدانی اش پیرامون ریشه یابی اصالت دستگاه ها و گوشه های موسیقی و تنظیم و ادغام آن ها در هم و دست یازی اش به فضاهای جدید و نو ساخت موسیقی فلکلوریک نزد خواص. فریدون پوررضا خواننده ای مولف و مولفی خواننده بود. ترانه هایش بار فرهنگ و فلکلور گیل و دیلم را یدک می کشید. شور و شوق زایدالوصف استاد در کنار سایر شاخصه ها او را ممیزه و منحصر می نمود. در فرهنگسرای ابن سینا تهران  به دعوت ناصر وحدتی و جمعی از پزشکان دوست دار صدای زند ه یاد محمد آشورپور ضمن خوانش شعر ی برای او به فصل بندی شاخصه های هنری زنده یاد پوررضا، ناصر مسعودی و محمد آشورپور نشستم. جلسه ای که شمس لنگرودی و حسین علی زاده هم در آن شعر خوانی و سخنرانی داشتند.آنجا بود که به نکات ممیزه ی آشورپور در امتزاج موسیقی  فلکلور کشورهای جمهوری سابق شوروی و فلکلور زاد بومی اش و موسیقی آذری اشاره داشتم این که تلفیق فلکلوریک باورداشت ها و سنن مناطق مختلف فرهنگ خاص و سبک مداری را از آن او کرده که با نگاه به ریتم موسیقی آشورپور به اجتماعی از آرزوها، شکست ها، پیروزی ها ، اندوهان و شادی های زحمتکشان ستمدیده  بر می خوریم که کاربرد منحصر آن ها او را ممیزه و خاص نموده، از سویی خاصیت مخملین صدای ناصر مسعودی در بازتاب فرهنگ گیلان در سطح زادبومی بیشترینه ی تاثیر را گذاشته در واقع مسعودی از دو خواننده ی دیگر بومی ملی تر بوده و عوام و خواص در شمار ترانه هایش آرای واحدی دارند ، در حالی که محمد آشورپور خواننده ای حزبی و ایدئولوژیک بوده،  مسعودی و پوررضا بیشتر از او در تلفیق مخاطبان عام و خاص  بدون در نظر گیری امتیاز ایدئولوژیک  مطرح بوده اند. بنابراین بی آن که بتوانیم یکی از این سه تن را در یک انتخاب از دیگری ارجح بدانیم با ید بگوییم مثلث این سه تن رئوس موسیقی معاصر گیلان را از آن خود کرده اند بی آن که از سهم بقیه ی خوانندگان منحصر گیلانی مثل  بانو شمس،جفرودی، دعایی و در این سال ها از ارایه ی یک مدیریت تاثیر گذار و کارگردانی اجرای موسیقی فلکلوریک توسط ناصر وحدتی غافل باشیم. پوررضا زمانی بدل به یک چهره ی بومی -  ملی شد که سیا ابران را در سریال پس از باران اجرا کرد ، به گونه ای که تیتراژ فیلم با صدای او خود به ترین فراخوان بیینده بود برای دیدن فیلم! انسان با تولد خود از چشم انداز مرگ نمی تواند غافل بماند اما مرگ هم نمی تواند از تاثیر و مانایی نام بزرگ مرد آواز گیلان فریدون پوررضا بکاهد. بی گمان نامش با برافراشته شدن پرچم بهاران سبزتر خواهد درخشید.

25 فروردین نود و یک خورشیدی

 


2 عکس چاپ  نشده از محمود نیکویه، فریدون پوررضا، علی رضا پنجه ای،اخوان ماسوله و هوشنگ عباسی  و پرتره

محمود نیکویه، فریدون پوررضا، علی رضا پنجه ای،اخوان ماسوله و هوشنگ عباسی در جلسه ی هم اندیشی صد سالگی شهرداری رشت عکس علی رضا پنجه ای-پاییز 1386

محل قرار گرفتن تصویر نیاز به فیلتر شکن دارد

 

فریدون پوررضانیاز به فیلتر شکن دارد

شعری در مرگ پوررضا از علی رضا پنجه ای

پیامک پشت پیامک

زنگ پشت زنگ

 بازار خبر با مرگ تو  در روزنامه ها داغ می شود 

چند روزی نمی گذرد

از کنار مرگ تو فراموش می شوند

مگر کسی دلش بخواهد

در تاسیانی* همصدای پس از باران بزند زیر گریه

------------

* غم غربت نوستالژی

23 فروردین 91 علی رضا پنجه ای

شعری در مرگ فریدون پوررضا از علی رضا پنجه ای در شرق 24 فروردین91

پس از باران دیگر صدایی نیست   نمی خواند

                                                                  در نه بود فریدون پوررضا

 روزنامه ی شرق ۵ شنبه ۲۴-۱-۹۱ص آخر                 

به غریزه گفتم

بجنب

کاری کن

پس از باران

دیگر صدایی نیست   نمی خواند

فریدون از شاه نامه رفت

 

