ترجمه‌ی یک چامک به انگلیسی

چامک
(شعر کوتاه ایرانی)

نگاه کن!
می‌بینی!
#علی‌_رضا_پنجه‌_ای
#Chamak
(Iranian short poem)

look!
you do see! 

Alirezapanjeei@

www.panjeei.ir

دو شعر تازه در سال ۱۳۹۷ برای احمد شاملو در سالمرگش/علی‌رضا پنجه‌ای

#غول_زیبا
تازه‌ترین شعر #علی_رضا_پنجه‌_ای
به‌مناسبت سال‌مرگ شاعر ملی ایران

تقصیر تو نیست
این‌که سقف آزادی
کوتاه است
جاده همان است و
راه همان
فقط رویم نشد بگویمت
قدت زیادی بلند است

۲ اَمرداد
#poems
#Iran
#Afghanestan
#tajikistan
#chamak
#Rasht
#ایران
#رشت
#گیلان
#احمد_شاملو
#Ahmad_shamloo
#poetry
#شمال

#کبوتر_سپید
#علی_رضا_پنجه‌_ای
روز ِ پایان تو
کبوتران سپید
آواره‌ی پیاده‌راه‌ها شدند
رنگ گنبد شعر فیروزه‌ای نبود
خاکستر  باروت پیچیده بود

امروز
هزار خاطره از تو
دریا دریا طوفان می‌کارد
از تندبادهایی که از تو گذشت
این‌همه راه اما...بی‌راه مانده‌است
و جاده  آه جاده
پیچیده با شیب تند سقوطی که امکانش  همیشگی‌ست
۲ اَمرداد۹۷
#poems
#Iran
#Afghanestan
#tajikistan
#chamak
#Rasht
#ایران
#رشت
#گیلان
#احمد_شاملو
#Ahmad_shamloo
#poetry
#شمال

بازخوانی یک شعر/بازار ِ ماهی‌فروش‌ها / علی‌رضا پنجه‌ای نوشته‌ی جواد شجاعی‌فرد

جواد شجاعی‌فرد

بازخوانی یک شعر

بازار ِ ماهی‌فروش‌ها
_______________________
سری با زار می‌زنم
ماهی‌های دریای کودکی‌ام
نمک‌سود و دودی
و ماهی‌های امروز تو فرزندم
همین‌هاست که دی‌شب
از دام صیاد
به سینی‌های مُدَور ماهی‌فروش‌ها
رسیده است
و فرزندِ فرزندم
ماهی‌های دریای تو هنوز آزادند
۸۰.۱۰.۱۵ از کتاب عشق اول، چاپ سوم ۱۳۹۰، انتشارات فرهنگ ایلیا ص۹۵
چاپ این شعر علیرضاپنجه‌ای در کتاب "تورا به‌اندازه‌ی تو دوست دارم" برگزین ده‌کتاب شعر او توسط "انتشارات‌دوات‌معاصر" و کانال تلگرامی این انتشارات سبب نوشتن این یادداست شد.
گذشته از ترفندها و فندهایی که داعیه‌داران دانستگی در سروده‌های ناهمخوان خود به کار می‌گیرند این شعر.
یک: از عهده‌ی بازی با زبان درخدمت محتوای شعر به نیکی بر آمده است مثل "با زار "به‌جای بازار
دو: رسانایی در ایجاز شکلی و معنایی دارد، مثل عبارت "دریای کودکی‌ام"
سه: ابهام فارغ از اصرار در کاربرد نام واقعی مثل واژه‌ی"نمک‌سود" به جای "ماهی شور"
چهار : خلاصگی القایی و شریک دانستن مخاطب در معنا‌پروری بدون این‌که شاعر خود را دانای کل و صاحب معنای یکه بداند مثل پاراگراف "ماهی‌های امروز تو همین هاست."

پنج : حسن استفاده از تکرار هجای "ه" در ایجاد موسیقی واج‌ها در پاراگراف‌های مختلف شعر مثل " و ماهی‌های امروز تو فرزندم همین هاست که دیشب به سینی‌های مدور ماهی فروش‌ها رسیده‌است و فرزند فرزندم ماهی های دریای تو هنوز آزادند".
شش: عطف توجه به شرایط مستقر اجتماعی و مغایرت آن با دنیای قابل حصول در پایان شعر با آوردن فعل
آزادند که تمامیت اندیشگی و عاطفی شعر را کپسوله می‌کند.
هفت : نانوشته‌های شعر در لابه‌لای نوشته‌ها که به‌وسیله‌ی مخاطب آگاه در یافت می‌شود بسا که از دید این قلم ممکن است مغفول مانده باشد.
چنین شعر‌هایی می‌تواند سر مشق جوانانی باشد که در بلبشوی شعر امروز دنبال نمونه می‌گردند
من به پنجه ای نزدیکم اما از او نزدیک‌تر به من شعر است و با هم تا خدا بخواهد اختلاف نظر در زمینه‌های زیباشناسی مدرن داریم گاهی تک‌پرانی‌های من در مورد شعر خودش و دیگران او را به عصبانیت می‌کشاند و به من می‌گوید با عرضه‌ی نظرات کلی در مورد کار دیگران خودت را خراب می‌کنی و دور و برت خالی می‌شود اما من هم‌چنان عقیده‌مندم هنرمند واقعی فی‌نفسه جاودانه‌ست نه در فکر تکدی جاودانگی.
شعر خوب با یک‌بار خواندن آدم را می‌تکاند اگر آدم باشد و اهلیتش را داشته باشد اما شعر بد تمام رشته های مخاطب آگاه را پنبه می‌کند و ادعای واکاوی آن دفع فاسد به افسد است
والسلام.