داوودی

که چنگ می زد

              به غربت ِ تاسیانی* این روزها زندگی

--------------------------------------

* غم غربت،نوستالژی

پاسخ علی رضا پنجه ای  در باره تلخ و شیرین در سال 90 و برنامه های تان برای سال نو

پاسخ علی رضا پنجه ا ی به پرسش سال ۹۰ چگونه سالی بود و برای سال نو چه برنامه هایی دارید؟

سال به سال دریغ از پارسال

ویژه نامه ی نوروز ۹۱ روزنامه ی خزر:سال 90 مساوی بود با چند  واقعه ی خاطره انگیز برایم. و چند حادثه ی تلخ برای دوستان و آشنایان ابتدا از شیرینی ها بگویم تا در سال نو کامتان شیرین شود : 27  امرداد جشن 50 سالگی ام را در خانه گرفتند و در جمع دوستان بسی خاطره شد برامان. کتاب عشق اول چاپ سوم  دو بار 1100 تایی چاپ شد و  به قولی چاپ  چهارم شد منتها با اشتباه در شناسنامه همان چاپ سوم چاپ شده است. ماجرایش این است که چاپ خانه به بنده لطف داشته و به محض گلایه ام از برخی نکات و کاستی های  تخصصی چاپ که به دید خواننده کمتر می آید در یک اقدام انتحاری مالی  سود نکرد و  تن به زیان داد کتاب را به فیلم و زینگ مجدد سپرد  و حالا 2200 نسخه کتاب چاپیده شده داریم با ضرب چاپ سوم در حالی که در شناسنامه  شمارگان 1100 نسخه قید شده است! بنابراین باید منتظر چاپ پنجم عشق اول ماند نه چاپ چهارم. بعد از این هم 13 بهمن عقد دخترم بود که تجربه ی جدید ی بود و  از بهترین  لحظه های عمرم  بود؛ هر چند  هزینه ی  ازدواج در ایران حکایت حاشیه  بر متن چربیدن است و  پرخرج تر از متن و اصل به شمار می رود. و مضافا باید  به  بیش از سه مصاحبه  روزنامه های شرق، روزگار، آرمان و... اشاره کنم    که در آن ها  به روشن گری پیرامون ادبیات شعری پرداخته ام. راستی روزنامه گلچین هم لطف داشته و دو صفحه از روزنامه را با آثاری از اهالی قلم به 50 سال زندگی ام پرداخت که از همینجا باید سپاس گزاری کنم از جناب خرسندی و استاد نیکویه عزیز. وقتی شد که همسرم  شعرهای پراکنده ام را از گوشه و کنار خانه  جست و جو کند و در چند پوشه گردشان آورد و بعد با حوصله برای حروف نگاری در چند سررسید پاک نویسش کند. همکار عزیزی هم زحمت حروف نگاری اش را کشید. راستی اگر این ها نبودند این نوشته های از سر بی حوصله گی می توانستند تدوین شوند؟

حالا مدتی ست که دارم با خودم کلنجار می روم شعرها را در سه یا چهار مجلد بیرون دهم. با کدام ناشر خدا داند. حاصل این تلاش ها  فعلا در سه مجلد گردآمده اند: یک سری چامک و سایر کوتاه های شعر با نام  "عشق همان اوی َم است"، بعد  "شبانه های سنگ صبور" شعرهای پر مخاطب تر و "دونده ی از خود" شعرهای تجربی و پیشنهادی  زبان و تصویر محور را . تا ببینیم چه شود... تا یادم نرفته  دو پایان نامه در باره ی شعرهای دیداری ام در مقطع فوق لیسانس توسط دانشجویانی از فسا و ملایر در رشته ی ادبیات فارسی نگاشته شد که البته وقت زیادی از من گرفتند. فقدان دوستانی چون عباس امیری، مسرور ماسالی و فریدون فریاد و  بروسان و همسر و فرزندش که در هوای شعر نفس می کشیدند برایم تاثر آور بود. و البته مرگ چند همکار اداری که خاصه از مرگ یکی از ایشان  که هنوزاهنوز متاثرم.

برای سال 91 نیز به چاپ رساندن این سه مجموعه، تلاش برای انتشار گزینه اشعار (جلد اول)، نقد ها و مصاحبه ها و یادداشت ها و انتشار لوح فشرده تا ببینیم در سال 91 که سال اژدهاست تورم چه بلایی سر مردم می آورد. امیدوارم چندان که در شاهنامه آمده سال اژدها سال خطر ناک و هولناکی نباشد و خشکسالی پدید ناید،  آشفتگی نیز. و خیرو برکت و حاصل خیزی از زمین گرفته نشود. امید که آسایش و آرامش قرین زندگی هموطنان عزیز و همسایگان نوروزمدار گردد. آمین.

 

 اسفند۱۳۹۰

بهار 89

با دست هایی گشوده بر آسمان

لیانی که هی باز و بسته می شود

شادی نوش بهاریم

کاسه می گردد

 

نوش نوشا نوش

گرداگرد سفره ی هفت سین

تقویم سال ببر گشوده می شود

این نیز بگذرد

 

دور دست ها شلیک توپ

که جهان با توهم قارچی بنیان کن

میان دو شاخ گاو خشمگین

تازه می شود

 

سال به سال دریغ از پارسال

                                            20 اسفند 88

                                                          علی رضا پنجه ا ی

 

و اما اژدهای مرگ امیر را به چنگال گرفت

سال نهنگ است ، هم  سال اژدهاست. هر چه بود برای نمایش گیلان بد بود. حالا حالا باید منتظر بود تا کسی هم چون امیر بدر طالعی عاشق پیدا شود که زندگی اش را به طور حرفه ای وقف هنر نمایش کند. امیر بدر طالعی بدرود...

http://www.bebinnews.com/Image/News/20c4f80ab5.jpg

بدرطالعی کارگردان، و بازیگر تیاتر و تلویزیون در روز دوم فروردین  در پی سردردهای مکرر و مراجعه به بیمارستان ، پس از انجام عمل جراحی به  علت مرگ مغزی  دیده از جهان فرو بست.   هم از این رو اعضای بدن امیر شامل قلب، کبد و دو کلیه اش  با موافقت خانواده‌اش  به چهار بیمار  اهدا شد، تا با مرگ خود  زندگی دوباره به آنها ببخشد.

امیر بدر طالعی متولد ۲۰ تیر ۱۳۵۳ در شهر رشت او  سال  ۱۳۶۷با بازی در تئاتر فعالیت هنری خود را آغاز کرد  نیز  با صدای مرکز گیلان به عنوان بازیگر همکاری داشت  و با عنوان مربی تئاتر با آموزش و پرورش هم چنین.

امیر بدر طالعی اوایل دهه ی ۷۰ دوره عالی بازیگری و کارگردانی را زیر نظر حمید سمندریان سپری کرد و پس از آن دوره بازیگری سینما را در کارگاه آزاد بازیگری به مدیریت امین تارخ پشت سر گذاشت. 

زنده یاد  بدرطالعی در کنار آموزش تیاتر  به عنوان بازیگر، کارگردان، طراح صحنه و نویسنده نیز حضور داشته است  و تا لحظه مرگ مسئول گروه تئاتر رویداد و گروه تئاتر خانه فرهنگ گیلان بوده است.
این بازیگر حضور در ۱۲ سریال تلویزیونی از جمله از یادرفته و آوازچیکا را تجربه کرد و مجری برنامه‌های هفت در هفت و فلش در صدا و سیمای مرکز گیلان بود. 
امیر بیش از 30 اثر نمایشی نظیر 'افسون معبد سوخته' نوشته نغمه ثمینی، 'در مصر برف نمی بارد' نوشته محمد چرمشیر و 'آرش' نوشته بهرام بیضایی را كارگردانی كرد. 
شایان ذکر است به‌زودی تله فیلم «چهارشنبه خاتون» و «برگ سبز» با بازی  او  بر روی آنتن شبکه های صدا و سیما می رود.

امیر در اغمای کما( امیر بدر طالعی در ستیز با مرگ ایفای نقش می کند)

امیر بدر طالعی عزیز! در اغمای  کمایی ! شنیده ام بازگشتت سخت است ،آما ناممکن که نیست. پس بازگشتت به جمع عزیزان نگرانت را در این روزهای جان فزای بهاری  از آسمان ها خواهانیم، و آمین آمین گویان تو را به زندگی دو باره می خوانیم.

 

 

امیر بدر طالعی متولد ۲۰تیر ۱۳۵۳ متولد شهر رشت . سال 1367 با بازی در تئاتر شروع به فعالیت هنری کرد. بین سال های 71-69 به عنوان بازیگر با صدای مرکز گیلان و از سال 74-71 به عنوان مربی تئاتر دانش آموزی در آموزش و پرورش همکاری داشت. در سال 1373 دوره ی عالی بازیگری، کارگردانی را زیر نظر حمید سمندریان گذراند و پس از آن دوره ی بازیگری سینما را در کار گاه آزاد بازیگری به مدیریت امین تارخ پشت سر گذاشت .

در طی سال ها در چندین نمایش به عنوان بازیگر، کارگردان، طراح صحنه و نویسنده حضور داشت و هم اکنون مسئول گروه تئاتر رویداد و گروه تئاتر خانه ی فرهنگ گیلان و مدرس بازیگری ، کارگردانی آن موسسه است .

پیام و شعر نوروزی علی رضا پنجه ای  (برای سال نو 1391 خورشیدی)

من و بهار
تا تو
فرصت هم ایم
صد سال به این سال ها
                                                                            ع.ر پنجه ای
میدان شهرداری رشت.سفره ی محلی ۷ سین نوروز۱۳۹۱ کاری از روابط عمومی سازمان پارک ها و فضای سبز شهرداری کلان شهر رشت