نگاهی اجمالی به مجموعه شعر کوچه چهرزاد/علی‌رضا‌پنجه‌ای/ترانه مومنی

 اجمالی به مجموعه شعر کوچه چهرزاد

دی 15, 1395 | نگاه در مطبوعات | 0 comments

 

زبان آدمیزاد نشانه‌های ناپیدای طناب‌بریده‌ی‌ قطعیت

ترانه مومنی

مجله تجربه – شماره 47

 

تاریخ کهن این مرز و بوم به‌خاطر دارد شعرهای بسیاری را که زنان و مردان زمزمه کرده‌اند بارها و بارها.
شعرهایی که هر یک روایت‌گر گوشه‌ای از شادی،حرمان ،عشق،حماسه و فرهنگ این مردمان بوده است.
نگرانی اما آنجاست که نگاه نه چندان شاعرانه ی سراینده‌گان، تن این میراث کهن را زخمی کند. همان نگاهی‌که از اصول به دور است،گاه.
در مجموعه شعر کوچه‌چهرزاد شاعر بی آنکه به‌خواهد با نگاهی غریزی به شعر ، بنیان‌گذار نوین شعر تحلیلی است، ویژگی منحصر به فردی که تنها در اشعار پنجه‌ای ریشه دارند._ بماند که هر شاعر ویژه‌گی های منحصر خود را بروز می دهد و این مختص به یک شاعر یا نویسنده ی خاصی نخواهد بود_.
می خواستم بخندم
دیدم گریه امانم بریده است
پس تسلیم شدم
به آن چه که احساس بی تو بودنم
احاطه ام کرده
فکر کردم
باید برای خنده هایم
قایقی بسازم
یا چیزی که زیر گریه‌هایت
خیس و غرقه ی رؤیا
به قمری کنار پنجره
بگویم
صبح به‌خیر
صدایی که برای همیشه
دوست داشتنی می مانی
شعر«هم‌سایه»،ص۸۰

 

 


اشعار در این مجموعه آن‌قدر و صریح است که در اعماق حس آشیانه دارد، چیزی دور از پیچیده گویی و نه آن‌قدر بی حد و مرز و عامیانه که زبان شعر را به ابتذال بکشاند و این مقوله بدون شناخت کامل از جامعه و امکان درست بهره برداری از زبان و واژه و نگاه شاعرانه میسر نیست.
ویژگی منحصر به فرد مجموعه‌یکوچه‌چهرزاد در این است که هر کسی به تناسب معلومات و دانش و سن خود با خواندن اشعار در دریایی از خیال و تصویر غوطه‌ور می شود .خود شاعر معتقد است در هنرش به دنبال صمیمیت است .
نه تعلیق های فاخرانه که ذهن مخاطب را به کسالت بکشاند.
زبان شعر یک زبان برتر است و هدف از آن تنها در یک گزارش نیست، شاعر با بهره گیری از قابلیت های فراوان می توانند زبان را از هر گفتار معمولی فراتر برد؛ همان‌گونه که پنجه ای با دو اصل مهم زیبایی و رسانگی پایدار ، شعر را به سطح جدیدی از شاعرانگی کشانده است:
آفتاب را گذاشته‌ام پشتم
می ‌سوزم و می‌سازم
خودم را
تو را
و فردایی که پشت آن کوه
ما را به یک‌دیگر تعارف می‌کند
گرگم و گله می‌برم
شعر«گرگم و گله می‌برم»،ص۶۹
آن‌چه مورد تاکیداست، می‌توان گفت تغییرات جدیدی که در کلمات ایجاد می شود باید نوعی حس زیبایی را به گوش خواننده یا شنونده القا کند، وگرنه ببه‌هم ریختن نظم کلمات و جملات و ساختن ترکیب تازه و غیرعادی به آسانی قابل توسعه و تقلید است. اصل رسانگی نیز این است که وقتی واژه ای را از خانواده‌ی خود جدا کردیم و با کلمات دیگری ترکیب کردیم، خواننده علاوه بر احساس لذت زیبایی، درک مفهوم آن نیز با مشکل مواجه نشده و منظور گوینده را تا حدی دریابد. همان رد پای شاعر که هویتی جاودانه به مجموعه شعر کوچه بخشیده است و پیشتر از آن در مجموعه شعر «عشق اول». ردپای شاعر در شعرش آن چیزی است که او را بر دنیای واژگانش مالک می‌کند.ساده‌تر آن که خواننده با خواندن شعری که نام شاعر یا امضای او در پای آن نیست بتواند به‌راحتی شاعر را بشناسند؛ این هویت شاعر است که در شعرش به جاودانگی می‌رسد. آن‌چیز که علی رضا پنجه ای از دهه‌های خیلی پیش به آن متعهد است و در قالب ها ی مختلف سروده‌هایش می‌توان به چنین ادراکی رسید، او شناسنامه‌ی شعر های خود را با تعهد به هویت رسانده است:
طوفان طوفان
باداباد
نسیمی می‌شود
نسیمی بود
عطر بهار نارنج بافته بر گیسویت طوفان طوفان بود
باداباد باز آمد
نسیم
عطر بهار نارنج بافته بر گیسوانت
چه سال‌ها که گذشت
اکنون رنگ‌های سیاه و شرابی موهای سفید تو را
به یادایاد عشق جوان‌سالی
تازه می گرداند
بوی بهارنارنج می‌پراکند
عطر گیسویت را
سی سال پیش از این بود انگار همین حالا
بخند
لبخندت
همان بهار نارنج تازه جوانی است
شعر«خاطر خاطرات تو»،ص۶۰
__________
مندرج در سایت انتشارات نگاه
https://t.me/Alirezapanjeei/2489